هیجان ها برای شما معنای خاصی دارند؟ آیا می توانید برای ناراحتی،اضطراب ،خشم ،یا هرهیجان دیگری که تجربه می کنید،دلایل منطقی بیاورید؟ وقتی ناراحت هستید به چه چیزی فکر می کنید؟(یا چه تصویری به ذهنتان می آید؟) چه موقعیت هایی این احساسات را بر می انگیزد؟ اگرکس دیگری این حادثه را تجربه کند،ممکن است احساسات متفاوتی داشته باشد؟ اگر فکر کنید که در حال حاضر احساسات خود را درک نمی کنید،بعدا راجع به آنها چه فکری می کنید؟ از این که دیوانه شوید و کنترل خودتان را از دست بدهید،می ترسید؟ آیا حوادث خواصی در دوران کودکی شما رخ داده است که در حال حاضر این طوری احساس می کنید؟(لیهی ،۱۳۹۰، ۳۸۱).
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۴-۳۱-۳.گناه وشرم
اعتقاد به این که هیجان های فرد شرم آور، نادرست و خجالت آور است. چرا فکر می کنید که داشتن وابراز هیجانات حق شما نیست؟ چرا نباید این طوری احساس کنید؟ آیا از داشتن احساسات شرمنده می شوید؟ ممکن است دیگران هم در این موقعیت همین احساسات را داشته باشند؟ می توانید تصور کنید که احساس خاصی دارید(مثل خشم)،ولی طبق آن عمل نمی کنید(مثل بد وبیراگفتن)؟چرا بعضی از هیجان ها خوب هستند وبعضی از انها بد؟ اگر کس دیگری این احساس را داشته باشد،فکر می کنی آدم کم ارزشی است؟ اگر یک تجربه ناخوشایند راتجربه کنید،درباره ی آن چه فکری می کنید؟ چی می شود اگر هیجانها یا احساسها را بپذیرید وانها به عنوان علایم ناراحتی(مثل علامت احتیاط،توقف یا چراغ قرمز) در نظر بگیرید؟آیا تابه حال کسی از هیجان هایش آسیب دیده است؟(لیهی ،۱۳۹۰، ۳۸۱).
۲-۴-۳۱-۴.ساده اندیشی درباره هیجان ها
در مقابل دیدگاه های پیچیده از هیجان ها قرار دارد. در این حالت فرد در موقعیت های دارای احساسات دوگانه به سختی می تواند عکس العمل نشان دهد و یا آن حالت را تحمل کند و در برابر آن احساس مقاومت کند فکر می کنید که داشتن احساسات پیچیده(مثل تنفر و دوست داشتن همزمان یک نفر)بهنجار است یا نابهنجار؟ داشتن احساسات پیچیده درباره یک نفر برای شما چه معنایی دارد؟ انسان موجود پیچیده ای است،چرا نباید احساسات متناقضی داشته باشد؟ توقع این که شما فقط یک احساس داشته باشید،چه مشکلاتی به بار خواهد اورد؟(لیهی ،۱۳۹۰، ۳۸۱و۳۸۲).
۲-۴-۳۱-۵.ارزش های بالاتر
اعتقاد به اینکه یک تجربه ی هیجانی می تواند یک ارزش بالاتر را شفاف سازی کند و بینش نسبت به آن ارزش را به وجود آورد.
بعضی اوقات ما به دلیل از دست دادن چیزی که برایمان خیلی مهم است،دچار احساس ناراحتی،اضطراب یا عصبانیت می شویم.مثلا فرض می کنیم که شما درباره ی به هم خوردن یک ارتباط ناراحت هستید.آیا این ناراحتی به این معنا نیست که شما به ارزش صمیمیت و رابطه انسانی،بیشتر پی برده اید؟ ایا داشتن این ارزش ها نشانگر ویژگی های مثبت شما نیستند؟ ایا داشتن ارزش های بالاتربه معنای لزوم ناامیدی ودرماندگی است؟،یا دوست دارید مثل یک ادم بدبین،هیچگونه نظام ارزشی نداشته باشید؟ اگر آنها حرف شما را تایید کنند،چه توصیه هایی به آنها می کنید؟(لیهی ،۱۳۹۰، ۳۸۲).
