پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله به اصلاح امور فردی و سالم نگه‌داشتن نفس اشاره کرده و بیان می‌دارد که روش اصلاح فردی، مبارزه با نفس اماره در تمامی حالات است«مَنْ أراد إصلاح حاله و سلامه نفسه فلیجعل دَأبه مجاهده النفس عند کل حال لایخالف فیه مایوافق کتاب الله و سنه نبیه»[۱۷۵] حضرت مسیر کار را هم بدین صورت روشن کرده است که این مبارزه باید موافق کتاب خدا و سنت پیامبر و امامان معصوم‌علیه‌السلام باشد و این همان چارچوب اصلی اصلاحات است که در روایت بخوبی روشن شده است. نفس انسان بزرگترین عامل طغیان و خطای او می‌باشد. منشأ منکرات و مفاسد فردی و اجتماعی به نفس اماره برمی‌گردد که بدین مفهوم در کلام رسول‌اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله اشاره شده است: «لأنها(النفس) أماره بالسوء راغبه فی الشر میّاله الی الشهوات متثاقله بالخیرات کثیره الآمال ناسیه للأهوال محبه للرئاسه و طالبه للراحه»[۱۷۶] نفس فرمان‌دهنده بسیار به بدیهاست، میل کننده به شرور و شهوتهاست و در اعمال خیر آدم سنگینی می‌کند، آرزوهایش زیاد است و فراموش کننده هول و هراس‌های قیامت است، طالب ریاست و آسایش می‌باشد. بدین روی هر کس که اراده کند تا صالح و سالم بماند، باید با نفس خود مبارزه کند، و از او مانند یک شریک بازجویی کند وحسابرسی نماید.
حضرت علی‌علیه السلام فرمودند: «أعجز الناس من عجز عن إصلاح نفسه»[۱۷۷] ناتوان‌ترین مردم کسی است که از اصلاح خودش عاجز باشد.
در حدیث دیگر حضرت علی‌‌علیه‌السلام فرمودند: «عجبت لمن یتصدی لإصلاح الناس و نفسه أشد شیً فساداً فلا یُصلحها و یتعاطی إصلاح غیره»[۱۷۸] تعجب دارم از کسی که متصدی اصلاح مردم می‌شود ولی نفس او در فساد شدیدتری قرار دارد، پس به اصلاح خود نمی‌پردازد و اصلاح غیر خود را به عهده می‌گیرد.
در حدیث مذکور، به صراحت اعلام شده است که اصلاح اموری فردی، مقدمه اصلاح امور اجتماعی است و کسی که به خود ظلم می‌کند، چگونه می‌تواند نسبت به مردم، عدالت را رعایت نماید: «عجبت لمن یظلم نفسه کیف ینصف غیره»[۱۷۹]. در حدیث دیگر حضرت علی‌‌علیه‌السلام فرمودند: «من لم یصلح نفسه لم یصلح غیره»[۱۸۰] هر کس خود را اصلاح نکند، نمی‌تواند دیگران را اصلاح کند. بدین روی می‌توان نتیجه گرفت که آنچه از محتوای این احادیث بر می آید این است که اصلاح فردی و اجتماعی، لازم و ملزم یکدیگر به شمار می‌روند؛ زیرا کسی که از اصلاح خود عاجز باشد چگونه می تواند اقدام به اصلاح امور در سطح وسیع اجتماعی نماید.
۲-۳-۲٫ اصلاح خانواده
بدیهی است که محیط خانه و خانواده به عنوان مؤثرترین عامل اصلاح انسان مطرح می‌باشد. درآموزه‌های پیشوایان معصوم‌علیه‌السلام نیز بر نقش خانواده در تکامل و رشد افراد، تأکید فراوان شده است.
پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله در سفارش خود به حضرت علی‌علیه‌السلام فرمودند: «یا علی حق الولد علی والده… . ان یضعه موضعاً صالحاً»[۱۸۱] حق فرزند بر پدرومادرش این است که او را در جایگاه سالم و صالحی قرار دهند.
و در حدیث دیگر حضرت فرمودند: «لعن الله والدین حملا ولدهما مایلزم الولد لهما من عقوقهما»[۱۸۲] خداوند پدر و مادری را که فرزندشان را به (سرپیچی از خود) عاقشان وادار کنند نفرین کرده است روشن است که سرپیچی از فرمان پدر ومادر و عاق والدین قرار گرفتن، مورد خشم پروردگار است و موجب فساد و ضلالت می‌گردد.
