ولی در لا بلای تعصّبات و از پس پرده های کینه و عقده، انسان های پستی وجود دارند که جدایی ازمولای ما امیر مؤمنان صلوات الله علیه آنان را واداشته است که به هر وسیله ای شده، با هیاهو و جو سازی این چشمه زلال را تیره و این اطمینان را متزلزل نمایند.
از این رو یکی منکر صدور حدیث شده است، [۱۸۰] به این بهانه که علی(ع) در آن زمان با پیامبر خدا در حجّ نبوده، بلکه در یمن بوده است. و دیگری صحّت صدر حدیث را انکار کرده می گوید [۱۸۱]: صدر حدیث را اکثر راویان نقل نکرده اند.
و سومی ذیل حدیث را تضعیف نموده [۱۸۲] می گوید : بدون شک ذیل آن دروغ است.
و چهارمی[۱۸۳] در اصل آن خدشه وارد ساخته ولی دعای ملحق به آن را معتبر می داند و می گوید : فقط احمد بن حنبل آن را نقل کرده است و امّا دیگران فقط این بخش اخیر : «اللهم وال من والاه …» از سخن پیامبر(ص) را نقل نموده اند.
در حالی که گفتیم : تواتر و صحّت آن را همه قبول دارند، و علما بدون توجه به این سرو صداها، نسبت به اعتبار تمام آن، تصریح کرده اند، لذا در این مسأله اجماع وجود دارد و جای بحث و جدال برای آنان باقی نگذاشته است.
مقاله - پروژه

فصل سوم: دلالت و سبب صدور حدیث غدیر

تا اینجا صدور حدیث غدیر از وجود پیامبر اکرم(ص)به خوبی روشن شد .
امّادر باب دلالت این حدیث بر امامت مولای ما امیر مؤمنان علی (ع ) اگر کسی شک داشته باشد در این که واژه «مولی » در این مقام تنها بر امامت امیرالمؤمنین(ع) دلالت دارد‌جای شکی نیست و فرقی نمی کند که واژه «مولی » در لغت، صریح در این معنا باشد یا به خاطر معنای متعدد، مجمل شده باشد. چه با قرینه دلالت بر معنای امامت داشته باشد و چه بدون قرینه . زیرا برداشت حاضرین در آن اجتماع با عظمت وبسیار با شکوه، و برداشت افرادی که پس از گذشت زمانی آن را شنیدند و قولشان در لغت حجّت می باشد، همین معناست بدون اینکه هیچ کدام منکر آن شوند. و پس از آنها شعرا و شخصیّتهای ادبی تا عصر حاضر نیز همین برداشت را دارند. و این قوی ترین حجّت و برهان و بر معنای مورد نظر است.
و در پیشاپیش افراد یاد شده : مولای ما امیرمؤمنان(ع) قرار دارد که در جواب نامه معاویه در ضمن ابیاتی نوشته اند [۱۸۴] :
و أوجب لی ولایته علیکم رسول الله یوم غدیر خم
[ پیامبر خدا روز غدیر خم ولایت خودش بر شما را، برای من قرار داد].
و از جمله آنها : حسّان بن ثابت است که در غدیر حاضر بوده و از پیامبر خدا(ص) خواست تا شعری در این امر مبارک بسراید که بیتی از آن این است :
فقال له : قم یا علی فإننی رضیتک من بعدی إماما و هادیا
[ به او فرمود : ای علی ! برخیز که من تو را پس از خود امام و راهنما قرار دادم].
و از آنهاست : صحابی بزرگ قیس بن سعد بن عباده أنصاری که می گوید :
و علی امامنا و امام لسوانا أتی به التنزیل
یوم قال النبی : من کنت مولا ه فهذا مولاه خطب جلیل
[علی امام ما و همه است که قرآن آن را بیان کرده است . روزی که پیامبر فرمود : من مولای هر که هستم پس این(علی) مولای اوست و این امری بس بزرگ است ].
و از آنهاست : محمّد بن عبد الله حمیری که می گوید :
تناسوا نصبه فی یوم خم من الباری و من خیر الأنام
[در مورد انتصاب او در روز غدیر خم از سوی پروردگار و از سوی بهترین مردم محمّد(ص) ، خود را به فراموشی زدند ].
