ماخذ : (اوکلی و همکاران , ۱۳۷۰: ۱۹)
۲-۴-۱۰-ابعاد مشارکت
مشارکت به دو بعد عینی و ذهنی تقسیم بندی شده است. هر کدام از این ابعاد دارای شاخص هایی است.۱) مشارکت ذهنی: بعد ذهنی مشارکت که معمولا به دو زیر مقیاس نگرش و تمایل تقسیم می شود.۲) مشارکت عینی: بعد عینی و رفتاری مشارکت اجتماعی که به صورت عضویت، نظارت، اجرا و تصمیم گیری بروز می کند. . در نهایت از مجموع دو نوع مشارکت مذکور (مشارکت از بعد ذهنی و مشارکت از بعد عینی)، میزان مشارکت کل در مدیریت شهری است (زیاری, نیک پی, & حسینی, ۱۳۹۲).
اقدام مشارکت توسط یک فرد هنگامی صورت می پذیرد که اولا قصد و نیت او برای مشارکت شکل گرفته باشدو او انگیزه کافی برای مشارکت را یافته باشد , ثانیا امکان مشارکت برای فرد خواهان آن فراهم شده باشد ( علوی تبار , ۱۳۸۲ : ۲۳-۲۲).
دانلود پروژه
نمودار (۴-۲)عوامل موثر برمیزان مشارکت افراد
اطلاعات فرد در مورد مشارکت ( معنی وابعاد)
تصویر فرد از پیامدهای مشارکت
ویژگی های فردی ( سن , جنس , وضعیت تاهل)
قصد ونیت مشارکت
مشارک
امکان مشارکت
وضعیت نهادی و قانونی در زمینه مشارکت
امکانات وشرایط لازم برای مشارکت
ارزیابی فرد از پیامدهای مشارکت
انگیزه فرد برای برآوردن توقعات دیگران
سوابق فرد درزمینه مشارکت
تصویر فرد از قضاوت دیگران در مورد مشارکت
ماخذ : ( علوی تبار , ۱۳۸۲ :۲۳)
سوق دهی مردم به مشارکت , اعتماد سازی دوطرفه بین مردم و مسولان نقش اساسی را بازی می کند (Marshal,2004:235 ).
۲-۴-۱۱-مشارکت در عرصه مدیریت شهری
رکن اصلی اجرای طرح توسعه شهری مشارکت همه‌جانبه افراد و گروه‌های توسعه شهری است (زیاری, نیک پی, & حسینی, ۱۳۹۲). رشد فزاینده شهرنشینی و گسترش روند شهرگرایی و پیچیده‌تر شدن نظام اجتماعی شهر از جمله عواملی هستند که ضرورت مشارکت شهروندان در مدیریت شهری را بیش از پیش کرده‌اند (UNDP, 1999).نظام مدیریت شهری مانند دیگر نهادها در تبادل و تعامل با جامعه و شهروندان معنا پیدا می کند. دخالت مردم در امور شهری از اصیل ترین شیوه های رشد ملی به شمار می رود، تجربه سودمند و شوق انگیز محلی در اداره امور جمعی، رغبت مردم را برای پرداختن به کارهای بزرگ تر ملی تحریک می کند و آنان با تکیه بر نتایج سودمندی که از مشارکت محلی به دست آوردند، به مشارکت های بزرگ ملی کشور راغب می گردند (طوسی، ۱۳۸۰: ۶).
نظریات امروزی تاکید می کنند که مشارکت شهروندان در اداره امور مربوط به خود، هم بارهای سنگینی از دوش دولت مرکزی بر می دارد و هم ضامن اجرای صحیح برنامه های ملی در سطوح منطقه ای و محلی گردیده و هم رضایت اجتماعات محلی را فراهم کرده است (شوریابی، ۱۳۸۶: ۲). در همین رابطه بعضی از صاحب نظران مدیریت شهری معتقدند که بایستی بخشی از مدیریت و برنامه ریزی شهری به نهادهای مردمی واگذار شود و ضرورت این امر را در یک رویکرد اساسی این چنین مطرح می کنند: به واسطه مشارکت مردم در فرایند توسعه شهری، مدیران شهری بهتر می توانند مسائل و نارسایی های اجتماعی شهر را شناخته و در جهت حل آن و نهایتاً بهسازی و توسعه شهری اقدام نمایند (رزمجوئی، ۱۳۸۲: ۷, زیاری, نیک پی, & حسینی, ۱۳۹۲).