در حدیث دیگر رسول اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله فرمودند: «لأن یؤدب رجل ولده خیرله مِنْ أنْ یتصدق بصاع»[۱۸۳] تربیت فرزند و اصلاح آنها، بهتر از صدقه دادن برای پدرومادر می‌باشد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
پیامبر اکرم در حدیثی دیگر فرمان می‌دهند به تربیت و اصلاح فرزندان«اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم»[۱۸۴] احسان و نیکی به فرزند و ادب نمودن آنها، از مصادیق روشن اصلاح خانواده به شمار می‌رود که در سعادت و کامیابی اعضای خانواده دخیل می‌باشد.
اهمیت اصلاح خانواده بخصوص اصلاح بین زوجین، به حدی است که ثواب این کار معادل اجر هزار شهید شمرده شده است و نیز هر گام در این راه معادل عبادت یکسال قرار داده شده است. «و من مشی فی إصلاح بین إمرئه وزوجها أعطاه الله أجر ألف شهید… الحدیث» [۱۸۵]
۳-۳-۲٫ اصلاح بین مردم و جامعه
پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله صالح بودن را با اصلاح پیونده زده و می‌فرماید: «أصلح الناس أصلحهم للناس و خیرالناس من انتفع به الناس»[۱۸۶] صالح‌ترین انسان ها، اصلاح طلب‌ترین آنهاست نسبت به مردم. در این روایت انسان صالح، کسی است که در راه اصلاح مردم گام بردارد و مردم از او بهره‌مند باشند و خیررسانی به مردم، مصادیق اصلاح شمرده شد. اهمیت اصلاح بین مردم، با حساسیت فراوان در روایات معصومین‌علیه‌السلام ذکر شده است تا بدان جا که دروغ مقدمه اصلاح بین مومنین قرار گیرد، جایز شمرده شده است: «الکذب مذموم إلا فی أمرین دفع شر الظلمه و إصلاح ذات البین»[۱۸۷] در جایی که برای نجات جان انسان نیاز باشد یا اینکه جهت اصلاح و رفع کینه‌ها بین دو رفیق، زن و شوهر، دو برادر، باید به دروغ متوسل شد، گاهی چنین دروغی مورد سفارش بوده و دارای خیر فراوان شمرده شد. بهترین مورد این مفهوم اصلاح و زدودن فساد و کینه از جامعه است. و در رساله‌های فقهی نیز در این موضوع به طور شفاف پرداخته شد که عنوان ثانویه (اصلاح ذات البین، دفع شر، نجات جان انسان و غیره … ) بر کذب را دلیل بر جواز آن دانسته و حتی در برخی موارد حکم به وجوب آن داده‌اند[۱۸۸].
دور نیست که در ادبیات عامه چنین دروغی با این پشتوانه، دروغ مصلحتی نام گرفته است. چه صلاح و مصلحت در برعکس نشان دادن واقع، به امید تبدیل فساد و شر به صلاح و نیکی است.
در حدیث دیگر، امام صادق‌علیه‌السلام فرمودند: «صدقه یحبها الله إصلاح بین الناس إذا تفاسدا و تقریب بینهم إذا تباعداً»[۱۸۹] اصلاح بین مردم، صدقه مقبول محسوب شده که خداوند آن را دوست دارد و بی‌گمان این صدقه، همان از بین بردن فساد و نزدیک کردن دلهای مردم به یکدیگر است. و در واقع در یک عمل اصلاحی، دو هدف دنبال می‌شود، دفع فساد و نزدیک شدن مؤمنین به یکدیگر. اهمیت این موضوع در روایت ذیل به خوبی روشن شده است: «إصلاح ذات البین أفضل من عامه الصلاه و الصوم»[۱۹۰] اصلاح بین مردم، برتر از نماز وروزه بسیار می‌باشد و برترین صدقه به شمار می‌آید. [۱۹۱]
در حدیث دیگر هیچ عملی بعد از انجام فرایض دینی، بهتر از اصلاح بین مردم بیان نشده است. «ما عمل امروً عملاً بعد اقامه الفرائض خیراً من إصلاح بین الناس»[۱۹۲] حضرت علی‌‌علیه‌السلام در حدیث دیگر فرمودند: «و من أصلح ما بینه و بین الله أصلح الله ما بینه و بین الناس»[۱۹۳] هر کس بین خود و خدایش اصلاح کند خدای متعال بین او و دیگران اصلاح می‌فرماید و در واقع توفیق اصلاح بین مومنین در گرو اصلاح رابطه بین خود و خداوند می‌باشد.
در روایت دیگر آمده است: «مِنْ کمال السعاده فی صلاح (إصلاح) الجمهور»[۱۹۴] اصلاح امور خلق، از بالاترین درجات سعادت و خوشبختی می‌باشد.