از آنهاست : عمرو بن عاص صحابی که می گوید :
و کم قد سمعنا من المصطفی وصایا مخصصه فی علی
و فی یوم خم رقی منبرا و بلغ و الصحب لم ترحل
فامنحه إمره المؤمنین من الله مستخلف المنحل
و فی کفه کفه معلنا ینادی بأمر العزیز العلی
و قال فمن کنت مولی له علی له الیوم نعم الولی
[ ۱-چه بسیار سفارشهای ویژه ای از محمّد مصطفی، درباره علی شنیدم.۲- و در روز غدیر خم وقتی که همه یاران پیامبر جمع شدند بالای منبر رفته و ابلاغ کرد. ۳- پس حکومت بر مؤمنان را از جانب خداوند به او مخصوص گردانید، و اوست که خلافت خود را به هرکه بخواهد می بخشد.۴- او دست علی را در دست خویش گرفته بود و به همه نشان داد، و با صدای بلند به امر خداوند عزیز و علی(بلند مرتبه ) ندا داد.۵- و گفت : هر کس من مولای اویم از امروز این علی مولایی شایسته برای اوست].
و از آنهاست : کمیت بن زید اسدی شهید(۱۲۶) که می گوید :
و یوم الدوح دوح غدیر خم أبان له الولایه لو اطیعا
و لکن الرجال تبایعوها فلم أر مثلها خطرا مبیعا
[ و در غدیر که درختان بزرگ( مغیلان ) سایبان شده بود، پیامبر ولایت را برای او آشکار ساخت اگر از او اطاعت می شد. ولی(متأسفانه ) مردان، آن را میان خود معامله کردند و من کالایی ارزشمندتر از آن ندیدم].
و از جمله ایشان است: سید اسماعیل حمیری متوفای(۱۷۹) در بسیاری از شعرهایش، و عبدی کوفی از شعرای قرن دوم در شعر بزرگ «بائیه » خود، و شیخ ادبیات عرب ابو تمام متوفای(۲۳۱) در شعر «رائیه » خود.
و نیز مردانی زیرک، عارف، آگاه، دانشمند، و ادیب در ادبیات عرب که هرگز از حد و مرز قوانین لغت تجاوز نمی کنند، و کاملاً با وضع الفاظ آشنا می باشند، و در شعر و پرداخت سخن، جز شیوه صحیح و درست را به کار نمی گیرند، از افراد یاد شده پیروی نموده اند ؛ مانند: دعبل خزاعی، و حمانی کوفی، و امیر ابوفراس، سید مرتضی علم الهدی، سید شریف رضی، حسین بن حجاج، ابن رومی، کشاجم، صنوبری، مفجع، صاحب بن عباد، ناشی صغیر، تنوخی، زاهی، أبوالعلاء سروری، جوهری، ابن علویه، ابن حمّاد، ابن طباطبا، ابو الفرج، مهیار، صولی نیلی، و فنجکردی…. و دیگر استوانه های ادبیات و بزرگان لغت که در طول قرن ها تا به امروز همیشه آثارشان مرجع و مصدر بوده است، ‌و در توان کسی نیست که به خطای همه آنها حکم کند؛ زیرا آنان برای مردم مرجع لغت و ادبیات هستند.
و در همان اجتماع با شکوه روز غدیر خم، عده ای از مردم از واژه «مولی » همین معنای مورد نظر ما را فهیمدند، گرچه آنان را با شعر بیان نکرده اند، ولی آن را در سخن روشن خود آشکار ساخته اند و یا از ظواهر خطابشان استفاده می شود ؛ مانند شیخان، یعنی ابوبکر و عمر که تبریک گویان خدمت امیرمؤمنان(ع) آمده با او بیعت نموده و هر دو با این عبارت حضرت را مورد خطاب قرار دادند : «امسیت یا ابن ابی طالب مولی کل مؤمن و مؤمنه »[۱۸۵]؛ ‍] ای فرزند ابو طالب! از امروز مولای همه مردان و زنان مؤمن شدی ].
خواننده گرامی می داند که ولایت داشتنی که عرب آن را بسیار بزرگ می شمارد- عربی که در برابر هر کس سر فرود نمی آورد – نمی تواند به معنای محبّت و یاری و یا معنای دیگری باشد، بلکه باید به همان معنای ریاست کبری باشد که رفتن زیر بار آن با آنان بسیار سنگین است و به آسانی زیر بار آن نمی روند، مگر اینکه عاملی قوی باشد که آنان را مجبور سازد تا در برابر آن سر تسلیم فرود آورند.
