اما گروه ­های ارتدوکس زمانی به وجود می­آیند که جذابیت­های فرهنگ میزبان رد می­ شود. این گروه­ ها تصمیم می­گیرند که نحوه­ پوشش خود را تغییر ندهند، پیوندهای قبیله­ای را حفظ کنند و تمام اهتمام خود را به حفظ یکپارچگی قبیله و حفاظت از شریعت یهودی معطوف کنند.
ویژگی اصلی یهودیت ارتدکس که در زبان عبری به داتی ئیم[۱۲۲] شهرت دارد، وفاداری به باورهای سنتی و تکالیف دینی است. باورهای سنتی چارچوب کلاسیک خود را از سیزده اصل ارائه شده توسط فیلسوف یهودی قرن سیزدهم موسی بن میمون (ابن میمون) اخذ کرده است. تکالیف دینی که هلاخا نامیده می­ شود عبارت است از مجموعه­ تکالیف عبادی، معیارهای دینی، قوانین جنایی و مدنی و آموزه های اخلاقی. این مجموعه از هلاخا مبتنی بر کتاب مقدس (کتب عهد عتیق) است که بر اساس سنت شفاهی (تلمود) تدوین یافته و توسط علمای بزرگ خاخامی قرون وسطی به کار گرفته شده است. اما در مجموع می توان گفت که یهودیان ارتدکس، آموزه های غیردینی و دنیوی (به رغم محافظه کار بودن و وجود محدودیت ها) را می پذیرند، مایل اند تا با یهودیان غیردینی همکاری کنند و به نوعی به دولت اسراییل مفهومی دینی بدهند. به همین دلیل، گروهی که با این روند گروهای ارتدکس مخالف بودند به ارتدکس­های افراطی تبدیل شدند (هایلمن،۱۹۹۲: ۱۴-۱۵)(فریدمن،۱۳۸۹: ۱۹۰).
هاردیم از کتاب مقدس (اشعیا۶۶:۵( است که می­گوید: « به کلام خدا گوش کنید ، کلام او شمارا به لرزه(هاردیم) خواهد انداخت» ویژگی­های اصلی یهودیت ارتدکس افراطی (هاردیم)، عبارت است از دقت و وسواس فوق­العاده زیاد درمناسک و تکالیف دینی و اعمال محدودیت­های شدید بر آموزه­های غیردینی و دنیوی. برخلاف یهودیت ارتدوکس، یهودیت افراطی فرهنگ غربی را نپذیرفته و دولت اسرائیل را به رسمیت نشناخته است. علاوه بر این، بر اساس سنت قرون وسطی، اعتقادی به نقش اجتماعی زنان ندارد.(کیرشنبام[۱۲۳]،۱۳۸۹: ۲۳۳-۲۳۴)
از آنجایی که گروه هاردیم خود را در اسرائیل گروهی مهجور و خاص در میان یهودیان می­داند و به واسطه قدرت و نفوذی که در جامعه­ یهودی پیدا کرده مدام در حال چانه زنی با دولت بر سر گرفتن امکانات بیشتر است. مثلاً در گروه هاردیم، افرادی که درگیر مطالعات دینی می شوند یا به آموزش کتب و آموزه­های یهودی می­پردازند هم مدارس و سازمان­هایشان از مالیات معاف می­شوند و هم آموزش­دیدگان از گذراندن دوره­ سربازی . علاوه بر آن، این افراد و سازمان­ها از امکانات مالی دولتی نیز استفاده می­ کنند.
اعضای هاردیم، با این که در اسراییل زندگی می­ کند، همچنان خود را یهودیانی در تبعید می دانند. سببِ این مسأله موج عظیمی از یهودیان است که بعد از جنگ جهانی دوم با مهاجرت به آمریکا عملاً از دین یهود خارج شدند و فقط خود را اسماً یهودی می­دانستند. گرایش­های دنیوی دولت اسراییل این غربت را برای هاردیمی ها تشدید کرد(آلموند،۲۰۰۰: ۲۳-۲۴).
پایان نامه - مقاله - پروژه
به همین خاطر، یکی از دلایل چانه زنی هاردیم برای حضور پیدا نکردن اعضایش در نیروی نظامی اسراییل برای دوران سربازی، همان گونه که ذکر شد، مشروعیت نداشتن دولت صهیونیستی اسراییل نزد آنها است؛ یعنی آنها با این کار می­خواهند خود را از دولت اسراییل جدا نگه دارند و به این شیوه خود را همچنان در تبعید نشان دهند.
هاردیم در سال ۱۹۸۸ به بالاترین سطح پیروزی سیاسی خود در اسراییل رسید و ۱۹۹۰ این موفقیت در انتخابات تداوم یافت. این پیروزی برای افکار عمومی اسراییل بی سابقه بود و هاردیم توانست در موضعی قدرتمند در برابر گفتمان دنیوی حاکم قرار بگیرد(میزونسکی[۱۲۴]،۲۰۰۴: ۱۰۱).