۴-۳-۲٫ اصلاح حاکمان و عالمان
وظیفه عالمان و حاکمان اسلامی این است که در ابعاد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، بهداشتی، مذهبی، خانوادگی و… . الگوها و شاخصه‌های ثابت و متغیر اصلاح را شناسایی کرده و بر محور اعتدال بصورت مصوب و قانونی به اجرا درآورند و وظیفه مردم اجتماع این است که معیارها را بر اساس وظیفه امربه معروف و نهی از منکر مورد توجه قرار دهند و خود را ملزم به رعایت آن نمایند.
در حدیثی از نبی‌اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله وارد شده است که صلاح و فساد این دو قشر، جامعه را به صلاح و فساد می‌کشاند: «صنفان من الناس إذا صلحا صلح الناس و إذا فسدا فسد الناس العلماء و الأمراء»[۱۹۵] وبهترین شیوه اجرای الگوی اعتدال و اصلاح وعمومی کردن آن در جامعه، استفاده از فریضه امر و نهی می‌باشد.
امیرالمؤمنین ‌علیه‌السلام در ضمن نیایشی، برخی از مصادیق اصلاح جامعه توسط حاکم را بیان کرده، عرضه می‌دارند: «خدایا تو خود آگاهی که آنچه ازناحیه ما صورت گرفت، رقابت در کسب قدرت یا خواهش فزون‌طلبی نبود، بلکه بر این بودیم که سنت‌های تو را که نشانه‌های راه توأند به جای خود بازگردانم، در شهرهای تو اصلاح را آشکار کنم تا بندگان مظلوم و محروم، امان یابند و مقررات به زمین مانده تو، از نو به پاداشته شوند. »[۱۹۶]
در واقع اجرای سنن و اوامر و نواهی الهی، ایجاد امنیت برای مظلومان و محرومان و اجرای احکام تعطیل شده الهی، از مصادیق روشن اصلاح به حساب می‌آیند. چه هر حرکت و رشدی بدون آنها، چیزی جز شعار نخواهد بود. امام حسین‌علیه‌السلام هم فلسفه جهاد خود را امر به معروف به نهی از منکر و اصلاح امور دین جدش رسول خدا دانسته می‌فرماید: «إنما خرجت لطلب الإصلاح فی أمه جدی أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدی»[۱۹۷]
در واقع اهرم اجرایی و بازوی پرتوان اصلاح جامعه و مردم در بیان حضرت، امربه معروف و نهی از منکر و پیمودن سیره رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و آله عرضه گردید و خطوط قرمز در رعایت الگوهای اصلاحی، واجبات و محرمات دینی اعلان شد. اجرای این اوامر و نواهی، با وجود حاکم عادل در بحث اصلاحات اجتماعی امکان‌پذیر می‌باشد.
امام موسی‌علیه‌السلام فرمودند: «فان صلاحکم فی صلاح سلطانکم و إن السلطان العادل بمنزله الوالد الرحیم فأحِبّوا له ما تحبون لأنفسکم و أکرهوا له ما تکرهون لأنفسکم». [۱۹۸]
همانا صلاح و خیر مردم در وجود سلطان صالح می‌باشد و حاکم عادل مانند پدری مهربان برای جامعه می‌باشد.
۴-۲٫ چارچوب اصلاحات در اسلام
برای هر حرکت اصلاحی، الزاماً می‌بایست چارچوب و ستونهایی تعریف شود، تا در پناه آنها بتوان به اهداف تعریف شده در این مسیر دست یافت. با توجه به این ملاحظه، چارچوب‌های اساسی و بنیادین اصلاحات در اسلام بنا بر حصر استقرائی و به صورت عمده عبارتند از: ۱- حق محوری ۲- قانونمندی ۳- صداقت و درستکاری ۴- رعایت اصول اخلاقی ۵- گزینش کارگزاران صالح و توانا ۶- نگرش فرامذهبی و انسانی ۷- توسعه آزادی‌های مشروع ۸- حفظ وحدت و وفاق ملی ۹- برقراری عدالت اجتماعی ۱۰- تأمین رفاه و آسایش مردم
۱-۴-۲٫ حق محوری
حق محوری و حرکت بر حول محور حقانیت، اصل و اساس سیاست و اصلاحات دراسلام می‌باشد. «لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ»[۱۹۹] در این آیه وعده‌های خداوند، حق نامیده شد و در آیات فراوان حق آن چیزی است که بتوان با آن اتمام حجت کرد. حق در اسلام، همان اوامر و نواهی هستند که خداوند برای اصلاح امور انسان‌ها، بر پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله نازل فرمودند: «الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِی إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»[۲۰۰] و نتیجه پیروی از حق، هدایت به سوی راه محکم و ستوده الهی می‌باشد که همان ثمره اصلاح و دگرگونی و تحول مورد نظر خداوند می‌باشد. بدین روی پیروی از فرامین الهی، و مواظبت بر اوامر و نواهی دینی، حرکت به سوی اصلاح و دگرگونی رو به تکامل می‌باشد و اوامر و نواهی دینی همان مصداق حقانیت بوده و بدین روی حرکت در مسیر دستورات خداوند، اولین نشانه حق محوری می‌باشد: «أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ»[۲۰۱] همانا خداوند حق آشکار است.
