دستان، نظامی ازقوانین ومقررات تعریف شده است. (میدری وخیرخواهان،۱۳۸۳،ص۱۹۳)
طرح توسعه سازمان ملل متحد: حکمرانی عبارت است از اعمال قدرت اقتصادی، سیاسی واداری برای مدیریت امور عمومی یک کشور درهمه سطوح. حکمرانی مشتمل بر سازوکارها، فرایند ها ونهادهایی است که از طریق آن شهروندان وتشکل ها منافع خود را ابراز نموده، حقوق قانونی خود را استفاده نموده، تعهدات وتکالیف خود را ایفاء واختلافات خود رابا میانجی گری حل می نمایند(UNDP.2002).
پایان نامه - مقاله - پروژه
شاید دقیق ترین تعریف حکمرانی درگزارش کمیسیون حکمرانی جهان یا “همسایگی جهانی ما(۱۹۹۵)” آمده باشد:"حکمرانی مجموعه ای ازروش های فردی ونهادی، عمومی وخصوصی است که امور مشترک مردم را اداره می کند. حکمرانی فرآیندی پیوسته است که ازطریق آن منافع متضاد یا متنوع را همساز نموده واقدام همکاری جویانه اتخاذ می گردد. حکمرانی شامل نهادهای رسمی است که برای تضمین اجرای قانون، قدرت پیداکرده اند، همچنین قراردادهای غیر رسمی که مردم ونهادها بر سرآن ها توافق نموده اند یا درک می کنند که به نفع آن هاست.(میدری وخیرخواهان،۱۳۸۳،ص ۱۹۴)
جری استوکر درمقاله ای تحت عنوان"حکمرانی به مثابه نظریه: پنج برداشت"برداشت های مختلفی از نظریه حکمرانی را درپنج دسته زیر جای می دهد.
۱)حکمرانی به مجموعه ای ازنهادها وکنشگرانی اشاره دارد که ریشه در دولت دارند اما فراتر از آن هستند.
۲)حکمرانی روشن کننده ابهام موجود در مرزها ومسئولیت ها برای حل مسائل اجتماعی واقتصادی است.
۳)حکمرانی نشان دهنده وابستگی قدرت موجود در روابط میان نهادهای حاضر در اقدام جمعی است.
۴)حکمرانی مربوط می شود به شبکه های خود اداره کننده مستقل کنشگران
۵)حکمرانی مشخص کننده ظرفیت برای انجام اموری است که متکی به قدرت دولت برای صدور فرمان یا استفاده ازاقتدارآن نیستند این پدیده دولت را قادربه استفاده از ابزارها وتکنیک های جدید برای راهنمایی وهدایت می بیند.
به اعتقاد استوکر هریک ازاین برداشت ها منجر به تعریفی متفاوت از مفهوم حکمرانی شده اند. دریک رابطه مبتنی برحکمرانی گرچه ممکن است یک سازمان بر فرآیندی خاص از تبادل مسلط شود اما هیچ سازمانی به تنهایی قادربه فرماندهی نیست. حکومت یا دیگر نهادها درسطح ملی ممکن است به دنبال تحمیل کنترل خود باشند. اما همواره تنشی مداوم میان خواست اقدام معتبر و وابسته به رضایت وعمل دیگر بازیگران وجود دارد. (Stoker,1998,P.18)حکومت کردن از دیدگاه حکمرانی همواره یک فرایند تعاملی است زیرا هیچ بازیگر واحدی چه خصوصی وچه دولتی، به تنهایی دانش ومنابع لازم برای حل یک جانبه مشکلات راندارد (Kooiman,1993,P.215) همان طور که قبلاً گفتیم درحکمرانی سه نوع رژیم اصلی مشارکت دارند که عبارتند از: دولت، جامعه مدنی وبخش خصوصی. هرچه گفت وگو وارتباط این سه بخش بیشتر باشد حکمرانی به میزان بیشتری تحقق یافته ومسیر حرکت جامعه در جهت رسیدن به توسعه اقتصادی و اجتماعی هموارتر خواهد شد.
بررسی های ادبیات موجود اکثراً به این نتیجه رسیده اند که واژه حمکرانی به روش های مختلف به کار برده شده ومعانی مختلفی نیز به خود گرفته است. ( Rhodes,1996.25-27) اما این توافق پایه ای نیز وجود دارد که حکمرانی مربوط به توسعه اشکال حکومتداری به شکلی است که مرزهای میان ودرون بخش های خصوصی وعمومی دچارابهام شوند. ماهیت حکمرانی را تمرکز آن بر مکانیسم های حکومتداری تشکیل می دهد که متکی براقتدار ومجازات های دولت نیستند. مفهوم حکمرانی به ایجاد ساختار یانظمی اشاره دارد که ظاهراً قابل تحمیل نیست ونتیجه کنش وواکنش میان کنشگران متنوع حکومتدار وتأثیرات ایشان بریکدیگر است.
شوالیه معتقد است با توجه به مباحث مطرح شده در فضای حکمرانی شاهد وقوع موارد زیر خواهیم بود: الف) در فرایند تصمیم گیری ازاین به بعدکنشگران متفاوتی وارد خواهند شد ودولت تنها تصمیم گیر محیط سیاسی باقی نخواهد ماند. این کنشگران جدید مایل به فعالیت می توانند رسمی ویا غیررسمی وهم از بخش دولتی و یا بخش خصوصی باشند.هم چنین می توانند محلی ویا منطقه ای ویا بین المللی باشند.