هاردیمی که از احزاب سیاسی حمایت می­ کند، با اتخاذ موضعی پراگماتیستی نسبت به دولت یهودی، تمایز آشکاری میان صهیونیسم این جهان باور و دولت منبعث از آن قائل می شود. در حالی که هاردیم، صهیونیسم این جهان باور را رد اما دولت منبعث از آن را به شکل دوفاکتو (شرطی) به رسمیت می شناسد، حکومت یهودی را فی نفسه عاری از هر گونه اهمیت دینی دانسته و معتقدند که این دولت به مسأله­ رستگاری کاملاً بی توجه است. آنها وظیفه­ی خود را انتظاری صبورانه برای ظهور مسیح موعود می دانند و هر گونه تلاش برای تسریع آخرالزمان از جمله شکل گیری دولت صهیونیستی، را دخالتی در قلمرو خداوند می­شمرند. در ادامه، با جزئیاتی بیشتر و طبق چارچوب نظری، به ویژگی­های هاردیم خواهیم پرداخت.
۲ـ۱ـ۱ـ واکنش به حاشیه­ای سازی دین:
هاردیم، به عنوان یک بنیادگرایی محافظه­کار، چشم به گذشته دارد و می­پندارد که باید با هر گونه انحراف از جامعه­ آرمانی یهود، چه در سطح اجتماعی ـ دینی و چه در سطح سیاسی ـ دینی جنگید. از این منظر، بنیادگرایان محافظه­کار یهودیت دولت کنونی اسراییل را انحراف دانسته و تقبیح می­ کنند.
هاردیم از یک سو حکومت اسراییل را شورشی علیه سلطنت الهی شمرده و محکوم می کند و از طرف دیگر، این دولت را هم به خاطر اثرات زیان بارش بر یهودیت سنتی، و هم به علّت مسئولیت در قبال همه مشکلات اجتماعی کشور مورد انتقاد قرار می­دهد. از این رو، هاردیم هم به دلایل اخلاقی با حکومت یهودی مخالف است، یعنی به خاطر بی کفایتی­های آن، و هم این حکومت را از لحاظ مفاهیم سببی و علّی مورد انتقاد قرار می­دهد. از منظر آنان، اقدامات مخوف و وحشتناک دولت است که مشروعیت آنها را زیر سئوال برده است.
آنها اصولی را برای انطباق و مقابله با جامعه­ اسراییلی ارائه می­ کنند. این امر به وضوح در سه زمینه­ فعالیتی خودنمایی می­ کند: نظام آموزشی­، فرایند قانونگذاری پارلمانی و اعتراضات فراپارلمانی(فریدمن،۱۹۸۹: ۲۰۱-۱۹۵).
بارها اتفاق افتاده است که طرفداران هاردیم به دلیل مواجهه با مسائلی که در نظام سیاسی مطابق با میل آنها نبوده است، به نظام سیاسی فشار وارد کرده و آن را مجبور به پذیرفتن خواسته هایشان نموده ­اند. برای نمونه، در زمان دولت اسحاق رابین عکس یکی از وزرای کابینه در ساحل با لباس شنا در حال مطالعۀ کتاب یک نویسندۀ دنیوی منتشر شد و هاردیمی ها به همین دلیل در رسانه ­ها جارو جنجال سیاسی به راه انداختند. همچنین، در سال ۱۹۹۲ عکسی از وزیر آموزش و پرورش چاپ شد که در یک رستوران عربی، بدون توجه به آداب غذایی یهودی، در حال غذا خوردن است و این باعث شد که طرفداران هاردیم به ترک کابینه­ی اسحاق رابین تهدید کنند. بالاخره آنان وزیران خاطی را به عذرخواهی واداشتند. (آلموند،۲۰۰۳: ۳۴)
طبق روش فکری هاردیم، همه مسائل و مشکلات اجتماعی از محرومیت روحی و معنوی نشأت می­گیرد و نه از محرومیت مادی. آنها استدلال می­ کنند که تمام کسانی که بندگی تورات را رها کرده ­اند در خلأی معنوی به سر می­برند. بنابراین، برای هاردیم عجیب نیست که مشکلات اجتماعی در میان همه بخش­های جامعه­ این جهان باور توزیع شود. در واقع، تعجب آنها از این است که چرا وضع بدتر و وخیم تر نیست. به همین دلیل، یکی از راه هایی که هاردیم برای جلوگیری از بروز خلأ معنوی بین اعضای خود به کار برد تقویت نظام آموزش دینی بود(کرومر،۱۹۸۱: ۱۱۵).
از نیمه دوم قرن بیستم، پسران هاردیمی وارد مدارس یشیوا[۱۲۵] شدند. حضور آنها در این مدارس چند دلیل عمده داشت: یکی وجود دولت رفاه و تحصیلات رایگان (که تحصیلات هاردیمی را نیز شامل می­شد) که به پسران جوان اجازه می­داد به جای اینکه برای کمک به خانوادۀ خود کار کنند بیشتر برای تحصیل در مدرسه بمانند. دوم، برای هاردیم، مانند بقیه­ی غربیان، استاندارد زندگی بالا رفته بود. سوم، بعد از هولوکاست، نجات­یافتگان از این جریان که خود لزوماً ارتدوکس نبودند به این مدارس دینی کمک می­کردند تا بتوانند بقایای سنت یهودی را بعد از طوفان نازی تقویت کنند. و به نوعی تقویت مالی این مدارس احساس گناه یهودیان بعد از جنگ را کم می­کرد. چهارم، عضویت در این مدارس پسران را از خدمت سربازی معاف و از فرهنگ فاسد صهیونیستی حفظ می­کرد.