۲-۴-۳۱-۶.قابلیت کنترل درون:
پیش بینی فرد از اینکه در مواجه با هیجان ها، چه میزان می تواند خود را کنترل کند و اینکه آیا در موقعیت ها نیز می تواند به اندازه ای که تخمین می زند، خود را کنترل کند.
آیا فکر می کنید مجبورید احساسات خود را کنترل کنید تا حوادث ناگواری پیش نیاید؟ اگر نتوانید جلوی احساسات خود رابگیرید،چه اتفاقی می افتد؟ ایا سعی می کنید احساسهای مهم خود را به شدت کنترل کنید؟ ایا می ترسید که احساسات شدید نشانه ای از ناگوار بودن حوادث احتمالی باشند؟ممکن است در اثر از دست دادن کنترل احساسات دیوانه شوید؟ ایا کنترل خود را به طور کامل از دست می دهید؟ آیا بین کنترل کردن احساسات خود ،بااعمال خود تفاوتی قایل هستید؟(لیهی ،۱۳۹۰، ۳۸۲).
۲-۴-۳۱-۷.کرختی
فقدان هیجان های قوی، انزوای هیجانی. در این حالت فرد نسبت به موقعیت ها و هیجان ها بی تفاوت است و گاه حتی تظاهر به بی تفاوتی می کند.
ایا موقعیت هایی وجود دارد که باعث شود شما ماتتان ببرد؟ ایا تا به حال پیش آمده که هیچگونه احساسی نداشته باشید؟موقعیت هایی وجود دارد که بیشتر مردم را ناراحت کند،اما باعث ناراحتی شما نشود؟ آیا مردم فکر می کنند که شما احساساتتان را فرو می خورید؟ ایا دیگران به شما گفته اند ادم بی احساسی هستید؟ ایا احساسات شدید را تجربه می کنید؟ایا تا به حال احساسات شدیدی داشتید که نتوانید آنها را کنترل کنید؟
ایا تا به حال احساس کرده اید که می خواهید گریه کنید ،اماخودتان را کنترل کنید؟اگر به خودتان اجازه بدهید چنین احساساتی را تجربه کنید،چه افکاری به ذهنتان خطور می کند؟آیا برای خلاص شدن از شر احساسات شدید به مشروب پناه می برید،مواد مصرف می کنید یا پرخوری می کنید؟(لیهی،۱۳۹۰، ۳۸۲).
۲-۴-۳۱-۸.عقلانیت(هیجان ستیزی)
بیش از حد تکیه بر منطق کردن، ضد هیجانی. باور فرد بر اینکه باید به «فرد بهتری بودن» برسد. در نتیجه هیجان ها را نادیده می گیرد و ر همه ی امور بر منطق تکیه می کند.آیا فکر می کنید که ادم همیشه باید منطقی وعقلانی باشد؟اگر منطقی وعقلانی نباشید،چه نگرانی هایی برای شما به وجود می اید؟ ایا فکر می کنید که آدم های منطقی وعقلانی برتر هستند؟ ایا در گذشته اتفاقی رخ داده که شما دررمقابل آن منطقی و عقلانی عمل نکنید؟ ممکن است بعضی از تجارب منطقی وعقلانی نباشند،اما هیجانی باشند؟ چنین حوادثی رنگ وبوی عقلانی دارند؟ به نظر شما پرداختن به موسیقی ،کاری منطقی است؟ایا هجان هایتان می توانند به شما خبر دهند که چه چیزی به شما صدمه می زند؟ یا این که چه نیازهایی باید تغییر کنند؟ آیا هیجان ها منبع اطلاعاتی مهمی درخصوص نیازها،تمایلات وحتی حقوق انسانی شما هستند؟ ایا کسانی هستند که از شما منطقی تر نباشند،ولی زندگی شادتر و بهتری داشته باشند؟(لیهی ،۱۳۹۰، ۳۸۲و۳۸۳).
