جدول ۴-۶. آزمون همگنی واریانس های لوین ۹۷
جدول ۴-۷. آزمون اثر پیلایی مقیاس تکانشگری ۹۷
جدول ۴-۸. نتایج آزمون تحلیل واریانس چند متغیری سه گروه در مقیاس تکانشگری ۹۸
جدول ۴-۹. آزمون همگنی واریانس هاس لوین ۹۹
جدول ۴-۱۰. نتایح تحلیل واریانس سه گروه بی سرپرست .بدسرپرست و عادی در مقیاس اختلال رفتاری ۹۹
جدول ۴-۱۱. آزمون تعقیبی شفه در مقیاس اختلال رفتاری ۱۰۰
فصل اول
مقدمه
۱-۱ کلیات
خانواده به عنوان یک گام مهم، اهمیت ویژه‌ای در دوران مختلف رشد، بویژه دوران نوجوانی جلوه‌گر می کند و در صورتیکه والدین نتوانند به دلایل گوناگون از عهده رفع نیازهای کودکان و نوجوانان برآیند، تأثیرات نامطلوبی را در تداوم زندگی آنان برجای می‌گذارند. کودکان به دلیل تزلزل عاطفی والدین ناشی از استفاده از موادمخدر، مورد کودک‌آزاری جسمانی و روانی واقع می‌شوند و یا به دلیل فقر اقتصادی توأم با آسیب‌های اجتماعی والدین، فروخته و یا اجاره داده می‌شوند. تک سرپرستی ناشی از طلاق و یا ترک خانواده توسط یکی از والدین نیز عامل دیگری است که از مصادیق بدسرپرستی به حساب می‌آید. در واقع بخشی از مشکلات کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست مربوط به تجربه‌های سخت آنان از زندگی و کمبودهایی است که بر اثر برآورده نشدن نیازها به وجود آمده است. اختلال رفتاری،اضطراب و افسردگی بیش از سایر اختلالات رفتاری مطرح در بین نوجوانان محروم از والدین بوده است، همچنین اختلالات رفتاری دربین نوجوانان ۱۳ ساله ،نسبت به سایر گروه های سنی (۱۵، ۱۶، ۱۷)، شیوع بیشتری دارد .محرومیت از والدین برای کودکانی که در سنین پایین تری قرار دارندنسبت به کودکان بزرگ تر آسیب زاتر بوده است. لذا علی رغم کوچک سازی و تاکید بر مراکز شبه خانواده هنوز هم ما شاهد طیف های مختلف سنی ، تحصیلی و غیر تحصیلی اعم از شاغل و غیر شاغل و حتی دارای ملیت های مختلف در این مراکز هستیم.و تعاملات بین این طبقات می تواند باعث ناسازگاری و ناآرامی شود (سهرابی، ۱۳۶۹).
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
یکی از عوامل موثر در مشکلات این گروه از نوجوانان وجود شرایط پر استرس و عدم حمایت خانواده است. بر این اساس، برخی از بررسی های انجام شده محدود به بررسی رابطه بین استرس و بیماری بود. عمدتاً ضریب همبسستگی بین استرس و بیماری را بین ۲۰/۰ تا ۷۸/۰ گزارش می کردند، ولی بیشتر این همبستگی ها حدود ۳۰/۰ بود (کوباسا[۱]، ۱۹۷۹). محققان بر این باورند که استرس مستقیما به بیماری منجر نمی شود (لیپا[۲]، ۱۹۹۴). بر این اساس برخی بر این باورند که یک ارتباط عالی بین استرس و بیماری وجود دارد، و ظاهرا تجربه استرس زای مشابه می تواند اثرات مختلفی در افراد متفاوت بوجود آورد. از این رو این باور قوت گرفت که متغیرهایی وجود دارند که بین استرس و بیمار ی ها به عنوان واسطه عمل می کنند. بخش عمده ای از پژوهش های انجام شده در زمینه راهبردهای مقابله ای، صرف بررسی و یافتن تأثیر روابط اجتماعی، و نیز تعیین اثر این عوامل بر سازش افراد با شرایط جدید زندگی و تنیدگی های وابسته به این شرایطند (رایت[۳] و همکاران، ۱۹۸۵). مهارت های مقابله با استرس دارای مفهوم گسترده و مؤلفه های شناختی و رفتاری چندی است (لازاروس و فولکمن[۴]، ۱۹۸۴).