بعد از یشیوا، ساختاری کلان­تر وجود داشت به اسم کولل[۱۲۶] که نهادی برای یادگیری تورات بعد از ازدواج بود. توسعه کولل و فرهنگ کولل به این جهت بود که ازدواج بعد از دوران آموزش افراد صورت می­گیرد، زمانی که فرد از دوران خامی بیرون آمده است و وارد جامعه می­ شود و با واقعیت­های اجتماعی و اقتصادی مواجه می­گردد. از نظر هاردیم، مردان جوان با ماندن در این سیستم حمایتی آمادگی لازم برای مواجه شدن با مشکلات زندگی را به دست می­آوردند. آنها از این سازمان مقرری ماهانه­ای دریافت می­ کنند که در اداره زندگی می ­تواند به آنها کمک کند(استادلر[۱۲۷]،۲۰۰۹: ۵۹-۵۳).
توسعه روزافزون این سیستم هاردیم را باهزینه بسیار زیادی رو به رو کرد؛ بنابراین، هاردیم باید به دنبال کسب و جلب منابع مالی زیادی برای ادامه فعالیت­های خود باشد. یکی از راه های کسب درآمد برای آنان درگیری در فعالیت­های سیاسی و استفاده از منابع مالی دولت بود که نتیجه­ آن راه ­اندازی حزبی سیاسی شد. راه دیگر پیدا کردن حمایت­کننده های جدید بود. همین روند نیاز به جلب منابع مالی باعث شد که ماهیت این احزاب از حالت ایدئولوژیک به مکانیزمی برای جلب حمایت مالی تبدیل شود. همین توسعه منجر به رقابتی درونی در هاردیم شد و مؤسسات مستقلی برای حفظ یشیواس مدارسی را راه اندازی کردند که همگی به دنبال کسب حمایت­های مالی بودند.
در واقع، نظام آموزشی­ای که هاردیم برای دختران و پسران فراهم کرده قوی­تر از نظام آموزشی­ای است که دولت برای آنان تدارک دیده است. در این نظام آموزشی، نحوه­ گذراندن اوقات فراغت جوانان هاردیمی قابل توجه است. داشتن اوقات فراغت یا به کلی حرام شده (مثلاً هاردیم تلویزیون و سایر رسانه­های گروهی را تحریم کرده)، یا در راستای تحقق خواسته­ های جامعه­ ارتدکس تغییر یافته است. مثلاً به کودکان هاردیمی اجازه داده می­ شود در اوقات فراغت خود داستا­ن­هایی در مورد نیکوکاری یا مدل­های ساخته شده از معبد مقدس و کارت­های تصویری از خاخام­های برجسته را مطالعه کنند (فریدمن،۱۹۸۹: ۱۷۲-۱۷۰)(فریدمن ب،۱۳۸۹: ۲۵۱).
اما نظام آموزشی هاردیمی صرفاً خود را از جامعه­ پیرامون کنار نمی­کشد، بلکه تلاش می­ کند آن را تغییر نیز بدهد. بنابراین، از زمان جنگ شش روزه[۱۲۸] در سال ۱۹۶۷، جامعه­ هاردیمی مجموعه ­ای از فعالیت­های آموزشی را برای جذب جوانانی که بیرون از یهودیت ارتدکس زندگی می­کردند آغاز کرد. آنها ابتدا فعالیت خود را میان جوانان طبقه­ی متوسط اسراییل و سپس در میان پسربچه­های زیان دیده با پیشینه­ی سفاردی[۱۲۹] گسترش دادند. حتی بخش خدمات زندان­های اسراییل برای کسانی که علاقه­مند به اصلاح روش خود بودند انجمنی تاسیس کردند. (کرومر،۱۳۸۹: ۲۱۶)
اعضای هاردیم به محض ورود مجددشان به ائتلاف سال ۱۹۷۷ در مجلس قوانین اقدام­های دیگری را برای حفظ گزاره­های دینی در نظام اجتماعی انجام دادند؛ مثلاً قانون تحریم سقط جنین را تصویب کردند، همچنین پرواز هواپیما در روزهای تعطیل را محدود نمودند و محدودیت­هایی را برای امکان تشریح مردگان وضع کردند. در حال حاضر، سیاست­مداران هاردیمی در کنار سایر امور، تلاش می کنند تا روابط نامشروع جنسی را در مکان­های عمومی ممنوع کنند و همچنین بیش از گذشته پرورش خوک را ممنوع نمایند. از این رو، به نظر می­رسد هاردیم برای سیطره­ی بلامنازع بر جامعه­ اسراییل تلاش می­ کند(هایلمن،۱۹۹۱: ۲۳۵).
با این حال، هاردیم صرفاً درون نظام پارلمانی فعالیت نمی­کند. از زمان استقرار دولت، آنها از ابزار فراپارلمانی نیز به منظور تأمین هر چه بیشتر خواسته­ های خود استفاده کرده ­اند. مانند تظاهرات علیه خدمت سربازی برای زنان و دانش آموزان مرد یشیوا همچنین برای جلب توجه عمومی به مسائل روزهای تعطیل تظاهرات­هایی را سازماندهی می­کردند. گاهی از اوقات این تظاهرات به خشونت کشیده می شد و عامل این خشونت معمولاً گروه ­های ضدصهیونیستی درون هاردیم بود(بائومل،۲۰۰۶: ۷۹).