۲-۴-۳۱-۹.طول مدت احساسات شدید
پیش بینی زمان به طول انجامیدن یک هیجان .آیا می ترسید که احساسات شدید شما خیلی طول بکشد؟آیا قبلا احساسات شدید را تجربه کرده اید؟ بعد از این که چنین احساساتی را تجربه کردید،چه اتفاقی افتاد؟ آیا این احساسات بالاخره به پایان رسیدند؟چرا آنها به پایان رسیدند؟احساسات شدید،افت وخیز دارند؟اگرر در جلسه درمان برای شما احساسات شدیدی رخ دهد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر برای چند دقیقه خیلی کوتاه گریه کنید یا احساس بدی داشته باشید، چه اتفاقی می افتد؟ایا تا به حال متوجه شده اید که می توانید احساسات شدیدتان رابیان کنید و بعدش ناپدید شوند؟این نگرش چه نفعی برای شما دارد؟(لیهی ،۱۳۹۰، ۳۸۳).
۲-۴-۳۱-۱۰.توافق با دیگران
باور اینکه احساسات دیگران با احساسات فرد مشابه است.وقتی که دیگران احساس شما را ندارند،دقیقا چه احساسی به شما دست می دهد؟ اگر کس دیگری همان احساس را داشته باشد،درباره او چه فکری می کنید؟ چرا فکر می کنید که بازی ها،فیلم ها،رمان ها یا داستان برای مردم خیلی هیجانی به نظر می رسند؟ ایا فکر می کنید که مردم دوست دارند با کسانی ارتباط برقرار کنند که احساساتشان مثل انهاست؟ ایا مردم ناراحت،عصبانی یا مضطرب می شوند؟آیا طبیعی است که انسان آشفته،خیالپردازی کند؟ایا ممکن است به خاطر احساسات خود شرمنده شوید واحساسات خود را از کسانی که همین احساس را دارند،پنهان کنید؟(لیهی،۱۳۹۰، ۳۸۳).
۲-۴-۳۱-۱۱.پذیرش یا بازداری
میزانی که افراد به خود اجازه می دهند تا در مقابل یک احساس منع شده مقاومت کنند.
اگر هیجان های خود را بپذیرید،چه اتفاقی می افتد؟طبق هیجان ها دست به چه کاری میزنید؟ ایا می ترسید که اگرهیجان های خود را نپذیرید،از بین نروند؟فکر می کنید نپذیرفتن هیجان هایتان باعث می شود شما برای تغییر خودتان ترغیب شوید؟بازداری احساسات چه پیامدهای منفی به همراه دارد؟آیا به خاطربازداری احساسات،توجه وانرژی زیادی مصرف می کنید؟بازداری احساسات باعث افزایش انها می شود؟ایا بین اعتقاد به احساسات خوب و بد تعارض دارید؟ایا نادیده گرفتن وقایع ناراحت کننده می تواند باعث حل نشدن مشکلات شما شود؟(لیهی ،۱۳۹۰، ۳۸۳).
۲-۴-۳۱-۱۲.سبک اندیشناکی در برابر سبک ابزاری
تمایل فرد برای یافتن جواب سؤالات پاسخ داده نشده و ماندن بر سر یک هیجان خاص. افرادی که در این طرحواره نمره بالایی را نشان می دهند دائمأ در افکار خود به دنبال پاسخ گویی به سؤالاتی هستند که برای آنها جوابی نیافته اند و نیز در یک هیجان خاص ( مثل خشم) متوقف می شوند و نمی توانند به موارد دیگری درباره ی موقعیت برانگیزاننده ی خشم فکر کنند.
تمرکز افراطی بر احساس های ناخوشایند چه مزایا ومعایبی دارد؟وقتی که به این مساله فکر می کنید،چقدر حالتان بد می شود؟اغلب چی فکر می کنید و چه احساسی دارید؟ایا تا به حال پیش آمده که گوشه ای بنشینید و به این مساله فکر کنید که کجای کارتان اشتباه بوده است؟یا چرا این اتفاق برای من رخ داده است؟ایا به ناراحتی های خود زیاد فکر می کنید و دایما یک چیز را در ذهنتان مرور می کنید؟گاهی اوقات فکر کرده اید که اگر به یک مساله فکر کنید،مشکل خودبخود حل می شود؟ایا نگرانید که نتوانید افکار استرس زا را کنترل کنید؟تلاش کنید هر روز به مدت۳۰ دقیقه گوششه ای بنشینید وبا شدت تمام به نگرانی های خود فکر کنید.تا آن موقع تمام نگرانی هایتان را کنار بگذارید.نگرانی های خود را به رفتارهایی تبدیل کنید که قابل اجرا باشند تا بتوانید مشکلات خود را حل کنید.وقتی که نگران می شوید با انجام کاری یا تلفن زدن به یک دوست وصحبت کردن با او،توجه خود را از افکار نگران کننده منحرف کنید. دقیقا پیش بینی کنید که چه اتفاقی برای شما رخ می دهد؟ایا تا به حال پیش امده که برخی از پیش بینی های شما درست از اب درنیایند؟وقتی که درگیر فرایند اندیشناکی می شوید،می توانید مشکلی را حل کنید؟ ایا واقعیت هایی وجود دارد که شما نخواهید انها را بپذیرید؟(لیهی،۱۳۹۰، ۳۸۴).
