در ادامه، تئوفیلاکت گزارش می­ کند که نبردی کوچک بین هزار نفر از محافظان خسروپرویز که وی آن­ها را فرستاده بود، با تعداد زیادی از جاسوسان بهرام چوبین به فرماندهی بریزاکیوس[۳۸۶] روی داد، که نتیجه­ آن پیروزی نیروهای خسروپرویز بود. بریزاکیوس را مثله کردند و نزد خسروپرویز بردند. نیروهای متحد از آب گذشتند و در محلی معروف به دینابادن[۳۸۷] اردو زدند؛ در آن­جا جشنی گرفتند و بریزانیکوس را به قتل رساندند.[۳۸۸]
یکی از رسومی که تئوفیلاکت به ایرانیان نسبت می­دهد این است که در هنگام جشن گرفتن صحبت نمی­کنند و بنابراین خسروپرویز، با تکان دادن دستش، دستور به قتل او داد. روز بعد خسروپرویز و متحدانش از رود زاب گذشتند. اما مبودس با نزدیک شدن به شهرهای سلطنتی پیامی به سرپرست خزانه­ی سلطنتی فرستاد، که وی باید مقدار زیادی غذا و پول فراهم کند، زیرا نیروهای متحد در حال نزدیک شدن هستند. او موضوع را با بازرس حسابداری که بهرام چوبین وی را در پایتخت گذاشته بود، در میان گذاشت. وی نیز در نیمه­های شب سربازانش را از سلوکیه[۳۸۹] به تیسفون برد. ساکنان سلوکیه دچار ترس زیادی شدند، و شهر را به مبودس تسیلم کردند. مردم تیسفون نیز تصمیم گرفتند شهر را تسلیم کنند، و بنابراین خزانه­دار از آن­جا فرار کرد و به انطاکیه[۳۹۰] رفت، که خسرو پسر قباد بعد از تصرف انطاکیه­ی سوریه ساخت و جمعیت آن را به آن­جا کوچ داد. آن شهر نیز پس از نامه­ای که مبودس فرستاد تسلیم گردید.[۳۹۱]
پایان نامه - مقاله - پروژه
در این­جا تئوفیلاکت گزارش بسیار مهمی از یهودیان ارائه می­دهد که در منابع دیگر موجود نیست. بر طبق گزارش او در آن زمان تعداد زیادی یهودی در ایران زندگی می­کردند، که بسیار ثروتمند بودند. مبودس در روز ششم تعداد بسیاری از آن­ها را که از نزدیک در شورش بهرام چوبین شرکت کرده بوند، محکوم به مرگ کرد و با شمشیر آن­ها را کشت، زیرا کمک بسیاری به بهرام چوبین کرده بودند.[۳۹۲] ویدنگرن معتقد است که احتمال همکاری یهودیان با شورش بهرام چوبین وجود دارد، زیرا هرمزد چهارم برخی از موسسات آموزشی یهودی را تعطیل کرده بود[۳۹۳]
در ادامه تئوفیلاکت منشأ ثروت یهودیان را توضیح می­دهد. بر طبق گزارش او، پس از آن­که با حمله­ی­ وسپازیان، یهودیان از اورشلیم آواره شدند به بابل رفتند، و با تجارت چیزهای قیمتی و مسافرت در دریای سرخ ثروت زیادی را به دست آوردند.[۳۹۴] سپس تئوفیلاکت صفات ناپسند فراوانی را به آن­ها نسبت می­دهد، که همانگونه که مترجمان آن نیز می­گویند نشانگر نفرت از یهودیان در امپراتوری روم، در زمان هراکلیوس، می­باشد که در ایران زندگی می­کردند و احتمالاً با ثروتشان به ارتش ساسانیان بر علیه بیزانس کمک می­نمودند:[۳۹۵]
«آن­ها نژادی رذل، غیرقابل اعتماد، دوستدار مشکل و ستمگر، کاملاً فراموشکار دوستی، حسود، رشک­­بر، در دشمنی با ثبات و کینه توز هستند».[۳۹۶]