خشونت این گروه­ ها به هیچ وجه محدود به اعتراضات عمومی نمی­ شود. آنها مستقیماً در حمله به اشخاص و دارایی آنها نیز مداخله می­ کنند. در همه تجمعات بزرگ هاردیم، گروه­هایی وجود دارند که کار ویژه­شان انجام دادن اقدامات تنبیهی علیه افرادی است ­که از هنجارهای متعارف جامعه منحرف شده ­اند. اقدامات آنها به خصوص از طریق شابامیکیم­ها[۱۳۰] انجام می­ شود (افراد جوانی که ظاهراً در یاشیوا به تحصیل می پردازند، اما هدف اصلی آنها فرار از خدمت سربازی است، و تحصیلات خود را به طور کامل به پایان نمی­رسانند). این خشونت­ها به اعضای هاردیم محدود نمی­ شود و هریک از اعضای جامعه می ­تواند به نوعی مورد خشونت قرار گیرد. برای مثال، هر کسی که یک تلویزیون در خانه­اش دارد ممکن است هدفی برای این متعصبان جوان باشد.
اقدامات خشونت بار مشابهی علیه یهودیان این جهان باور ساکن در مناطق هاردیمی انجام می­ شود. هر گونه نقض اصول هالاخا می ­تواند توجیهی برای فعالیت­های خشونت­بار علیه اشخاص و دارایی آنها باشد. ولی، این اقدامات عمدتاً در واکنش به نقص مقررات روزهای تعطیل یا پوشیدن لباس های بی عفت اتفاق ­افتد (کرومر،۱۹۸۶: ۴۲۱-۴۱۵) .
چنین اقداماتی مبین عدم تفکیک حوزه عمومی از خصوصی در جامعه­ هاردیم است. سرپیچی از قانون حتی در خانه­ی خود اشخاص (مانند برگزاری میهمانی خصوصی در روزهای تعطیل) می ­تواند واکنش تند خشونت باری را در پی داشته باشد. حتی حضور یهودیان این جهان باور ( چه به صورت مقیم و حتی به عنوان یک بازرگان) در جامعه­ هاردیمی می ­تواند دلیل کافی برای اقدامات خشونت بار باشد. مطابق این طرز تفکر، صرف وجود شیوه ­های زندگی جایگزین، تهدیدی علیه سبک زندگی هاردیم تلقی می­ شود. از این رو، بسته­های مربوط به این سبک زندگی یا ریشه کن می­ شود، یا حداقل به بخش خاصی از شهر منتقل می­گردد (فریدمن،۱۳۸۹: ۱۱۴).
این بدان معناست که اقدامات خشونت­آمیز هاردیمی­ها صرفاً به بخش­های دینی شهر محدود نیست. نمونه­ این امر، تداوم نزاع علیه هرزه­نگاری و انتشار تصاویر مستهجن است که از سال ۱۹۷۰ با آتش زدن فروشگاه­های محصولات جنسی در بیت المقدس و تل آویو آغاز شد. از آن زمان، دامنه تعریف هرزه­نگاری به طور اساسی گسترش یافت به طوری که در حال حاضر اقداماتی نظیر تبلیغات در ایستگاه­های اتوبوس پایتخت را نیز در بر می­گیرد. تقریباً هر آگهی که در بردارنده­ی تصویر زنی باشد باید تخریب و نابود شود.
از منظر متعصبان هاردیم، خشونت گاه بهترین راه و در مواردی خاص تنها راه نیل به اهداف است؛ ولی حتی اگر در این راه شکست نیز بخورند سعی آنها بیهوده انگاشته نمی­ شود . اعتقاد آنها بر این است که اعتراض خشونت­بار همواره یک کیدوش هشم[۱۳۱](نوعی تقدس بخشی به نام خداوند) است. خواه این مسأله دارای تاثیرات فوری کاملاً نامناسب باشد یا نباشد(کیرشنبام، ۱۳۸۹: ۲۳۵-۲۳۳) (هایلمن،۱۹۹۲: ۹۰-۸۴).
۲ـ۱ـ۲ـ گزینش گری:
سبک رایج در جماعت های سنتی یهودی، به ویژه در جماعات اشکنازی اروپای شرقی و مرکزی قبل از ظهور مدرنیزاسیون و این جهان باوری، کامل­ترین بیان از جامعه­ یهودی محسوب می­ شود. از این رو، جریان ارتدکس افراطی هاردیم این جامعه سنتی یهودی را به عنوان سبک استاندارد زندگی برای مشروعیت بخشی به زندگی یهودیان سنتی در دوران مدرن به حساب می ­آورد. از این منظر، تعصبات افراطی هاردیم را می­توان در دامنه­ای وسیع، نوعی «نوسنت­گرایی[۱۳۲]» نامید، اصطلاحی که در این جا عامدانه به کار می­رود، چرا که تعصبات هاردیمی سنخیّت زیادی با تعصبات سنتی ندارد. اگر چه وفاداری سنت گرایان دینی به شیوه زندگی سنتی قطعی است و هیچگونه تلاشی نیز برای انطباق با جامعه­ مدرن انجام نمی­دهند، به نظر می­رسد که یهودیان هاردیم قادر اند در صورت نیاز از سنت روی برگردانند. شاید یکی از گزینشی­ترین برخوردهای هاردیم با مدرنیته در عرصه­ آموزش آموزه­های دینی و استفاده از مطبوعات باشد. آنان در این دو حیطه بیشتر مجبور به هماهنگ کردن خود با شرایط جدید شده ­اند.