ب) ازاین پس راه حل ها باید راه حل های اجتماعی وبرخاسته از تفاهم میان کنشگران متفاوت باشد. مبنای راه باید مذاکره ومصالحه باشد. دراین راه حل یابی جدید دولت می پذیرد که کنشگری مساوی با دیگرکنشگران بوده وتصمیم برخاسته از یک عمل جمعی است به این ترتیب باید گفت که حکومت به عنوان ابزار اعمال قدرت دولت با آمدن حکمرانی تغییرات زیادی می یابد واز حالت سلسله مراتبی(بالا-پایین)خارج می شود وایده وستفالیایی حکومت که در
آن دولت ملت هایی مستقل وبا حاکمیت اصلی هستند جای خود را به کنشگران مختلف می دهند.
حکمرانی مردم سالار نیازمند سازوکارهایی است که ازطریق آن شهروندان به طور عادی بتوانند در فرایند سیاستگذاری، مشارکت نمایند. دولت ها غالباَ واهمه دارند که با این کار، فرایند سیاستگذاری کند شود، درحالی که هراندازه فرایند سیاستگذاری فراگیرترباشد، سیاست ها، قوانین ورویه های اداری حاصله ازچنین فرآیندی، حساسیت پذیرتر وپاسخگوترخواهد بود. حکمرانی همچنین نیازمند نهادهای پاسخگویی است که مانع سوءاستفاده ازقدرت شوند. اصول قانون اساسی که چگونگی توزیع، بازبینی وترازسازی قدرت را پیش بینی می کنند به گونه ای کارآمد مانع سوء استفاده از قدرت وپدید آورنده ثبات هستند. درعین حال به سازوکارهای اضافه تری به منظور به حداقل رسانیدن سوء استفاده از قدرت به صورت همیشگی نیاز است و در این حالت است که حکمرانی نقش خود را ایفا می نماید(میدری،خیرخواهان،۱۳۸۳،ص۳۵۲)
کانون تفکر
سازمان های تحلیل، تحقیق سیاستگذاری عمومی(که امروزه از آن ها به عنوان کانون تفکر[۸] یاد می شود) نقشی اساسی را در عرصه سیاسی و سیاستگذاری در سطوح ملی ومحلی ایالات متحده امریکا ایفا می کنند. کانون های تفکر یا سازمان های برنامه ریزی سیاستی[۹] را به شیوه های مختلفی تعریف وطبقه بندی می کنند. (Durst&Thurber,1989) کانون تفکر موسسه تحقیقاتی، غیرانتفاعی ومستقلی است که به بررسی وارائه راه حل درطیف وسیعی ازمسائل سیاستی می پردازد. این کانون های تفکر به عنوان موسسات تحقیقاتی متخصص در مسائل سیاست داخلی وخارجی به طورسنتی به مثابه ناظران بی طرف امور سیاستی قلمداد می شوند که به تحقیقات علمی می پردازند ومصمم هستند تا نظر کارشناسی خود را به تصمیم گیران ارائه دهند. بعد از جنگ جهانی دوم کانون های تفکردستخوش دگرگونی اساسی قرارگرفته است، برخی ازکانون های تفکر ابتدا به منظور تقویت تصمیم گیری به مقامات حکومتی مشاوره های بی طرفانه ارائه می دادند وبرخی دیگر به طور موثر در زمینه بسیاری از مسائل داخلی وخارجی به لابیگری می پرداختند. به عبارت دیگرزمانی کانون های تفکر را«محل امن برای تفکر»[۱۰] قلمداد می کنند که محققان بتوانند در یک خلوت نسبی ودر محیطی به دور از محدودیت های آموزشی واجرایی دانشگاهی به تحقیق بپردازند. البته این گونه به نظر نمی رسد که این سازمان ها باید خود را از جامعه سیاستگذاری محفوظ بدارند بلکه برعکس بسیاری از تحقیقات صورت گرفته توسط کانون های تفکر ممکن است از واقعیت فاصله داشته باشند وافراد وابسته به این سازمان هاکاملاً از نقش خود در فرایند سیاستگذاری آگاه باشند وگاهی برخی از کانون های تفکرکه درخارج از واشنگتن قرار دارند نظیرموسسه هوور[۱۱] ترجیح دهند که خود را از تغییرات سیاست امریکا دور نگه دارند وبرخی دیگر از« محل امن برای تفکر» خارج شده وتمایل دارند که در شبکه تصمیم گیری واشنگتن جایگاه مهمی را به خود اختصاص دهند.(Abelson,1992,pp7-14)
کانون های تفکرکه دارای عملکردی منحصربه فرد هستند به تحقیقات سیاستگذاری عمومی ،تحلیل ومشاوره مبادرت می ورزند وسازمان هایی هستند غیرانتفاعی که مستقل از دولت ها واحزاب سیاسی به فعالیت می پردازند ولی وظیفه نخست این سازمان های جامعه مدنی کمک به درک وانتخاب آگاهانه گزینه های مربوط به مسائل داخلی و بین المللی است. اما این کانون های تفکر چند نقش اساسی دیگری را نیز برعهده دارند:
الف)نقش های کانون های تفکر