مشارکت در عرصه مدیریت شهری به دو صورت است : یکی مختص به همکاری بخش خصوصی با شهرداری , برمبنای کسب سود اقتصادی است و دوم همکاری بخش مردمی است که برمبنای نه انتفاع مالی بلکه انگیزه های اجتماعی صوت می گیرد و اعضای این بخش در سازمان های غیر دولتی (ngo ) سازمان های داوطلبانه خصوصی ( p.v.) و سازمان های مبتنی برجامعه محلی (c.B.o )متشکل شده اند و هدف این بخش همیاری و خود اتکایی است (لاله پور : ۱۳۸۶ :۶۵ ).دسترسی کافی به اطلاعات همیشه پیش شرط مشارکت است (نجاتی حسینی , ۱۳۸۳ : ۱۷۹ ).
۲-۴-۱۲-ضروت و اهمیت مشارکت
اهمیت مشارکت را می توان این گونه بیان داشت که :
۱- بی تردید , سیاست گذاری و مدیریت شهرها بدون مشارکت مردمی و به کارگیری روش های نوین مدیریت امکان پذیر نیست ( آ ذر با یجانی و همکاران , ۱۳۸۵ : ۹۸ ).۲- اهمیت مشارکت در مدیریت شهری به اندازه ای است که بنا براطلاعات بانک جهانی , یکی از چهار تغییر ساختاری در مدیریت شهری مربوط است به تقویت دولتها و دیگر سرمایه گذاران برای شناسایی مشکلات شهری از طریق مشورت های که نهادهای شریک در سطح محلی , منطقه ای و ملی را در گیر کند( رهنما و توانگر , ۱۳۸۵ : ۹۲۲ ). ۳- مشارکت می تواند حس شهروندی را تقویت کند و فرهنگ مشارکتی را بسط دهد ( پیله ور , ۱۳۸۱ , ۷۹ ) .۴- مشارکت می تواند کارایی پروژه را از طریق انگیزش تمایلات مردم برای سرمایه گذاری افزایش دهد ( همان : ۷۹ ) ۵- مشارکت و حضور مردمی می تواندهمگرایی در نهادینه شدن حقوق شهروندی را تقویت کند ( پیله ور , ۱۳۸۱ : ۷۹).
۲-۴-۱۳-اثرات مثبت مشارکت شهروندان
اثار مثبت مشارکت نهادینه مردم در اداره جامعه عبارت اند از :انتقال حاکمیت و حس مسولیت پذیری و دخالت در سرنوشت جامعه به قائده اجتماع وتوده مردم , کاهش مسولیت و تعدی های متمرکز و ناتوان کننده دولت , تسریع فرایند اداری تصمیم گیری و تصمیم سازی , ناتوان کننده دولت , تسریع فرایند اداری تصمیم گیری و تصمیم سازی , تعمیم و اجتماعی کردن قدرت و سیاست , تجهیز قدرت به اعتماد و اتکای مردم , افزایش چالاکی نظام , بها دادن به تفاوت ها , و جهت دادن به تکثرات و ویژگی های قومی و جغرافیایی , فرصت سازی و تولید به جای شبکه سازی و توزیع , همگرایی و هم افزایی تعاملات دولت – ملت , کسب رضایت عمومی ,تامین اقتدار و امنیت ملی , عمران و آمایش متوازن کشور رقابت و پویایی داخلی و غیره که همه تحت عنوان آثار سازماندهی فضایی مناسب قدرت , یا توزیع مناسب قدرت در چارچوب جغرافیای سیاسی قابل بحث و بررسی است .( همان : ۱۷ )امروزه در بسیاری از کشور ها این عقیده پذیرفته شده است مردمی که در محلی خاص زندکی می کنند , باید تا اندازه ای امور محلی را اداره کنند .ازسوی توسعه نابرابر , دولت مرکزی را وادار می کند تا عوامل محلی را برای مدیریت تفاوت های سرزمین آنها سازمان دهد . در اینجا تقابل بین سیاست های سطح محلی و سیاست های سطح ملی بروز می کند . سطح ملی سعی براعمال علایق خود دارد , در حالی که گروه های محلی از طریق ساز و کار حکومت محلی می توانند سیاست ها و تصمیمات خود را در برابر سیاست های مشابه به سطح ملی ارتقا بخشند.( قالیبافت , ۱۳۸۶ :۶۹ ).