یکی از تلاش­ های هاردیم آن بود که سیستم آموزش سنتی یهودی را در مناطق محروم اسرائیل گسترش دهد تا از این طریق بتواند جوانان معتقد بیشتری را تربیت کند. به لحاظ تاریخی، آموزش یهودی با هیدر[۱۳۳] آغاز می­ شود، که مخصوص کودکان پسر است و از سن حدود سه و چهار سالگی آغاز می­ شود هیدر از ابتدا فقط مخصوص مردان بوده است و طبق آموزه­های تلمود و هالاخا، زنان به تعلیم و تربیت نیاز ندارند و صراحتاً از برخی از اشکال آموزش منع شده ­اند. همچنین، تا عصر مدرن اکثر زنان یهودی آموزش رسمی نمی­دیدند یا بی­سواد بودند. که با روی کار آمدن دولت مدرن با این انحصار تحصیل رسمی مخالفت شد و هاردیمی­ها که طرفدار شکل سنتی آموزش بودند مجبور شدند مؤسساتی را برای آموزش زنان هاردیمی راه بیندازند تا آنان آموزش درجه دومی را ببینند. قابل ذکر است که هیدر فقط آموزش متون مقدس یهودی است و هیچ موضوع دنیویی مانند حساب و هندسه، زبان خارجی و حتی گرامر زبان عبری را شامل نمی­ شود (کرومر،۱۹۸۸: ۱۸۲-۱۷۹) (کرومر،۱۳۸۹: ۲۰۷).
ساختار روزنامه­های هاردیمی جالب توجه است. هاردیمی­ها حتی در مقاله­هایی که در روزنامه های خود منتشر می­ کنند، اجازۀ چاپ هر مقاله­ای را نمی­دهند و معمولاً روزنامه­های آنها کمیته­ای دارد که وظیفه­ اش سانسور و تصمیم ­گیری در این مورد است، که افکار عمومی چه چیزی را باید بداند و چه چیزی را نباید بداند.
روزنامه­ی رسمی هاردیم با عنوان یاتد نه امان[۱۳۴] به وسیله خاخام شاس[۱۳۵] اداره و کنترل می­ شود. این روزنامه به شکل جدی به دست هیأتی پنج­نفره از خاخام­ها اداره می­ شود که ریاست آن را خاخام ناتان زوهاوسکی[۱۳۶] به عهده دارد، و حداقل یکی از اعضای کمیته هر عصر غیر از شبت[۱۳۷] (سبت) تمام مقاله­ها و آگهی­ها را می­خواند چون چیزی که باید چاپ شود کاملاً باید متناسب با فرهنگ تلمودی و توراتی باشد، و کلماتی خاص مانند، آگهی یا تلویزیون اجازه چاپ ندارند، یا مثلاً اصطلاح صلیب سرخ که مربوط به مسیحیت می شود، کاملاً ممنوع است(بائومل،۲۰۰۲: ۱۷۵-۱۷۲).
در واقع این کمیته سانسور هر چیزی که قرار است چاپ شود را نظارت می­ کند، و آزادی را یک مفهوم ناشناخته به حساب می ­آورد، البته آنها آزادی را به شکلی متفاوت معنا می­ کنند، آنها معتقدند که این حق مردم است که بعضی چیزها را نداند. در واقع خاخام­ها تصمیم می­گیرند که مردم چه چیزی را ندانند. بسیاری از منتقدان هاردیم این گروه را با تأکید بر استدلال­های فوق یک گروه فاشیست می­داند یا آنها را با نازی­ها مقایسه می­ کند (آلموند،۲۰۰۳: ۳۳)
۲ـ۱ـ۳ـ جهان بینی مبتنی بر دوگانه­انگاری:
تظاهرات کنندگان هاردیمی که به شکل خشونت بار عمل می­ کنند خود را تنها اعضای جماعتی می­دانند که واقعاً ارتدکس و خداترس است. اقدامات آنها مستند به مجموعه­ کتاب­هایی در خصوص مبارزات یهودیت هاردیمی است. هر کدام از مجلدات آن مجموعه یکی از مبارزات را روایت می­ کند ( مثلاً مبارزه علیه حفاری های باستانی در شهر داوید). بدون استثنا، همه روایت­ها در قالب نمایش­های اخلاقی بیان شده­است. مثلاً شجاعت و قربانی شدن معترضان در برابر برخورد بی­رحمانه و سبعانه­ی پلیس اسراییل. در واقع، داستان جنگ خیر علیه شر را تداعی می­ کند(فریدمن،۱۹۸۹: ۱۷۹-۱۷۵).