۲-۴-۳۱-۱۳.بیان احساس
تمایل و آمادگی فرد برای تجربه هیجانات و بیان آن ها. توانایی و چگونگی نگرش فرد برای ابراز هیجان های خود.اگر احساس های خود را بیان کنید،کنترلتان را از دست می دهید؟یا اینکه احساس بدتری پیدا خواهید کرد؟ احساس بد وناخوشایند شما چقدر طول خواهد کشید؟آیا بیان احساسات می تواند به شما در روشن سازی افکار وسایر احساساتتان کمک کند؟اگر فقط به بیان احساس فکرکنید،باعث می شود که توجه شما بیشتر به احساس ها جلب شود؟ایا در احساس های خود غرق شده اید؟ایا چیزهایی وجود دارد که بتواند توجه شما را از احساسات دور کند یاباعث حلل مشکلات شما شود؟(لیهی ،۱۳۹۰، ۳۸۴).
۲-۴-۳۱-۱۴.سرزنش دیگران
تمایل فرد برای پیدا کردن یک دلیل موجه برای هیجانی خاص. دظر فرد درباره ی قضاوت دیگران نسبت به هیجان های وی و تلاش در جهت پیدا کردن یک دلیل موجه برای آن هیجان تا مورد سرزنش خود و دیگران قرار نگیرد( سیبرستین و همکاران، ۲۰۱۱).حرف ها و اعمال دیگران باعث چه احساسی در شما می شوند؟چه افکاری باعث ناراحتی وخشم واضطراب شما می شوند؟اگر به این موقعیت ها به گونه ای دیگر فکر کنید،چه احساسی پیدا خواهید کرد؟آیا تا به حال فکر کرده اید که احساسات شما به چگونگی تفکر شما بستگی دارند؟آیا نیازمند پذیرش،احترام،تحسین از سوی دیگران هستید؟تعدیل نیاز به تایید طلبی چه مزایا ومعایبی دارد،از کنترل دیگرران چه پاداشی می گیرید؟علیرغم حرف دیگران،می توانید چه تجارب پاداش دهنده ای برای خود تدارک ببینید؟ایا تفکیک احساس ها از افکارتان برای شما سخت است؟ پذیرش احساساتی مثل خشم،ناراحتی،کنجکاوی،،بی تفاوتی برای شما چالش زا هستند؟این احساسات متفاوت برای شما چه مزایا ومعایبی درپی دارند؟ در یک موقعیت خاص شما نیاز دارید که برای هر کدام از این احساسات چه تفکری داشته باشید؟چطوری می توانید جراتمندانه عمل کنید؟ایا رفتارر جراتمندانه باعث حل مشکلتاان می شود؟ برای گره گشایی از مشکلات خود،مجبورید چه افکاری را تغییر دهید؟(لیهی ،۱۳۹۰، ۳۸۴و۳۸۵).
۲-۵.بخش دوم:سوابق پژوهشی
۲-۵-۱.سوابق پژوهشی خارج از ایران:
-کوال وپریچارد(۲۰۱۱)،درمطالعه ای که به مقایسه۲۳ نفر مبتلا به سردرد میگرن و۲۳نفر گروه کنترل پرداختند به این نتیجه رسیدند که آزمودنی های دارای سردرد مزمن به طور معنی داری حساسیت،کم رویی ومشکلات روانتنی واختلالات رفتاری بیشتری از خود بروز می دهند.به علاوه آنها بیان کردند که، اضطراب ،کمال گرایی وفشارهای زندگی نقش مهمی در بروز سردرد آنها دارند.