 

    • وظیفه میانجی گری بین دولت ومردم را برعهده دارند که برای مقامات دولتی اعتبار واعتماد به همراه می آورد.

 

    • در مباحث سیاستی آگاهانه وبی طرفانه صحبت می کنند.

 

    • مسائل سیاستی روز، برنامه ها وطرح ها را شناسایی[۱۲]، بیان[۱۳]وارزیابی[۱۴]می کنند.

 

    • ایده ها را منتقل می کنند و مشکلات را به مسائل سیاستی تبدیل می کنند.

 

    • از طریق رسانه های نوشتاری و الکترونیکی به تفسیر مسائل، وقایع وسیاست ها می پردازند وفهم مسائل داخلی وبین المللی را برای عموم تسهیل می سازند.

 

    • جهت تبادل ایده ها و اطلاعات بین سهامداران سیاستی[۱۵]اصلی فرایند سیاستگذاری اقدام به برگزاری نشست های سازنده می نمایند.

 

    • ساخت شبکه های مسئله[۱۶]را تسهیل می کنند.

 

    • نیاز کارمندان قوای مقننه ومجریه را برآورده می کنند.

 

    • خرد جمعی، خط مشی های اجرایی استاندارد وبازرگانی نظیر بوروکرات ها ومقامات منتخب را به چالش می کشند.

 