بسیاری از افراد دیگر جامعه­ هاردیم نسبت به استفاده از خشونت رویکردی یکسان دارند. تقریباً همه اعضا، حتی متعصبان منفعل، با اهداف معترضان موافق اند. حتی آنهایی که استفاده از خشونت را تقبیح می­ کنند، شجاعت یا قربانی شدن افراد نگران را تحسین می­ کنند. بنابراین، تعجبی ندارد که هر گاه متعصبان این گروه توقیف یا محاکمه می­شوند، رهبران گروه ­های مختلف هاردیم سعی می کنند قدرت­ها را به شیوه ­های مورد قبول خودشان تحت فشار قرار دهند.
از نظر آنها، یهودیان این جهان باور به دو گروه مجزا تقسیم می­شوند: کسانی که موجب فساد اند و کسانی که فاسد شده ­اند. مطابق این طرز فکر، جنبش صهیونیسم همواره قصد تخریب یهودیت سنتی را داشته است. در سراسر تاریخ مهاجرت به اسرائیل و مخصوصاً در دورۀ مهاجرت­های گروهی ( مانند مهاجرت از شمال آفریقا و خاورمیانه در دهه ۱۹۵۰ و از روسیه و اتیوپی در زمان حاضر) رهبران این جهان باور بیشترین تلاش خود را معطوف به مرتدسازی یهودیان عامل به مناسک دینی کرده ­اند. در نتیجه، کسانی که بندگی تورات را ترک کرده ­اند جوابگوی جرم و گناه خود نیستند. مسئولیت آنها به گردن کسانی است که گمراهشان کرده ­اند. از این رو، هاردیم ماهیت افراد منحرف شده را متفاوت پنداشته، موافق شناسایی هویت کسانی بود که موجب انحراف دیگران شده ­اند(فریدمن،۱۳۸۹: ۱۱۶) (کرومر،۱۹۸۸: ۱۸۵).
در هاردیم این اعتقاد وجود دارد که سرنوشت تاریخی مردم یهود از رابطه­ خاص میان ملت یهود و خدا نشات گرفته است. ملت یهود نمی­تواند از سرنوشت محتوم تاریخی خود، یعنی تبعید و رهایی، که هر دو از اندیشه­ های بنیادین هویت یهودی اند بگریزد. هاردیم حضور یهودیت را در قالب حقیقت سیاسی کنونی صهیونیسم و دولت اسرائیل تعریف می­ کند، به شکلی که گویی یهودیت در شرایط تبعید قرار دارد. در حالی که طرفداران صهیونیسم حضور یهودیت را در قالب بازگشت یهودیان به تاریخ تعریف می­ کنند، هاردیم تلاش صهیونیستی برای کنترل تاریخ یهود را، شورشی علیه خدا می­داند. این دیدگاه نهایتاً به سیاست و اصل انزواگرایانه نسبت به نهادهای صهیونیستی و دولت اسراییل می انجامد(فریدمن،۱۹۸۹: ۲۰۶).
تفکر صهیونیستی همواره به خاطر عقبه­ی اروپایی هاردیم آنها را تحقیر کرده است و یکی از دلایلی که هاردیم در اسراییل تا دهه هشتاد نفوذ چندانی نداشت همین بود. آنها معتقدند خاخام های ارتدوکس ضد صهیونیست هاردیم نقش به سزایی در قتل عام یهودیان در آلمان زمان هیتلر داشتند. آنها با ممنوع کردن مهاجرت مؤمنان خود به سوی فلسطین باعث کشته شدن یهودیان به دست هیتلر شدند. از نظر صهیونیست­ها، این رفتار مطیعانه نسبت به نازی­ها فرجام ضروری یهودیت در میان یهودیان پراکنده در دنیا خواهد بود، یهودیانی بدون غرور و برعکس آماده­ی قبول تحقیرآمیزترین راه حل­های سازش با جامعه­ غیر یهودی فراگیر. در ایدئولوژی صهیونیسم بعد از جنگ جهانی دوم، قتل عام یهودیان اروپایی هاردیم را بی­اعتبار می­سازد و ایجاد دولت اسرائیل را توجیه می­ کند (هایلمن،۱۹۹۲: ۱۰۱-۹۹).
اما از دهه­ پنجاه، تفسیر دیگری از قتل عام، در واکنش نسبت به استدلال صهیونیستی، بین هاردیمی­ها شکل گرفت. در این تفسیر، صهیونیسم است که با عدول از رفتار سنتی زندگی در تبعید، که عبارت بود از جست و جوی راه حلی سازشی با غیریهودیان، موجب بروز این فاجعه شده است. این واقعیت که رفتار سنتی غالباً مبتنی بر کرنش در برابر غیریهودیان یا خریدن حسن نظر آنان بوده هیچ جای انتقادی ندارد، زیرا این رفتار به تدواوم یهودیت در میان یهودیان پراکنده در دنیا انجامیده است. در این چشم انداز، قتل عام به عنوان مجازات خداوند نسبت به آنهایی عرضه می­ شود که فرمان­های تورات را نادیده گرفته­اند و خواسته­اند به ملت­ها تشابه یابند، نخست از طریق شباهت­پذیری سپس با سعی در ایجاد یک کشور یهودی شبیه به کشورهای مدرن (کپل،۲۶۹:۱۳۷۵-۲۷۱). این تفسیر خاص از تاریخ است که به هاردیم اجازه می­دهد تا پیوند خود را با نسل­های جوانی که در فرهنگ غیردینی غرق بوده ­اند و از آغاز دهه هفتاد با توبه کردن به سوی هاردیم جذب شده اند حفظ کنند.