نیروهای متحد رومی و ایرانی، با خسروپرویز، به مکانی به نام الکساندریانا[۳۹۷] رسیدند. در روز بعد آن­ها به محلی به نام چنایتاس[۳۹۸]حمله کردند. صبح روز بعد نارسس، کومنتیولوس، فرمانده­ی ­جناح راست را با هزار سوار فرستاد تا گدار رود زاب کوچک را ایمن کنند. بهرام چوبین نیز با آگاهی از این موضوع پل بعدی را کنترل کرد. بهرام چوبین به سمت شمال حرکت کرد (به سمت آذربایجان) تا از آمیختگی نیروی رومی که از ارمنستان انتظار می­رفت، با سپاه اصلی روم جلوگیری کند. بهرام چوبین در راه به دریاچه­ی ارومیه رسید، و نیروی ارمنستان را در نزدیکی خود مشاهده کرد. جان میستاکن به نیروهایش آرایش جنگی داد؛ در حالیکه بندوی فرماندهی دسته­ی­ ایرانی را به عهده گرفت. یک رودخانه بهرام چوبین را از نیروهای رومی و ایرانی جدا می­کرد، و مانع درگیری آن­ها می­گشت. در این میان ارتش نارسس و خسروپرویز نیز به دنبال آن­ها رفتند، و به نزدیکی نیروهای ارمنستان رسیدند. نارسس پیک­هایی را نزد جان فرستاد و او را از درگیری با بهرام چوبین برحذر داشت. در اینجا جواهراتی که مبودس از تیسفون فرستاده بود، به خسروپرویز رسید. در پنجمین روز، پس از سه بار اردو زدن، ارتش نارسس با ارتش جان متحد شد.
خسروپرویز با احتساب متحدانش شصت هزار سرباز آورده بود. در حالی­که بهرام چوبین چهل هزار مرد جنگی داشت.[۳۹۹] در این قسمت از روایت تئوفیلاکت گزارش جنگ بهرام چوبین با نیروهای رومی و خسروپرویز بیان می­گردد. تئوفیلاکت این جنگ را با جزئیاتش بیان می­ کند. شاهنامه­ی­ فردوسی نیز جزئیات فراوانی ارائه می­دهد. سبئوس هم به طور خلاصه­تر این جنگ را گزارش می­ کند. منابع دیگر جزئیات چندانی ارائه نمی­دهند و بیشتر بر روی نتیجه­ آن تکیه دارند.
۲-۲-۲ نبرد دوم بهرام چوبین با خسروپرویز و شکست بهرام در روایت شاهنامه
فردوسی این جنگ را با شوق و ذوق شاعرانه به تصویر می­کشد، و بر روی صحنه­های حماسی آن تاکید بسیار دارد. بر طبق روایت او نیاطوس،[۴۰۰] بندوی و گستهم به بالای تپه­ای رفتند و از آن بالا نظاره­گر شدند. شاه لشکر را دید که دارای جناح راست و چپ و قلب بود. در آن میان کوت، جنگ­جوی رومی، به خسروپرویز گفت برده­ای که خسروپرویز را از ایران بیرون کرد، خواهد کشت. خسروپرویز از شنیدن این کنایه بسیار ناراحت شد، و هنگامی که بهرام چوبین، کوت را در مبارزه­ی تن به تن کشت خسروپرویز شادی کرد؛ که باعث ناراحتی نیاطوس گردید. خسروپرویز پاسخ داد: «او به من طعنه زد که از برده­ای بگریختی، اما گریختن از چنین برده­ی دلاوری ننگ نیست».[۴۰۱]
در نهایت رومیان روحیه­ی خود را به همراه افراد بسیاری از دست دادند، و نتوانستند کاری از پیش برند،[۴۰۲] خسروپرویز خود تصمیم گرفت که فردا سپاه ایران را به جنگ ببرد:

 

همی گفت اگر مرد رومی دو بار
جهان را تو بی لشکر روم دان
به سرگس چنین گفت پس شهریار
تو فردا بیاسای تا من سپاه
به ایرانیان گفت فردا به جنگ
همه ویژه گفتند کایدون کنیم
  کند هم برین گونه بر کارزار
هان تیغ پولادشان موم دان
که فردا مبر جنگیان را به کار
بیارم از ایرانیان کینه خواه
شما را بباید شدن بی درنگ
که کوه و بیابان پر از خون کنیم[۴۰۳]

چنین گزارشی در هیچ کدام از منابع مسیحی وجود ندارد.[۴۰۴] به نظر می­رسد منبع فردوسی از آن جهت که بازپس­گیری تاج و تخت به دست رومیان را برای خسروپرویز که اینک با آن­ها دشمن بود، لکه­ی ننگی به حساب می­آورده است؛ پیروزی در جنگ را فقط به لشکر ایران نسبت داده است. البته همان­گونه که پیش­تر ذکر شد منابع غیر ایرانی از جمله تئوفیلاکت و سبئوس نیز وجود لشکریانی ایرانی را که به خسروپرویز پیوسته بودند گزارش می­ کنند، اما تعداد آن­ها از ارتش منظم رومی و ارمنی که امپراتور در اختیار خسروپرویز قرار