در حدیثی حضرت علی‌علیه‌السلام از قول نبی‌اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله نقل فرمودند: «أتقی الناس من قال الحق فیما له و علیه»[۲۰۲] پرهیزگارترین مردم کسی است که حق را بگوید چه به نفع او باشد و چه به ضرر او.
انسان متقی، کسی است که با پوشیدن لباس پرهیزگاری، جمیع مراتب ایمان را در خود جمع می‌کند، [۲۰۳] چنین کسی با پیروی از اوامر الهی و پرهیز از نواهی او، دائماً در مسیر حقیقت گام برداشته و هدایت و صلاح او در مسیر حق محوری قرار می‌گیرد. «ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ»[۲۰۴]و اساساً تقوی، صفت مجامع جمیع صفات ایمان است که در آیات آغازین سوره بقره، صفات انسان متقی هدایت شده به سوی حق و صلاح را برمی‌شمرد. [۲۰۵]درآیه مذکور دو نوع هدایت بیان شده است اول: هدایتی که با آن متقی گشتند، دوم: هدایتی که در پرتو تقوی، راه ضلالت را از حقیقت تشخیص می‌دهند، بدین روی انسان متقی، هم در مسیر هدایت و صلاح قرار دارد و هم در مسیر حق و حقیقت. [۲۰۶]
۲-۴-۲٫ قانونمندی
مهمترین رکن رکین هر اصلاحی، باید حرکت در جهت عمل به قانون باشد. هر نوع فرار از قانون، برخلاف مسیر اصلاح بوده و قانون‌گریزی، نوعی افساد محسوب می‌شود. در لغت به اصل و اساس و قله و مقیاس هر چیزی، قانون اطلاق می‌گردد. [۲۰۷] قانون در اسلام، همان اوامر و نواهی دینی می‌باشند که در قالب احکام بر انسانها عرضه گردید«إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیَّاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ»[۲۰۸] حکم خدا، قانون و سنت جاری بر بشر می‌باشد که خود‌رأیی و تن‌ندادن به آن، مصداق دیکتاتوری و ظلم می‌باشد.
قانون را زیر پانهادن به نام خیروصلاح، توجیه و عذر بدتر از گناه می‌باشد. « وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»[۲۰۹] و کسانی که از حدود خدا تجاوز کنند، آنان همان ستمکارانند. همه در برابر قانون مساوی هستند. رسول اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله در سفارشی به امیرالمومنین‌علیه‌السلام فرمودند: «سیدالأعمال ثلاث خصال- إنصافک الناس من نفسک و مساواه الأخ فی الله… الحدیث»[۲۱۰] سه چیز است که از برترین اعمال می‌باشد انصاف دادن به مردم از طرف خود، برابری و برادری در راه خدا و یاد کردن از خدای تعالی در هر حال. حضرت علی‌علیه‌السلام در سفارشات خود به مالک اشتر فرمودند: «و ألزم الحق مَنْ لزمه مِنَ القریب و البعید»[۲۱۱] حق را به صاحب حق بپرداز، هر کس که باشد از آَشنا یا بیگانه «لایکونن المحسن و المسئ عندک بمنزله سواء»[۲۱۲]هرگز نیکوکار و بدکار در نظرتو یکسان نباشند. ادای حق و برخورد مناسب با هر کس که در شأن او باشد، یعنی رعایت قانون و برقراری عدالت در همه حالات، و تساوی همه در برابر احکام و قوانین.
قانونمندی سبب اصلاح‌ جامعه و روزگار می‌شود. حضرت علی‌‌علیه‌السلام در بیانی دیگر فرمودند: «فإذا أدّت الرعیه الی الوالی حقه و أدّی الوالی إلیها حقها عز الحق و قامت مناهج الدین و اعتدلت معالم العدل و جرت أذلالها السنن فصلح بذلک الزمان»[۲۱۳] زمانی که حق ادا شود، راه های دین پدیدار و نشانه های عدالت (که از ثمرات اصلی قانونمندی می‌باشد) برقرار و سنت پیامبر(که همان اوامر و نواهی دین و قوانین حاکم بر جامعه اسلامی می‌باشد) پایدار می‌گردد و روزگار اصلاح می‌شود.