۲ـ۱ـ۴ـ مطلق­انگاری و خطاناپذیری:
از نظر هاردیم اصطلاح ملت یهود فقط در بستر وحدت راز آمیز اسراییل، تورات و خدا معنا پیدا می کند. بنابراین، هویت یهودی فقط در موضع ایمان به خدا و تورات (چه مکتوب و چه شفاهی) به عنوان مظهر اراده­ی الهی معنا می­دهد. از این رو، تورات باید از طریق احکام هلاخایی اطاعت شده و توسط حکمای توراتی هر نسل تفسیر شود.
همان طور که در بخش واکنش به حاشیه­ای شدن دین گفته شد، گروهی از تندروهای هاردیمی گاهی از اوقات در برابر شرایطی که باب میل­شان نبود واکنش­های خشونت آمیز نشان می­دادند و این واکنش­ها معمولاً از طرف خاخام­های هاردیمی حمایت می­شد، یا در صورت بروز از سمت طرفدارن هاردیم واکنشی منفی نشان داده نمی­شد. این که این افراد چگونه به خود حق چنین اقداماتی را می­ دهند از حوصله­ی این بحث خارج است، اما یکی از مهمترین دلایل رجوع به متون مقدس و تفسیرهای به شدّت لفظ­گرایانه از آنهاست. ادبیات هاردیم سرشار از ارجاع به منابع خاخامی و تلمودی در خصوص وظایف دوگانه است، یا به طور رسمی یهودیان را توبیخ می­ کند، یا عقوبتی برای خطاکاری آنها در نظر می­گیرد(حکاک،۲۰۱۲: ۱۲۹). مثالی که مکرراً به کار برده می­ شود تعصب خاخامی فینحاس[۱۳۸] کاهن است{باب ۲۵ از کتاب اعداد آیات ۱ تا ۱۵ می گوید: ۱) هنگامی که بنی اسرائیل در شطیم اردو زده بودند، مردانشان با دختران قوم موآب[۱۳۹] زنا کردند. ۲) این دختران، آنها را دعوت می­کردند تا در مراسم قربانی بت هایشان شرکت کنند. مردان اسرائیلی گوشت قربانی ها را می خوردند و بت ها را پرستش می کردند۳) چندی نگذشت که تمامی اسرائیل به پرستش بعل فغور که خدای موآب بود روی آوردند. از این جهت، خشم خداوند به شدت بر قوم خود افروخته شد. ۴) پس خداوند به موسی چنین فرمان داد: « همه سران قبایل اسرائیل را اعدام کن. در روز روشن و در حضور من آنها را به دار آویز تا خشم شدید من از این قوم دور شود» ۵) بنابراین، موسی به قضات دستور داد تا تمام کسانی را که بعل فغور را پرستش کرده بودند، اعدام کنند.۶) ولی یکی از مردان اسرائیلی گستاخی را به جایی رساند که در مقابل چشمان موسی و تمام کسانی که جلو در خیمه گریه می کردند، یک دختر مدیانی را به اردوگاه آورد.۷) وقتی که فینحاس(پسر العازار و نوه هارون کاهن) این را دید از جا برخاسته، نیزه ای برداشت.۸) و پشت سر آن مرد به خیمه­ای که دختر را به آن برده بود وارد شد. او نیزه را در بدن هر دو آنها فرو برد. به این ترتیب بلا رفع شد. ۹) در حالی که بیست و چهار هزار نفر از قوم اسرائیل در اثر بل به هلاکت رسیده بودند.۱۰و ۱۱) خداوند به موسی فرمود:« فینحاس غضب مرا دور گردانید. او با غیرت الهی حرمت مرا حفظ کرد، بنابراین من هم قوم اسرائیل را نابود نکردم.(۱۲و ۱۳) حال، به خاطر آنچه که او انجام داده است و برای غیرتی که برای خدای خود دارد و به سبب این که با این عمل برای قوم اسرائیل کفاره نموده است، قول می دهم که او و نسل او برای همیشه کاهن باشند» ۱۴) مردی که با آن دختر مدیانی کشته شد، زمری نام داشت. او پسر سالو ، یکی از سران قبیله شمعون بود. ۱۵) آن دختر نیز کزبی نام داشت، او دختر صور، یکی از بزرگان مدیان بود.}. کشتن زمری یکی از بزرگان قبیله شمعون توسط او و دختر مدیانی مورد تجاوز زمری در جلو چشمان موسی و همه فرزندان قوم بنی اسرائیل موجه­ترین دلیل برای توسل به زور تلقی می­ شود. از آن زمان به بعد، این موضوع مورد بحث بوده است که گاهی لازم است متعصب با غیرتی باشی و قانون را با دستان خودت اجرا کنی (عهد قدیم، باب اعداد: ۱۶-۵).