اقداماتی را که برای اجرایی کردن این نقش ها بکار گرفته می شود عبارت است از برقراری توازن بین تحقیق، تحلیل وامداد[۱۷]. کانون های تفکر به اقدامات مختلف دیگری نیز مبادرت می ورزند از قبیل: چارچوب بندی موضوعات سیاستی، انجام تحقیق وارائه تحلیل، نوشتن کتاب ومقاله وخلاصه سیاستی، (مونوگراف)، ارزیابی برنامه های دولت، انتشار نتایج تحقیقات (سخنرانی در برابرکنگره، حضور در رسانه ها )، سازماندهی اقدامات امدادی مختلف، ایجاد شبکه های ارتباطی وبرگزاری کارگاه های آموزشی، برگزاری سمینار، ارائه خلاصه تحقیقات وحمایت از مقامات ارشد دولتی زمانی که خارج از دولت هستند. کانون های تفکرطیف متنوعی ازموسساتی هستند که به لحاظ اندازه، مالی، ساختارودامنه فعالیت ها با یکدیگر متفاوت هستند.(McGann,2007,P.4)
ب)دلایل گسترش کانون های تفکر درایالات متحده امریکا
یکی از بخش های اصلی رویداد دموکراتیک ایالات متحده امریکا تمایل شهروندان به ایجاد موسسات وانجمن های مستقل ازدولت جهت تأثیرگذاری بر فرایند سیاستگذاری بوده است. وجود این تمایل درایالات متحده امریکا سبب شده است تا طیفی ازموسسات غیرانتفاعی وانتفاعی با هدف اصلی تأثیرگذاری برسیاستگذاران تأسیس شوند. (Esterbrook,1986,P.66) درقرن بیستم نیاز به تحلیل وفکر مستقل را موسسات تحقیق سیاستگذاری پاسخ گفتند. درواقع شکل گیری موسسات مستقلی که توسط کمک های مالی خصوصی به تحقیق سیاستی وارائه ایده ها ونظرات خود می پرداختند پدیده ای کاملاً امریکایی است که این خود ریشه در سنت های بشردوستانه، دموکراتیک وکثرت گرا دارد واز اوایل قرن ۱۹ این پدیده درایالات متحده امریکا مشهود بوده است.
درعرصه سیاسی امریکا موسسات تحقیق سیاستگذاری عمومی پل بین جامعه سیاسی وعلمی هستند(Lindquist,1989,P.71) موسسات غیرانتفاعی مستقل از دولت عمل می کنند وازهیچ منافع یا حزب سیاسی خاصی حمایت به عمل نمی آورند. این ویژگی جامعه تحقیق سیاستگذاری سبب شده است نه تنها درفرآیند سیاستگذاری جایگاه ویژه ای را کسب نمایند بلکه درزمینه تأثیرگذاری وگسترش نیز شاهد رشد چشمگیری باشند. اهمیت واستقلالی که موسسات تحقیق سیاستگذاری عمومی در ایالات متحده امریکا ازآن برخوردار هستند به دلیل ویژگی کثرت گرایی ساختار سیاسی امریکا است.
نلسون پولسبی[۱۸]معتقداست “علت این که موسسات تحقیق سیاستگذاری عمومی درایالات متحده امریکا از شمار وموفقیت چشمگیری برخوردارند به انعطاف پذیری، نفوذپذیری وکثرت گرایی امریکا برمی گردد” .(Polsby,1983,PP.14-16,58-59) نظام سیاسی ایالات متحده امریکا کاملاً نفوذپذیر می باشد ودرآن بازیگران سیاسی ونقاط دسترسی بسیارزیادی وجود دارد چراکه احزاب سیاسی وحکومتی برفرآیند سیاستگذاری کنترل ندارند. پولسبی این گونه استدلال می کند: ” برخلاف دیگر حکومت ها، ایالات متحده به موسساتی نظیرکانون های تفکر این مجال را داده است تا برموسسات وافرادی که در شکل گیری سیاستگذاری نقش دارند تأثیرگذارباشند".