سبک های مقابله[۵] به عنوان یکی از عوامل مهم میانجی بین استرس و سلامت روان در نظر گرفته می شود (وانگ[۶]، ۱۹۹۳؛ کارور[۷] و همکاران، ۱۹۹۳). این مؤلفه در عین حال یکی از مؤلفه هایی است که به طور گسترده ای در زمینه سلامت روان مورد بررسی قرار گرفته است (پاسکار[۸]، ۲۰۰۳). تمرکز پژوهش های انجام گرفته بر روی سبک های مقابله با استرس بر مشخص نمودن اشکال مؤثر و کارامد این سبک ها در برخورد با استرس می باشد (سامر فیلد و مک کار[۹]، ۲۰۰۰). درباره سبک های مقابله با استرس تعاریف بسیار زیادی ارائه شده است (لازاروس، ۱۹۸۴). تأکید همه این محققان، روی این موضوع است که واکنش به استرس در افراد مختلف متفاوت است، و همیشه این واکنش ها به کاهش استرس نمی انجامد. همه آنها برای برخورد با استرس مراحل خاصی را در نظر می گیرند. لازاروس توالی زیر را در ارتباط با مقابله با استرس ارائه می کند: دریافت تهدید ( درک تهدید)، ارزیابی توانایی برخورد با تهدید، به کارگیری شیوه ای برای برخورد با این تهدید (کوشش شناختی و رفتاری). لازاروس (۱۹۹۳) روی دو نوع سبک مقابله با استرس تأکید و تمایز قائل شد: الف- مقابله متمرکز بر مسأله، که در راستای حل مشکل یا انجام عملی است که منبع استرس را تغییر می دهد. ب- مقابله متمرکز بر هیجان، که کاهش دهنده یا اداره کننده آشفتگی عاطفی همراه با موقعیت است.
شیوع اختلالات رفتاری در میان کودکانی که از خانواده محروم مانده اند، کودکانی که بر اثر عوامل و بلایای طبیعی بی سرپرست مانده یا به دلیل جدایی والدین، فقر اقتصادی، اعتیاد یا عدم کارکرد صحیح والدین در محیط های شبانه روزی زندگی می کنند، نسبت به دیگر کودکان بیشتر است (کاپلان، کرافورد و فیشل[۱۰]، ۱۹۹۸). یکی از مشکلات دیگر این کودکان تکانشگری است.
تکانشگری به معنای عمل نمودن با کمترین تفکر نسبت به رفتارهای آینده یا عمل کردن بر پایه ی افکاری که مهمترین گزینه ی فرد یا دیگران نیست در نظر گرفته می شود (سوان و هولاندر[۱۱]،۲۰۰۲). تصمیم گیری مخاطره امیز اهمیت بالایی در زندگی فردی و اجتماعی فرد دارد و اختلال در این نوع تصمیم گیری هسته ی اصلی پدیده و رفتارهای تکانشی را تشکیل می دهد. رفتارهای تکانشی که در برخی از رویکردها،رفتارهای مخاطره آمیز خوانده می شود. به عملکردهایی گفته می شود که اگر چه تا اندازه ای با آسیب یا زیان های احتمالی همراهند اما امکان دستیابی به گونه ای پاداش را نیز فراهم می کنند . این رفتارها باید دارای ۳ عامل زیر باشند: برگزیدن یک گزینه از میان دو یا چند گزینه ی احتمالی، همراهی یکی از گزینه ها با پیامدهای ناگوار، روشن نبودن احتمال پیامد ناگوار در زمان رخداد رفتار(حکمی،۱۳۹۰)
بنابراین در اینجا بررسی می شود که آیا کودکان بی سرپرست و بد سرپرست با دارا بودن مهارت های مقابله ای نامناسب از سطح تکانشگری و اختلالات بالایی رنج می برند یا خیر.