تلمود درباره این رویداد، تجزیه و تحلیل اجتماعی زیر را از عمل فینحاس ارائه می­دهد: اگر چه خداوند در کتاب مقدّس از فینحاس ستایش کرده است، تلمود رفتار او را صرفاً در قالب امری تجربی توجیه می­ کند. نگرش دو جانبه در مورد چنین اعمال خشونت­بار و شدیدی ممکن است در میان اندیشمندان تلمودی قابل درک باشد. تلمود می­گوید اگر زمری، فینحاس را می­کشت نمی بایست مجازات شود، زیرا فینحاس شکنجه­گر بوده است و زمانی که کسی همتای خود را با اسلحه در دست تعقیب کند و فرد تحت تعقیب جان تعقیب­کننده را بگیرد، نباید او را مجازات کرد زیرا او در حقیقت جان افرادی را که تحت تعقیب بوده اند نجات داده است. با این وجود، رفتاری مانند رفتار فینحاس زمانی قابل توجیه است که بدون برنامه ریزی قبلی، در جوی سرشار از عصبانیتِ غیرقابل کنترل انجام شود. (فریدمن،الف۱۳۸۹: ۱۹۵)
برخلاف تردیدهای بزرگان هلاخا، آنها تصدیق می­ کنند که چنین خشونت­هایی بیانی اجتناب ناپذیر از احساسات دینی ست. اما همان­طور که در تلمود گفته شده است، این داستان بر جنبه­ مهم دیگری از نشانه­ های تعصب دینی تأکید می­ کند: تنش میان متعصبان و رهبرانشان. فینحاس با عمل خود در مقابل کل اجتماع، ضعف رهبری حضرت موسی را به نمایش می­ گذارد. در حقیقت، مبارزه با رهبری یکی از جنبه­ های قطعی و اجتناب ناپذیر تعصب دینی است. اگر چه خشم آنها متوجه گناه­کاران است، سرانجام به انتقاد از رهبران حاکم می­انجامد. هر چند این رهبران از حمایت افراد محترم نیز برخوردار باشند (حکاک،۲۰۱۲: ۸۹).
در واقع، از منظر هاردیم، تاریخ ابزار ارتباط خدا با مردم است. روندها و رویدادهای سیاسی برای یهودیان حاوی پیام­هایی است که دستور عمل­ها، مجازات­ها و پاداش­ها را تأیید می­ کند. تحلیل سیاسی و تاریخی اگر به درستی انجام شود، هم­عرض تفسیر و خواست الهی است. تحلیل سیاسی به همراه متون دینی، منازاعت مستمر را به سوی رستگاری هدایت خواهد کرد. این رویکرد عمومی به واسطه پیام الهی به خوبی نشان داده شده است که هاردیم آن را در سه رخداد کلیدی هلوکاست، جنگ شش روزه[۱۴۰] و جنگ یوم کیپور، مشاهده کرده است (کرومر،۱۳۸۹: ۲۰۱(.
بسیاری از خاخام­های هاردیمی اعتقاد دارند که در هولوکاست نزدیک به یک و نیم میلیون کودک یهودی کشته شده ­اند و قوم یهود مستحق آن بوده است. آنان این واقعه را تنبیهی الهی می دانستند که نه تنها به خاطر گناهان مدرنیته و بی­ایمانی یهودیان، بلکه به خاطر کاهش یافتن مطالعه­ تلمود در اروپا است. هاردیمی ها و تمام طرفدارنشان معتقد اند که مرگ هر یهودی و حتی کودکان بی­گناه به خاطر مسائل طبیعی نیست، بلکه کنش مستقیم خداوند است؛. آنها معتقد اند که خداوند هر یهودی و گاهی کل اجتماعی یهودی را به خاطر گناهانشان مجازات می­ کند (آلموند،۲۰۰۳: ۳۱)
از طرف دیگر هاردیم معتقد است جنگ­های ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ نشان داد که خدا نه تنها از طریق بلای ناگوار بلکه از طریق رهایی نیز با یهودیان سخن می­گوید. جنگ شش روزه که اسراییل، به واسطه­ آن معبد کوه در بیت المقدس و منطقه مرکزی سرزمین اسرائیل در کتاب مقدس را تصرف کرد و همچنین اشتیاق و هیجان درباره سرزمین را در خیلی از یهودیان بیدار ساخت، علامت خدا برای شروع رستگاری تفسیر می­ شود. تکمیل الحاق سرزمین پیش­نیاز تکمیل یهودیان و همچنین پیش نیاز تکمیل رستگاری کل جهان است.
طبق نظر هاردیم ، پس از جنگ ۱۹۷۳ که از سوی مصر و سوریه در مقدس ترین روز تقویم ـ یوم کیپورـ علیه اسرائیل آغاز شد، هر گونه تردید یهودیان درباره معنی آن پیروزی و جنگ مداوم با اعراب از میان رفت. تلفات زیاد و سپس پیروزی، هر دو، تذکر خداوند به یهودیان بود تا مفهوم بحران اعراب و اسرائیل را به عنوان نزاعی عادی سیاسی کنار بگذارند و در نتیجه از اعتماد به هرگونه توافق صلح اجتناب ورزند و صرفاً به خدا و به سرنوشت منحصر به فرد یهودیان اعتماد کنند. از دید بنیادگرایان، صلح فقط با مسیح در نقطه­ی اوج فرایند رستگاری حاصل خواهد شد ( لاستیک[۱۴۱]،۱۳۸۹: ۱۴۴-۱۴۲)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...