و امیرمؤمنان(ع) نیز قصد روشن ساختن این معنا را داشت که پرسش یاد شده را مطرح ساخت، و از پاسخ هایی که دادند این بود که آنان از فرمایش آشکار پیامبر آن را فهمیده اند. آری، این معنی حتی برای زنان پس پرده حجله نیز مخفی نمانده است.
زمخشری در «ربیع الأبرار» می نویسد: معاویه از زنی به نام دارمی حجونی پرسید که سبب علاقه ات به علی و دشمنی ات با من چیست؟ آن زن در پاسخ معاویه دلایلی را ذکر کرد از جمله اینکه : پیامبر خدا(ص) در روز غدیر خم در حضور مردم، ولایت و خلافت را برای او قرار داد. و درباره بغض خودش نسبت به معاویه به این مسأله استناد کرد که: وی ‍]معاویه] با کسی که سزاوارتر از او به خلافت بود، جنگید و مقامی را که سزاوارش نبود، غصب کرد. و( نکته مهم این است که ) معاویه سخن او را ردّ نکرد .[۱۸۶] و از این ها گذشته، سوگند دادن و احتجاج امیرمؤمنان(ع) به این حدیث در روز رحبه است [۱۸۷](که به وسیله آن بر شایستگی اش بر خلافت استناد می کند) .

نگرشی در معانی مولی

علامه امینی در کتاب الغدیر کلمه مولی را اینگونه معنی می‌کند:
[علمای لغت از طرفی سیّد – به معنای غیر مالک و آزاد کننده برده – را از معانی واژه «مولی » شمرده اند، و از طرف دیگر امیر و سلطان را از معانی واژه «ولی » شمرده اند و از طرف سوم اجماع دارند که «ولی » و «مولی » به یک معنا هستند، وهر یک از این دو معنا از معنای اولویّت به امر جدا نیستند؛ زیرا امیر برای ایجاد نظم در جامعه و اجرای شیوه های تربیت افراد و جلوگیری از تجاوز به یکدیگر، بر مردم اولویّت دارد.
و همینطور سیّد در رسیدگی به کارها و اداره امور افراد تحت امرش، بر آنها اولویت دارد. و دایرۀ این دو صفت( امارت و سیادت ) از جهت سعه و ضیق، با اختلاف مقادیر إمارت و سیادت تغییر می کند؛ مثلاً دایرۀ ولایت شهر وسیع تر از ریاست اداره است و دایرۀ ولایت استانها وسیع تر از ولایت و مسئولیت شهر است، و وسیع تر از همه اینها، ولایت سلاطین و پادشاهان است، و از همه وسیع تر، دایرۀ ولایت پیامبری است که برای همۀ عالمیان مبعوث شده، و ولایت خلیفه ای که در تدبیر امور و شعایر دینی جانشین او می باشد.
و ما اگر در برابر آنان( اهل سنت ) از آمدن واژۀ «مولی » به معنای «أولی به شیء » [سزاوارتر به یک چیز ] چشم پوشی کنیم، ولی از آمدن این واژه به معنای امیر و سید و اینکه مولی در حدیث، فقط با عالی ترین و وسیع ترین معنی مطابقت دارد، چشم پوشی نخواهیم کرد. و با اینکه معانی مولی به(۲۷) معنی می رسد، ما یقین داریم که هیچ یک از آنها در حدیث نمی تواند مراد باشد، مگر اینکه با آن دو معنی مطابقت داشته باشد ؛ آن معانی از این قرارند :
۱-ربّ(پروردگار) . ۲-عمو. ۳-عموزاده .
۴-فرزند پسر . ۵- پسرخواهر. ۶-آزادکننده برده.
۷-بردۀ آزاد شده. ۸-بنده. ۹-مالک[۱۸۸].
۱۰-پیرو. ۱۱-نعمت گیرنده. ۱۲-شریک.
۱۳-هم قسم. ۱۴-همراه. ۱۵-همسایه.
۱۶-مهمان. ۱۷-داماد. ۱۸-نزدیک.
۱۹-ولیّ نعمت. ۲۰-هم پیمان. ۲۱-ولیّ.
۲۲-سزاوارتر به امور. ۲۳-سیِّد به معنای غیر مالک و آزادکنندۀ برده. ۲۴-مُحبّ .
۲۵-یاور. ۲۶-تصرّف کننده در امور. ۲۷-متولیّ امور.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...