۱-۲ بیان مساله
دختران و پسرانی که در مراکز شبانه‌روزی بهزیستی نگهداری می‌شود، معمولاً به دو دلیل «بی‌سرپرستی» و «بدسرپرستی» در این مراکز هستند. فرزندان بی‌سرپرست بهزیستی کسانی هستند که پدر یا مادر، آنان را رها کرده و یا فوت نموده‌اند که اکثریت این فرزندان منسوب به خانواده‌های خاصی نیستند. این کودکان معمولاً از دوران شیرخوارگی یا در یک مقطع زمانی به دلیل فوت والدین و یا رها شدن از سوی آنان به سازمان بهزیستی سپرده شده‌اند. والدین فرزندان بدسرپرستی هم که در بهزیستی نگهداری می‌شوند، معمولاً به دلیل فقر شدید اقتصادی والدین، آسیب‌های روانی و اجتماعی مانند اعتیاد، زندانی بودن والدین، بیماری‌های جسمانی و یا روانی حاد، صلاحیت نگهداری فرزندانشان را ندارند. این کودکان و نوجوانان در رده افراد در معرض خطر هستند و والدین آنان غالباً در زمانی که فرزندانشان با آنان زندگی می‌کنند، مشکلات حاد و گاه جبران‌ناپذیری را برای آنان به وجود می‌آورند. فوت سرپرست، عدم صلاحیت سرپرست، طلاق و جدایی والدین یا عدم توانایی نگهداری آنها از جمله دلایلی است که کودکان را به عنوان کودکان بی‌سرپرست یا بدسرپرست معرفی می‌کند. این کودکان فی‌نفسه مشکلات رفتاری و اجتماعی خاص ندارند و معلول شرایط خانوادگی و اجتماعی هستند.
هدف اصلی مراکز شبه خانواده تامین کارکردهای اصلی خانواده برای کودکان ونوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست می باشد اما صرف انتقال این کودکان از محیط آسیب رسان خانواده به محیطی با آسیب­های کمتر کافی به نظر نمی رسد و سوگ ناشی از فقدان خانواده این کودکان را در معرض آسیب­های روان شناختی، مشکلات رفتاری، مشکلات تحصیلی قرار می دهد. آخرین بررسی‌های انجام شده در کشور نشان می‌دهد که اعتیاد والدین، اولین و اصلی‌‌ترین دلیل بدسرپرستی و بی‌سرپرستی کودکان محسوب می‌شود. در سال‌های اولیه تنها روابط موجود برای کودک، روابط او با والدینش است. کنش متقابل و رابطه عاطفی بین نوزاد و والدین به انتظارها و واکنش‌های کودک در روابط اجتماعی آینده شکل می‌دهد. اعتقادات، ارزش‌ها و نگرش‌های فرهنگی توسط والدین پالایش و به صورتی منسجم به کودک منتقل می‌شوند. شخصیت، نگرش‌ها، طبقه اجتماعی- اقتصادی، عقاید مذهبی، تحصیلات و شغل پدر و مادر، در ارائه ارزش‌های فرهنگی و معیارهای آن بر فرزند تأثیر می‌گذارند. خانواده، کودک را برای قبول مسئولیت آگاه می‌سازد، به افکار، عواطف، اراده و فعالیت وی شکل‌ خاصی می‌بخشد و او را اجتماعی می‌سازد، بدین معنی که از طریق الگوگیری و تمرین به او می‌آموزد که چگونه خود را با هنجارهای اجتماعی منطبق سازد (ژانگ[۱۲]، ۲۰۰۷) .
کودکانی که در خانواده های بد سرپرست پرورش می یابند دچار مشکلات عدیده ای هستند. تحقیقات پیرامون آسیب های روانی کودکان نشان می دهد که والدینی که از شیوه های تربیتی نامطلوب که منشا ترس، عدم اعتماد، احساس نارضایتی، بدبینی و اضطراب در فرزندانشان می شود استفاده می کنند (علیزاده و اندریز، ۲۰۰۲). از هم پاشیدگی سازمان اصلی خانواده ضربه مهلکی به آینده فرزند در اجتماع می زند. تغییراتی که بر اثر مرگ والدین و یا یکی از آن دو، طلاق و ترک خانواده در زندگی کودکان به وجود می آید نقش موثری در گرایش آن ها به بزهکاری دارد. افراد بزهکار بیش از سایر افراد غیر بزهکار به خانواده های از هم پاشیده تعلق دارند (راس آلن، ترجمه مهریار و یوسفی، ۱۳۷۶). از جمله مشکلات این کودکان اختلالات رفتاری است.