-کاپلان(۲۰۰۷) در یک پژوهش درمورد میگرن به این نتیجه رسید که استرس نیز یکی ازعوامل تسریع کننده سردرد میگرنی است وبسیاری از افراد مبتلا به میگرن،بیش ازحد کمال گرا وخود دار هستند ونمی توانند خشم خود را کنترل کنند(رضاعی،۱۳۹۲).
-لیهی(۲۰۰۷)،دریک پژوهش به این نتیجه رسید که،هر یک از اختلالات اضطرابی در بردارنده ی طرحواره های هیجانی(تفاسیر وتدابیر) در مورد احساسات و هیجانات هستند و این طرحواره ها هستند که بسیاری از مبتلایان به اختلالات اضطرابی را نسبت به درمانهای مرسوم مقاوم می سازد.وبه طبع بر بیماری های روان تنی اثر می گذارد.
-کاپلان(۲۰۰۴) در پژوهش دیگری به این نتیجه رسید که طرحواره های هیجانی با بسیاری از اختلالات روانی از جمله اضطراب، افسردگی و PTSD جنبه های فراشناختی نگرانی، سوء مصرف الکل، ناسازگاریهای زناشویی، و اختلالات شخصیت وبیماری های روانتنی در ارتباط اند.
-لیپتون وسربرستین(۲۰۰۴)،پژوهشی روی۹۱۴ بیمار مبتلا به افسردگی انجام دادند و دریافتند که افسردگی آنها با سردردهای میگرنی، عفونت های پوستی،بیماری های تنفسی،زخم ودیابت رابطه مثبت داشت.
-مدلین ودیگران(۱۹۹۳)،در تحقیقی به دست آوردند که افسردگی ونگرانی در بیماران میگرنی به طور همزمان رخ می دهد.
۲-۵-۲.سوابق پژوهشی داخل ایران
-پیمان نیا وموسوی(۱۳۹۳) دربررسی خود پیرامون عوامل زیستی و روان‌شناختی در شروع و تشدید سردردهای میگرنی نشان دادند که بین عوامل روان‌شناختی، شخصیتی و سردردهای میگرنی ارتباط وجود دارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه استرس ادراک‌شده و صفات شخصیتی در بیماران مبتلا به میگرن و افراد سالم طراحی و اجرا گردید. یافته‌های حاصل از پژوهش نشان داد که بیماران مبتلا به میگرن نسبت به افراد سالم استرس را منفی ادراک می‌کنند. بیماران میگرنی آسیب ‌پذیری بیشتری در مقابل بیماری‌های نوروتیک دارند. بنابراین توجه به ساختار روان‌شناختی و ویژگی‌های شخصیتی این بیماران می‌تواند در پیش آگهی بیماری تأثیر بسزایی داشته باشد.
- تاجیک قنبری(۱۳۸۵) نیز در یک تحقیق به بررسی شیوع میگرن در بین دانشجویان پزشکی علوم پایه وکارورزان دانشگاه علوم پزشکی زاهدان پرداخت وبه این نتیجه رسید که ارتباط معنی داری بین ابتلا به میگرن وجنسیت وجود ندارد.ولی بین نوع سردرد ومقطع تحصیلی،ارتباط معنی داری وجود داشت.
- سواری(۱۳۹۱) درپژوهشی به بررسی رابطه سلامت روانی،رضایت از زندگی وکمال گرایی با سردرد میگرن پرداخت وبه این نتیجه رسید که سردرد میگرنی از طریق سلامت روانی ورضایت از زندگی قابل پیش بینی است.
-کاوه ، ربیعی (۱۳۹۲) به بررسی میزان شیوع و نقش عوامل مؤثر بر سردردهای تنشی پرداخته و به این نتیجه رسیدند که عوامل استرس زا و فشارهای روانی به همراه اضطراب و افسردگی از عوامل مهم زمینه ساز سر درد های تنشی است.
-نریمانی،کوله مرز، یوسفی(۱۳۹۲)به بررسی اثربخش آموزش گروهی درمان شناختی رفتاری بربهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به میگرن پرداختند و به این نتیجه رسیدند که گروه درمانی شناختی رفتاری بر بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به میگرن تاثیر مثبتی دارد.