اگر این استدلال رابادیدگاه جیمز اسمیت که می گوید"امریکایی ها برای برخورداری ازفرآیند سیاستگذاری کارآمد ومنطقی تمایل زیادی به بهره گیری ازکارشناسان بیرونی دارند"پیوند دهیم درخواهیم یافت که چرا این موسسات با چنین سرعت شگفت آوری رشد کرده اند.(Smith,1991,P.34)
کانون های تفکر درمسائل عمومی دارای درجه خاصی از بی طرفی هستند. این رویکرد منطقی وبی طرفانه درتحقیقات سبب شده است تا توانمندی این موسسات را درجامعه سیاستگذاری افزایش دهد. نقش کانون های تفکر در ایالات متحده امریکا نسبت به دیگر جوامع دموکراتیک منحصربه فرد است چراکه درکشورهایی نظیر آلمان وژاپن احزاب سیاسی درفرآیند سیاستگذاری تأثیرگذار هستند واعمال نفوذ می کنند. دراین زمینه تفاوت بین دموکراسی های غربی وایالات متحده امریکا کاملاً مشهود است. به عنوان مثال، در دموکراسی های پارلمانی اروپای غربی، بسیاری ازاقداماتی که توسط کانون های تفکر انجام می پذیرد دربین دولت ها واحزاب سیاسی نهادینه شده است. وینارد گلنر[۱۹]اظهارمی کندکه” کانون های تفکر درایالات متحده امریکا چهار وظیفه را در فرایند سیاسی انجام می دهند که در دموکراسی های اروپای غربی این وظایف تنها برعهده احزاب،بنیادهای سیاسی وبوروکراسی قرار دارند:تولید ایده وایدئولوژی،شبکه،انتشار،دگرگونی” (Gellner,1990,P.5).درواقع انجام این وظایف توسط افراد وموسسات مستقل خود دلیلی روشن برای تأیید نفوذپذیری دولت ایالات متحده امریکا می باشد. دراروپا فرایند برنامه ریزی سیاستگذاری توسط احزاب سیاسی اصلی، مقامات دولتی وبوروکرات ها کنترل می شود درحالی که در ایالات متحده امریکا تعداد بازیگران درگیر در فرایند سیاستگذاری بسیار بیشتر ومتنوع ترهستند.با توجه به این که پولسبی به مسئله نفوذپذیری نظام حکومتی می پردازد اسمیت [۲۰] معتقد است که این نفوذ پذیری ناشی از تفکیک قوای قید شده در قانون اساسی است که این خود سبب بروزتضادهای بعدی بین قوای مجریه ومقننه می شود.برطبق نظر اسمیت، موسسات تحقیق سیاستی به علت رقابت های بین وزارتخانه ای قادر به ارائه داده ها، تحلیل وکمک تکنیکی ومباحث سیاستی بوده اند.(Smith,1989,PP.181-183)
در چند دهه اخیر رقابت ها بسیار شدت گرفته است وشمار کانون های تفکر سیاستگذاری عمومی افزایش یافته است. درسال های اخیر، عواملی نظیرافزایش چشمگیر تعداد کارکنان کنگره همراه با ساختار کمیته ها و زیرکمیته های مجزا درکنگره وهمچنین بوروکراسی های مستحکم ونقش رسانه ها در فرایند سیاستگذاری، سبب افزایش تقاضا برای تحلیل سیاستگذاری عمومی مستقل شده است که این فرصت مناسبی رابرای سازمان های تحقیق سیاستگذاری عمومی فرآهم ساخته است تابه تحلیل مسائل بپردازند.(Fenn,1989)