به علت مشکلات ساختاری خانواده و از هم پاشیدن آن و از جهت اینکه فرزندان این مجتمع ها نوعا از طفولیت طعم زندگی را لمس نکرده و همواره در تنش و کشمکش و بی مهری ، در محیط های مملو از ترس و وحشت و بعضا نا خواسته متولد شده و ادامه زندگی داده اند مشکلاتی برای آنها بوجود آمده است بدین ترتیب این فرزندان دچار مشکلاتی از جمله صرع ، اختلالات تبدیلی و زمینه های اضطرابی و واکنش های نوروتیک شده اند. از جمله مشکلات دیگری که در این فرزندان نسبت به نرم جامعه بیشتراست می توان به این موارد اشاره کرد : شب ادراری ، ناخن جویدن ،پرخاشگری ، دروغ گویی ، بی قراری ، انزوا ، کمرویی ، احساس بی ارزشی ، عزت نفس پایین، احساس حقارت ، کاهش قدرت تصمیم گیری ،آشفتگی فکر ،شیشه شکستن ،حالت های سادیستی و مازوخیستی،هراس ، افسردگی مشکلات تحصیلی ،بیش فعالی همراه با کمبود توجه ،تکانه ای بودن، اقدام به خود کشی، رگه هایی ازاختلال شخصیت خود شکن ، رگه هایی ازاختلال شخصیت منفعل مهاجم، و حتی اختلالات سلوک اختلال پارانوئیدی و نیز اختلالات جنسی و اعتیاد به مواد استنشاقی مثل بنزین و حتی آشغال خوری نیزدیده شده است (صدیق، ۱۳۸۴).
یکی از بارزترین موارد اختلال رفتاری تکانشگری این کودکان است. تکانشگری هسته ی اصلی بسیاری از آسیب های اجتماعی مانند سوء مصرف مواد ، قماربازی بیمارگونه ،اختلالهای شخصیت و دست زدن به اقدامات پرخاش جویانه است. فرایند تصمیم گیری یا انتخاب از میان گزینه ها ،پس از تحلیل آنها ، یکی از عالی ترین پردازش های شناختی به شمار می آید. گونه ای از این فرایند که تصمیم گیری مخاطره آمیز[۱۳] نامیده شده است . در شرایطی پردازش می شود که شخص با گزینه هایی روبرو می شود که انتخاب آنها باری از سود یا زیان هایی در حال یا آینده را به دنبال دارد و در عین حال میزان این سود یا زیان با درجاتی از احتمال یا عدم قطعیت همراه است (اختیاری و همکاران،۱۳۸۰).
پژوهش های انجام شده پیرامون تکانشگری و عملکرد شناختی ،گویای این است که پیامدهای تکانشگری همواره منفی است. آنچه بسیار مهم است ارتباط میان تکانشگری با شماری از آسیب های روانی در اجتماع است که از جمله ی آنها خشونت، رفتارهای ضداجتماعی، بزه وجنایت و بسیاری از موارد دیگر است. همچنین بررسی ها نشان داده است که تکانشگری یکی از مهم ترین عوامل خطر شخصیتی گرایش به مصرف موادمخدر به شمار می رود (ریب[۱۴] و همکاران،۲۰۰۶). همچنین روش های کنارآمدن و مهارت های مقابله ای این کودکان با مشکلات حائز اهمیت است.
مهارت های مقابله با استرس دارای مفهوم گسترده و مؤلفه های شناختی و رفتاری چندی است. به طور کلی مقابله به عنوان کوششی برای افزایش سازگاری فرد با محیط یا تلاش به منظور پیشگیری از بروز پیامدهای منفی شرایط فشارزا توصیف شده است (لازاروس و فولکمن، ۱۹۸۴). پژوهشگران دو راه مقابله با استرس راعنوان می کنند. یکی شیوه های سازگاری متمرکز بر مساله که شامل فعالیت های مستقیم، به منظور تغییر یا اصلاح شرایطی است که تهدید آمیز تلقی می شود و همچنین شیوه های سازگاری متمرکز بر هیجان که شامل فعالیت یا افکاری برای کنترل احساسات نامطلوبی است که از شرایط فشارزا بوجود آمده اند.