۲-۴-۱۴-مشارکت و مدیریت یکپارچه شهری
در یک مدیریت چندگانه که سازمان های گوناگون همدوش یک دیگر دست به مدیریت شهر می زنند , امکان مشارکت شهروندان کاهش پیدا می کند . دلیل این سخن آن است که ۱. شفافیت ( به معنی جردان آزاداطلاعات ) لازمه ی مشارکت است و همان گونه که گفته شد در یک مدیریت یکپارچه است که کار شدنی است .۲. نگاه همه سازمان های دگیردر مدیریت شهری به مشارکت نگاه یکسانی نیست . از آنجای که هر سازمان جنبه ای از شهر را مدیریت می کند , عدم توجه یک سازمان به مشارکت شهروندی , می تواند باعث عدم مشارکت شهروندان در ان جنبه از مدیریت شهر شود . ۳. در یک مدیریت چند گانه شهری , مشارکتی مدیریت شدن شهر , وابسته به مشارکتی شدن همه ی سازمان های موازی و درگیر در شهر می باشد که این کار بس دشوار و ناشدنی است . تحقق مشارکت ,نیازمند تحقق یافتن مدیریت یکپارچه شهری است .
۲-۴-۱۵-رابطه مشارکت و شفافیت
شفافیت نقطه مقابل پنهان کاری است و برگردش آزاد اطلاعات و سهولت دسترسی به اطلاعات استوار است ( برک پور , ۱۳۸۵ : ۵۰۲ ). مشارکت دادن واقعی شهروندان در امر مدیریت , وابسته به آگاه کردن آنها و گردش اطلاعات بین شهروندان می باشد . هنگامی که دوفرد در کاری , تصمیم به مشارکت با یکدیگر می گیرند , اولین چیزی که اتفاق می افتد , گفتگو و تعامل است . گفتگو ابزاری است تا اطلاعات مربوط به موضوع مشارکت , بین دو فرد جریان یابد. این جریان اطلاعات , همان شفافیت است . شفافیت و مشارکت دو امر در هم تنیده است به طوری که مشارکت , نیازمند دسترسی به برخی اطلاعات است . از یکسو , توانایی یک چشم انداز در گرو اگاه شدن اعضای سازمان از آن و درک صحیح ان می باشد ( عالی زاده و همکاران , ۱۳۸۷ : ۷۷ ) .و از سوی دیگر در مدیریت مشارکتی است که اطلاعات مورد نیاز مشارکت جویان برای مشارکت معنا دار فراهم می شود ( دارابی , ۱۳۸۷ : ۷۱ ) .با انجام این کار به شفافیت می پردازد
۲-۴-۱۶-رویکرد ها به مشارکت شهروندی
در دهه های اخیر متفکرین و صاحب نظران حوزه اجتماعی مشارکت شهروندی را با سه رویکردمورد بررسی قرار داده اند :
در نگاه نخست , مشارکت به عنوان رکنی از حیات اجتماعی و بخش مهمی از هویت جامعه انسانی مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است که طبیعا این نگاه , عمیق ترین , موجه ترین ووالاترین رویکرد به مشارکت را نشان می دهد . این نگاه مشارکت را در مقام هدف و شیوه مطلوب زندگی اجتماعی می داند و آن را یکی شاخصه های اجتماعی توسعه یافتگی جوامع می شناسد .
در نگاه دوم , به مشارکت در رابطه با توسعه و دگرگونی های اقتصادی , اجتماعی و فرهنگی و غیره نگریسته می شود . در اینجا شاهد حضور رویکرد ابزاری هستیم که مشارکت شهروندی را ابزار و وسیله ای برای توسعه یا هر نوع تحول دیگری درجامعه می داند و معتقد است با حضور شهروندان و طرح دیدگاه ها و خواسته هایشان , توسعه و کارآمدی مردمی تر و به نیاز های واقعی افراد , نزدیکتر می گردد و در نتیجه می تواند از تمام توانمندیها ومنافع فردی و جمعی جامعه استفاده کند . بدین ترتیب بسیج شهروندان و منابع جامعه در جهت توسعه ایجاد می شود .
در نگاه سوم که رویکرد فردی به مشارکت است به خصوصیات افراد مشارکت کننده تاکید و توجه می شود . انگیزه ها وعلایق , هرینه ها و پاداش ها , رفتارهای شهروندان و عوامل زمینه ساز آنها مورد مطالعه قرار می گیرد. دلایل تمایل به مشارکت و بی میلی دیگران به آن , بررسی و ریشه یابی می شود , تا راه های تقویت مشارکت , هموارتر گردد.