-پرزور(۱۳۹۲) به مقایسه ویژگیهای شخصیتی و کیفیت زندگی با خودکارآمدی در بیماران دارای سردردهای میگرنی و افراد سالم پرداخت وبه این نتیجه رسید که در دو مورد بالا در بین افراد مبتلا به میگرن وافراد غیر مبتلا تفاوت معنی داری وجود دارد.
-خرامین ،محمدی و سینایی(۱۳۹۱) به مقایسه شیوه های مقابله با استرس بیماران باسردرد تنشی،میگرن وافراد عادی پرداختند وبه این نتیجه رسیدند که از لحاظ شیوه های مقابله بین افراد میگرنی وسردرد تنشی با افراد سالم تفاوت معنی داری وجود دارد.
رسول زاده طباطبایی(۱۳۷۵) به بررسی ویژگی های شخصیتی مبتلایان به میگرن و مقایسه تاثیر “دارودرمانگری” با روش “آموزش تنش‌زدایی تدریجی همراه با پسخوراند زیستی حرارتی” در این بیماران، پرداخته است . آزمودنی‌ها به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروهی که تحت آموزش تنش‌زدایی تدریجی همراه با پسخوراند زیستی حرارتی قرار گرفتند و گروهی که برنامه دارودرمانگری را دریافت کردند. هر دو گروه به مدت ۳ ماه تحت پیگیری بعد از درمان نیز قرار گرفتند و برای هر گروه ۱۰ فرم گزارش هفتگی مربوط به شاخص‌های اصلی میگرن (تعداد حملات در هفته، مدت و شدت میگرن در هر بار حمله) برای دوره درمانگری و سه فرم گزارش ماهانه برای دوره پیگیری جمع‌ آوری و شاخص بهبودی محاسبه شد. در وهله نخست نتایج آماری داده‌ها نشان می‌دهند که، پاره‌ای از مولفه‌های شخصیتی زنان مبتلا به میگرن با زنان بهنجار متفاوت است و زنان میگرنی دارای یک ریخت اختصاصی شخصیت هستند که توسل به مکانیزم تبدیل را موجب می‌گردد و این مکانیزم امکان می‌دهد که با فاصله گرفتن از تعارض با عارضه‌ای تنی، نظر دیگری را به خود جلب کنند. در وهله دوم، از لحاظ تاثیر شیوه درمانگری در درمان میگرن، نتایج نشان می‌دهند که “تنش‌زدایی تدریجی همراه با پسخوراند زیستی حرارتی” در کاهش تعداد حملات میگرن و مدت و شدت آن بسیار موثرتر از دارودرمانگری است و این برتری در دوره پیگیری کوتاه مدت نیز باقی می‌ماند. در وهله سوم، نتایج بدست آمده از بررسی رابطه بین مولفه‌های شخصیتی با موفق بودن یا نبودن شیوه‌های درمانگری نشان می‌دهند، زنان میگرنی که واجد متشکله‌های عمیق اضطرابی باشند و شدت ناارزنده‌سازیهای آنان در حدی باشد که میل و علاقه به خویشتن در آنان به نازلترین سطح کاهش می‌یابد به روش تنش‌زدایی تدریجی همراه با پسخوراند زیستی حرارتی جواب مثبت نمی‌دهند و زنان میگرنی که دارای سطح بهنجار هوش عمومی، اعتقاد به روش‌های سنتی‌درمانگری، میل به بهبودی خویشتن همراه با ایفای نقش یک حامی در چهارچوب روابط خانوادگی هستند، بی‌آنکه چشم‌داشت کمتری به دریافت هم احساسی از سوی دیگری داشته باشند دارای زمینه مساعدی برای احراز موفقیت در دارودرمانگری هستند.
-سلطان زاده وحاجی عباسی (۱۳۸۳) ،دریک تحقیق روی ۵۰۰ بیمار میگرنی بررسی هایی انجام دادند وبه این نتایج رسیدند.
درصد زنان…………………………………………………………………………………… ۴/ ۸۴%
در صد مردان …………………………………………………………………………………۶/۱۵%
میانگین سن شروع در زنان………………………………………………………………۲۴سالگی
میانگین سن شروع در مردان…………………………………………………………….۲۲سالگی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...