در این تحقیق مساله اصلی این بود که نوع سرپرست خانوار از لحاظ سبک مقابله ای و تکانشی بودن کودکان چه تاثیری بر رفتار نوجوانان می گذارد؟
۱-۳ ضرورت و اهمیت پژوهش
فرزندپروری یکی از بزرگترین مسئولیت های انسانی است که بسیاری از انسان ها آمادگی انجام این امر خطیر را ندارند. مشکلات اقتصادی، فقر فرهنگی، وجود بیماری های روانی و اعتیاد والدین، طلاق، مرگ یک یا هر دو والد و بسیاری عوامل دیگر، در کنار هم باعث می شوندکودکان بدون سرپرست مناسب باشند. تنها بخش کوچکی از این کودکان که مشکلات حاد و طولانی مدت داشته، برای آنها پیگیری های قانونی صورت گیرد، به سازمان بهزیستی تحویل و در مراکز شبانه روزی نگهداری می شوند. بنا به گزارش سازمان بهزیستی حدود ۱۱۰۰۰ نفر تحت مراقبت مراکز شبانه روزی کودکان با نیازهای خاص و یک هزار نفر، اعم از کودکان معلول وغیر معلول بی سرپرست، در حوزه سازمان بهزیستی به سر می برند. دو هزار کودک در خانواده خود و بستگان به صورت داوطلبانه نگهداری می شوند. همچنین ۱۴۰۰ نفر از کودکان در مراکز غیر دولتی و با مدیریت هیات امنا نگهداری می شوند. با توجه به مشکلاتی که این کودکان و سایر کودکان بد سرپرست و کودکان خیابانی برای جامعه ایجاد می کنند، که در نهایت منجر به افزایش آسیب های اجتماعی و کاهش بهداشت روانی- اجتماعی می شود، لازم است در زمینه پیشگیری قدم هایی جدی برداشته شود (ملازاده، ۱۳۸۲).
شایان ذکر است که اختلالات رفتاری و تکانشگری در دوره نوجوانی بیش از سایر دوران زندگی اهمیت دارد. گزارش ها میزان بروز اختلالات کم توجهی/ بیش فعالی را در ایالت متحده از ۲ تا ۲۰ درصد کودکان مدرسه ابتدایی بیان می کنند و در پسر ها به نسبت ۱ به ۲ تا ۱ به ۹ متغیر است. همچنین مطالعات همه گیر شناسی صفات منفی کاری را در جمعیت غیر بالینی ۱۶ تا ۲۲ درصد گزارش کردند. میزان گزارش افسردگی در نوجوانی اولیه ۱ تا ۶ درصد و در نوجوانان بزرگتر بین ۱۴ تا ۲۵ درصد برآورد شد (سادوک، سادوک[۱۵]؛ ۲۰۰۷). محمدخانی و اسکندری (۱۳۸۴)، در مطالعه بر روی همه گیر شناسی مشکلات رفتاری دانش آموز ۷-۱۸ ساله نشان دادند که ۷/۳۲ درصد دانش آموزان ابتدایی و راهنمایی دچار مشکلات رفتاری می باشند. مشکلات ایذایی با ۵/۱۷ درصد شایع ترین مشکلات در بین دانش آموزان هستند و مشکلات هیجانی با ۵/۱۵ درصد در رتبه دوم قرار دارند.
شجاعی، همتی علمدارلو، مرادی و دهشیری (۱۳۸۷)، در مطالع بر روی شیوع اختلالات رفتاری در دانش آموزان دوره ابتدایی استان فارس نشان دادند که ۴/۲۲ درصد دانش آموزان مبتلا به اختلالات رفتاری هستند. و پسران بیش از دختران مبتلا به اختلال رفتاری هستند.