در دو رویکرد نخست , شاهد سطح تحلیلی کلان از موضوع هستیم که با جامعه به عنوان یک کل , سر وکار دارد . در این دونگاه , مشارکت و تفاوت های آن در جوامع گوناگون , در دوره های تاریخی مختلف , اشکال مختلف مشارکت و عوامل موثر برآن در جامعه ها مورد عنایت است . در حالی که در رویکرد سوم , تحلیل در سطح فردی و خرد است و شهروندان و رفتار آنها مدنظر قرار می گیرد . بایستی به این نکته توجه نمود که این رویکرد ها مکمل یکدیگرند و نمی توان یکی را به نفع دیگری حذف کرد ؛ یعنی باید اصل مشارکت شهروندان و ایجاد جامعه ای مشارکتی, هدف نهائ و راهبردی جامعه باشد , در این راستا لازم است از مشارکت سزمان یافته شهروندان و گروه های اجتماعی مختلف در فرایند های توسعه و تحقق بهتر اهداف ووظایف سازمان های خدماتی و اجرایی بهره گرفت و این فرایند ها را سرعت بخشید و با کیفیت بهتر به انجام رساند .ودر عین حال باید بررسی کرد و دریافت که در چه شرایطی و تحت تاثیر چه عواملی , شهروندان , گرایش ذهنی و عینی بیشتری به مشارکت پیدا خواهند کرد ؛ یعنی هم میل به مشارکت دارند و آن را می پذیرند و هم در عمل و در زندگی اجتماعی عینی خود به آن پایبند و عامل به آن خواهند بود .
شکل (۳-۲)رویکرد های ناظر برمشارکت شهروندان دراداره امور شهرها
مشارک
سطح کلان ( شناسایی زمینه ها , شرایط و عناصر ساختاری ایجاد کننده و تسهیل کننده مشارکت )
رویکرد فردی ( تاکید برخصوصیات وویژگی های افراد مشارکت کننده و عوامل تاثیرگذار در فرایند مشارکت فرد )
رویکرد ابزاری (مشارکت وسیله ای برای اهداف توسعه)
رویکرد حیات بخشی (مشارکت به عنوان بخشی از حیات اجتماعی و هویت جامعه )
سطح خرد( باورها , انگیزه ها و رفتار های مشارکتی )
(باورها ,
عوامل رفتاری ( انجام فعالیت های داوطلبانه)
عوامل ذهنی (انجام فعالیت های داوطلبانه )
منبع :حسینی و دیگران , ۱۳۹۲ ,۵۰
۲-۴-۱۷-نظریه های مشارکت
نظریه شری آرنشتاین
آرنشتاینن در مقاله ای که در سا ل۱۹۶۹منتشر کرد , مفهوم مشارکت را به طور روشن سطح بندی و تبیین کرد . مقاله او بعدها به طور مکرر مورد استفاده صاحب نظران بعدی قرار گرفت و مبنایی برای طرح نظریه های مشارکت شد. آرنشتاین , مشارکت شهروندی را با تعبیر قدرت شهروندی به کار گرفت و برای توضیح آن , از استعاره نردبان مشارکت استفاده کرد . در پایین ترین سطح نردبان آرنشتاین , هیچ قدرتی وجود ندارد . او قائل به سطوح ومراحل پلکانی مشارکت شهروندی در حکومت های محلی است . پلکان یا نردبان مشارکت شهروندی وی به ترتیب از پایین به بالا دارای سه سطح و هشت پله است .
الف) سطح عدم مشارکت ( مراحل ۱و۲ دستکاری و درمان ) :در این دو مرحله که حاکی از مشارکت نکردن شهروندان در حکومت محلی است , به ترتیب شهروندان به پذیرش سیاست های حکومت محلی تن می دهند ( دستکاری ) ؛ سپس خود را با این سیاست هایی که از قبیل تعیین شده اند , تطبیق می دهند ( در مان).
ب)سطح مساوات طلبی نمایشی ( مراحل ۳تا ۵ اطلاع دادن مشورت و سفارش دادن ) : در این سطوح ,نوعی مساوات طلبی نمایشی یا فرمایشی در زمینه مشارکت شهروندی صورت می گیرد . ابتداد شهروندان از برنامه های حکومت محلی مطلع می شوند ( اطلاع دادن ), سپس دید گاه های آنان پرسیده و مطرح میشود ( مشورت خواهی ) و آن گاه حکومت محلی برخی اقدامات مورد نظر را درخواست می کند ( سفارش دادن ).
ج)سطح قدرت شهروندی ( مراحل ۶ تا ۸ شرکت , وکالت و نظارت شهروندی ) : در این سطح ,تمهیداتی برای اعمال قدرت شهروندان پیش بینی می شود که آن هم از طریق شراکت , وکلا و نمایندگان و نظارت صورت می گیرد ( نجاتی حسینی , ۱۳۸۰: ۱۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...