اهمیت مطلب این جا است که اکثر آژانس های دولتی وکارکنان کنگره بسیار اندک به تحقیقات مبتکرانه می پردازند و بیشتر به سوی سازمان های دولتی تحقیقاتی، کانون های تفکر وگروه های فشار به عنوان منابع اطلاعات وتحلیل سوق پیدا می کنند (Malbin,1980)، علاوه براین نیاز رسانه ها به بیان دیدگاه های مخالف سبب شده است تا میزان تقاضا برای بکارگیری کارشناسان سیاستی ونظرات آن ها افزایش یابد وبدین وسیله بسیاری ازکانون های تفکر درعرصه ملی مطرح شوند.
درجامعه کثرت گرایی که قدرت غیرمتمرکز واشتراکی است واحزاب سیاسی ضعیف هستند سازمان های تحقیق سیاستی وگروه های فشار نقش موثری را درفرآیند سیاستگذاری ایفا می کنند. درطی ۷۵ سال اخیر چند صد کانون تفکر شکل گرفته اند که نقش مهمی را درچارچوب سیاستگذاری درواشنگتن وسراسر ایالات متحده امریکا برعهده گرفته اند هرچه اندازه دولت ها بزرگ تر شده وشمار کمیته های داخلی وبین المللی افزایش یافته است به همان نسبت نیزمیزان تأثیرگذاری کانون های تفکر افزایش یافته است.
ج)تعداد کانون های تفکر درجهان وایالات متحده امریکا
براساس نطرسنجی سال ۲۰۰۹ “برنامه کانون های تفکر و جوامع مدنی [۲۱] "مشخص شد که در جهان ۶۳۰۵ کانون تفکردر۱۶۹ کشور مشغول فعالیت هستند که در این میان امریکای شمالی دارای بیشترین تعداد کانون تفکر می باشد یعنی ۱۹۱۲ کانون تفکر متعلق به امریکای شمالی است که از این رقم ۱۸۱۵ کانون تنها در ایالات متحده امریکا فعالیت می کنند.(McGann,2009,P.6)
جدول۲-۱ تعداد کانون های تفکر در جهان در سال ۲۰۰۹
منبع:((www.fpri.org
امروزه بیش از ۱۸۱۵ کانون تفکر ویا مراکز تحقیقات سیاستی در ایالات متحده امریکا وجود دارند که حدود نیمی از این کانون های تفکر موسسات وابسته دانشگاهی[۲۲] هستند وتقریباَ ۳/۱ آن ها در واشنگتن دی سی مستقر می باشند. آن دسته ازکانون های تفکری که با موسسات دانشگاهی، احزاب سیاسی ویا گروه های فشار مرتبط نیستند را اصطلاحاً کانون های تفکر مستقل وغیر وابسته می نامند.
براساس گزارش ارائه شده توسط تینک تنک دیرکتوری[۲۳] در سال۲۰۰۶ مشخص شد بیشتر کانون های تفکر درایالات متحده امریکا فعالیت دارند وحوزه تاثیرگذاری آن ها عمدتاً سیاستگذاری عمومی می باشد. شمار کانون های تفکردرایالات متحده امریکا از رقم ۵۵ درسال ۱۹۴۵ به ۱۱۰۰ در سال ۲۰۰۶ارتقاء یافته است. ازآغاز قرن بیستم تا پایان جنگ جهانی دوم افزایش شمار کانون های تفکر تقریباً روندی کند را به همراه داشته اند. اما بعد ازپایان جنگ جهانی دوم شکل گیری کانون های تفکر رشد چشمگیری داشته است به گونه ای که درسال ۱۹۶۰ حدود ۹۶ کانون تفکر در ایالات متحده وجود داشته است.
جدول۲-۲ رشد چشمگیر کانون های تفکر رابعد از۱۹۶۰
منبع(www.thiktankdirectory.com)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...