نوجوانی یکی از مراحل مهم و برجسته رشد و تکامل اجتماعی و روانی فرد به شمار می رود. آسیب پذیری های جدایی ناپذیری در این دوره تحولی وجود دارد که ممکن است به مشکلات رفتاری همچون بزهکاری یا اختلالهای روانی منتهی شود (لونا و سوینی[۱۶]، ۲۰۰۴ ؛ سوینی، تاکارا[۱۷]، مک میلان[۱۸]، لونا و مین شو[۱۹]،۲۰۰۴)، و از طرفی محیط مراکز شبانه روزی از نظر عاطفی، هیجانی واجتماعی دارای مشکلات اساسی است و اکثر کودکان ساکن در این مراکز از نظر تحول روانی، اجتماعی و شناختی از کودکان همسان خود که با خانواده زندگی می کنند عقب تر هستند (ولف، ۲۰۰۵)، بنابراین از آنجا که نوجوان بی سرپرست و بدسرپرست دارای طیف وسیعی از اختلالات و مشکلات رفتاری می باشند، و از آنجا که پیشگیری و درمان بسیاری از مشکلات این نوجوانان عامل مؤثری در جلوگیری از پیشرفت اختلال و کاهش ناسازگاری اجتماعی در آ نها می شود، پژوهشگران در صدد بررسی رابطه این اختلالات با عوامل ایجاد کننده و پیشگیرنده آن هستند.همچنین در مورد نوجوانان این گروه کمتر بررسی شده و مطالعات چندانی صورت نگرفته است نتایج این مطالعه می تواند به مراکز نگهداری این کودکان کمک کرده تا بتوانند مشکلات موجود در این نوجوانان را تشخیص داده و از طریق آموزش و پیشگیری گامی در جهت رفع آن بردارند.
۱-۴ اهداف پژوهش
۱-۴-۱ هدف اصلی
مقایسه اختلالات رفتاری، سبک مقابله و تکانشگری نوجوانان سه گروه بد سرپرست، بی سرپرست و عادی
۱-۴-۲ اهداف فرعی
۱- مقایسه اختلالات رفتاری نوجوانان سه گروه بد سرپرست، بی سرپرست و عادی
۲- مقایسه سبک مقابله ای نوجوانان سه گروه بد سرپرست، بی سرپرست و عادی
۳- مقایسه تکانشگری نوجوانان سه گروه بد سرپرست، بی سرپرست و عادی
۱-۶تعریف مفهومی متغیرها
۱-۶-۱ سبک های مقابله ای
به طور کلی مقابله به عنوان کوششی برای افزایش سازگاری فرد با محیط یا تلاش به منظور پیشگیری از بروز پیامدهای منفی شرایط فشارزا توصیف شده است (لازاروس و فولکمن، ۱۹۸۴).
۱-۶-۲ اختلالات رفتاری
اختلات شایع و ناتوان کننده ای هستند که برای معلمان، خانواده و خود کودکان مشکلات بسیاری را ایجاد می کنند و با میزان قابل توجهی از مشکلات اجتماعی همراهند (خوشابی، مرادی، شجاعی، ۱۳۸۶ ).
۱-۶-۳تکانشگری
در یکی از رایج ترین تعاریف، تکانشگری به صورت آمادگی قبلی برای واکنش های سریع و بدون برنامه به محرک های درونی یا بیرونی بدون در نظر گرفتن نتایج منفی آن واکنش ها برای خود فرد یا دیگران، تعریف می شود(استنفورد [۲۰]و همکاران، ۲۰۰۹).
۱-۷ تعریف عملیاتی متغیرها
۱-۷-۱ تکانشگری
نمره ای که آزمودنی ها از مقیاس تکانش گری بارت[۲۱](۱۹۵۹) کسب می کنند. این مقیاس سه عامل تکانشگری شناختی[۲۲]، تکانشگری حرکتی[۲۳] و بی برنامه گی[۲۴] را ارزیابی می کند(استنفورد و همکاران،۲۰۰۹).
۱-۷-۲ سبک های مقابله ای
نمر ه ای است که آزمودنی از مقیاس لازاروس و فولکمن (۱۹۸۵) به دست می آورد(لازاروس و فولکمن،۱۹۸۵).
۱-۷-۳اختلالات رفتاری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...