داده بود، بسیار کمتر بوده است؛ زیرا اعضای آن ­را سربازانی تشکیل می­دادند، که با دیدن قدرت دوباره­ی خسروپرویز بر بهرام چوبین شوریده بودند و آن­ها به تنهایی نمی­توانستند در چنین جنگی بر سپاه قدرتمند بهرام چوبین پیروز گردند. البته احتمالاً در آن جنگ، ایرانیان سپاه خسروپرویز هم دلاوریهایی انجام داده­اند، اما به عقیده­ی نگارنده این گزارش فردوسی که ایرانیان به تنهایی لشکر بهرام چوبین را شکست دادند پذیرفتنی نیست؛ به علاوه دلیلی هم وجود ندارد که لشکریان متحد ایران و روم جداگانه با بهرام چوبین جنگیده باشند.
فردوسی گزارش می­ کند که خسروپرویز در قلب سپاه ایستاد، جناح راست به دست گردوی و جناح چپ به عهده­ ­موشیل ارمنی بود. گستهم از شخص شاه محافظت می­کرد.[۴۰۵] در ادامه فردوسی شرح مجموعه ­ای از پهلوانی­های افراد برجسته­ی این جنگ را ارائه می­دهد. بهرام چوبین سوار بر فیلی سفید به جناح راست رفت، و شاپور را در مورد آن نامه ملامت کرد. شاپور اظهار بی اطلاعی نمود و بهرام چوبین که متوجه شد این حیله­ی خسروپرویز بوده است، به تنهایی سوار بر فیل به قلب سپاه حمله کرد. خسروپرویز دستور داد تا آن فیل را تیرباران کنند. بهرام چوبین بر اسبی نشست اما اسب او را نیز تیر باران کردند. او پیاده با آن­ها جنگید، و از وی فرار کردند. سپس او بر اسبی نشست، به قلب سپاه رفت و با در هم کوبیدن قلب سپاه به جناح چپ رفت که گردوی در آن بود (پیش از این، در بیت ۱۷۸۸ گفته شد که گردوی جناح راست را در دست داشت). بین دو برادر گفتگویی در گرفت و بهرام چوبین، برادر را رها کرد و برگشت.[۴۰۶] پس از آن شاهنامه مجدداً گزارش­های پهلوانی ارائه می­دهد. بر طبق روایت او خسروپرویز از گستهم خواست تا چهارده سوار دلاور بگزیند، و با آن­ها به سمت بهرام چوبین حرکت کرد. بهرام چوبین نیز سه نفر را برگزید و به جنگ ایشان رفت.[۴۰۷] یاران خسروپرویز گریختند و تنها سه نفر از آن­ها ماندند (گستهم، بندوی و گردوی). خسروپرویز گریخت و آن سه تن از او بازماندند، اما بهرام چوبین و دو تن از یارانش وی را دنبال کردند، و خسروپرویز به غاری در کوه رسید که راه گریز نداشت. درآنجا به یزدان پناه برد؛ سروش بر وی ظاهر گشت،[۴۰۸]و او را به جایی امن برد.[۴۰۹] رویدادنامه­ی خوزستان نیز گزارشی دارد که تا حدی مشابه است:
«سپس خسرو غرق شادی شد، زیرا می­گویند آن­جا ]در میدان جنگ[ تصویر مرد پیری بر او نمایان شده بود، که افسار اسبش را نگه داشت و به جنگ رفت. وقتی که او از جنگ برگشت، و به همسرش شیرین]این ماجرا را[ گفت؛ شیرین به او گفت: ابن سبریشو[۴۱۰] اسقف لاشم [۴۱۱]است».[۴۱۲]
اخبار سعرت گزارشی مشابه و مفصل­تر از رویدادنامه­ی خوزستان ارائه می­دهد، اما گزارش او مربوط به زمان قیام بسطام و جنگ خسروپرویز با اوست.[۴۱۳]
به عقیده­ی نگارنده، این احتمال وجود دارد که خسروپرویز برای مشروع نشان دادن پادشاهی خود این روایت را ساخته باشد، و از طریق خدای­نامه به فردوسی یا منبع او رسیده باشد. اکثر منابع ایرانی و تازی آن را حذف کرده ­اند، زیرا تعصبات اسلامی آن­ها اجازه­ی نقل چنین گزارش­هایی را نمی­داده است؛ این دو منبع مسیحی نیز صورت اصلی روایت را تغییر داده­اند، یا اینکه به صورت تغییر داده شده به آن­ها رسیده است؛ در نتیجه آن را به مسیحیت مرتبط کرده ­اند.