با توجه به ملاحظات پیش گفته قانون همان حق می‌باشد و حق به اوامر و نواهی و احکام دین اطلاق می‌گردد و همه مردم در بهره‌مندی ازآن یکسان می‌باشند.
۳-۴-۲٫ صداقت و راستگویی
نفس اصلاح یعنی دوری و پرهیز از افساد و طبعاً دروغگویی که از روشن‌ترین مصادیق فساد است در اصلاح امور جایگاهی ندارد. در صفحات پیشین بیان شد که متقین، مصلحان واقعی می‌باشند و بر اساس صداقت و راستگویی، به اصلاح خود و جامعه می‌پردازند. [۲۱۴]
«أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»[۲۱۵] مؤمنین کسانی هستند که راست گفتند و همینهایند که پرهیزکارانند.
رمز جاذبه حکومت حضرت علی‌علیه‌السلام همین صداقت و راستگویی ایشان بوده است. اصلاح در سیاست اسلامی، با صداقت و درستکاری عجین می‌باشد. «صَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلا إِیمَانًا وَتَسْلِیمًا»[۲۱۶] و ثمره راستگویی هم افزایش ایمان و خضوع و خشوع در برابر اوامر و نواهی الهی می‌باشد.
۴-۴-۲٫ رعایت اصول اخلاقی
بدون رعایت اخلاق، اصلاح امور ناممکن است. رعایت اخلاق و آداب اسلامی آرامش در فضا ایجاد کرده و اعتدال در اصلاح امور پدید می‌آورد. انسان متخلّق به اخلاق اسلامی، همان فرد پرهیزگار و متقی است که به اصلاح امور خود و جامعه مشغول است.
«التُّقی رئیس الاخلاق»[۲۱۷]پرهیزگاری در رأس اخلاق قرار دارد و این دو صفت لازم و ملزوم یکدیگر می‌باشند.
حرکت اصلاحی نبی‌اکرم برای اتمام کرامت‌های اخلاقی برای بشریت بوده است«إنی بعثت لأتمم مکارم الاخلاق»[۲۱۸] و در لغت واژه«خَلاق» به حظ و نصیب از خیروصلاح تعبیر شده است. [۲۱۹]
بدین روی انسان دارای سجایای اخلاقی و کامل شده به اصول اخلاقی، کسی است که در مسیر اصلاح و نفع‌رسانی به مردم می‌باشد.
در روایات مکارم اخلاق ده قسم شمرده شد«مکارم الأخلاق عشره… . صدق الحدیث و أداء الأمانه و صله الرحم و إقرأ الضیف و إعطاء السائل و المکافاه علی الصناع… الحدیث »[۲۲۰]راستگویی، برگرداندن امانت، پیوند خویشاوندی، مهمان‌نوازی، عطا کردن به بینوایان، جبران خوبی‌دیگران، پناه دادن به همسایه و رفیق، ذکر خدا و حیا، از اقسام ده‌گانه مکارم اخلاق می‌باشند. همانطور که واضح است این امور، مصداق اوامر و نواهی دینی می‌باشند و کسی که خود را مزین به آنها نماید، نفس خود را اصلاح نموده و نفع و خیر او به دیگران می‌رسد.
و در روایت دیگر ده قسم آن(یقین و قناعت و صبر و شکر و حلم و حسن خلق و سخاوت و غیرت و شجاعت و انصاف) برشمرده شد. [۲۲۱]
یکی از مصادیق مکارم الأخلاق در روایت پیش گفته، حسن خلق می‌باشد. اگر انسان مصلح خوش‌رو نباشد و با آرامش و نرمی رفتار نکند، نمی‌تواند در کار خود موفقیتی بدست آورد: «وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»[۲۲۲]خدای متعال در ضمن آیه به رسول اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله می‌فرمایند: اگر تندخو و سخت دل بودی، مردم از پیرامون تو متفرق می‌شدند و این رحمت خداست که شامل حال تو شد و تو را با خلق، مهربان و خوش روی گردانید. «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ»[۲۲۳]بدین روی رعایت موازین اخلاقی، از اصول محکم و ثابت اصلاح وایجاد دگرگونی در جامعه می‌باشد و بدون در نظرگرفتن این اصول، حرکت اصلاحی به سوی فساد کشیده خواهد شد.
۵-۴-۲٫ گزینش کارگزاران صالح و توانا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...