پس از آن، فردوسی ادامه می­دهد که بهرام چوبین از دیدن آن صحنه شگفت­زده و و غمگین شد، زیرا دید که پریان به خسروپرویز کمک می­ کنند. سپس دو لشکر به هم آویختند. فردوسی گزارشی از نبرد تن به تن بهرام چوبین و خسروپرویز نیز ارائه می­دهد.[۴۱۴]
پس از آن گویا جنگ به نفع سپاه خسروپرویز پیش رفت، و خسروپرویز از طریق یکی از افراد اعلام کرد هر کس که به او تسلیم شود بخشیده می­گردد. با این صحبت همه نامداران سپاه بهرام چوبین به خسروپرویز پیوستند. بهرام چوبین که شکست خود را دید، تصمیم به گریختن گرفت. او اشیاء قیمتی خود را بر سه هزار شتر نهاد.[۴۱۵] (این قسمت غیرواقعی است زیرا بهرام چوبین فرصت چنین کاری نداشت)
۲-۲-۳ نبرد دوم بهرام چوبین با خسروپرویز و شکست بهرام چوبین در روایت منابع بیزانسی، ارمنی و سریانی
بر طبق روایت سبئوس در هنگام صبح دو سپاه به صف شدند، و به هم حمله کردند. آن­ها از طلوع خورشید تا هنگام غروب جنگیدند، و هر دو طرف از جنگ خسته شدند. کشتار آن­قدر شدید بود که خون زیادی دشت را فرا گرفته بود. در نهایت بهرام چوبین نتوانست در برابر ارتش یونانی مقاومت کند و گریخت. تعداد زیادی از افراد سپاه او کشته و اسیر گردیدند، و حمله­ی فیل­های او دفع شد. سپس ارتش روم به قرارگاه بهرام چوبین حمله کرد و اموال او غارت شد. غنائم را بر روی شترها و قاطرهای بسیاری قرار دادند، و به مسیرهای مختلف رفتند (در نقطه­ی مقابل روایت فردوسی که در آن خود بهرام چوبین اموالش را بر شترها گذاشت). سپس ارتش ایران مقداری از گنج پخش­شده را جمع کرد. در آن روز ارتش خسروپرویز بر همه دشمنانش پیروز شد. او دستور داد تا سواره نظام و فیل­رانان دستگیر شده را برهنه کردند، دستهایشان را بر پشتشان بستند و زیرپای فیل ها لگدمال کردند[۴۱۶] (در نقطه­ی مقابل گزارش فردوسی که در آن خسروپرویز اعلام کرد اگر کسی تسلیم شود او را خواهد بخشید).
تئوفیلاکت این جنگ را با جزئیات زیادی شرح می دهد:
«بهرام تصمیم گرفت تا به سپاه روم شبیخون بزند، اما ناهمواری زمین مانع حمله­ی به موقع او شد. در سومین ساعت، نیروهای بهرام که مشتاق جنگ بودند با فریاد و غوغا پیش رفتند؛ در حالیکه رومیان بدون سر وصدا و در سکوت به سمت درگیری هدایت می­شدند. نارسس از فرماندهان، بندوی و سارامس که قادر نبودند نیروهای بربرشان را به سکوت وادارند عصبانی بود. سپس رومیان نظم خود را با نیروهای بربر نیز سهیم شدند، و آن­ها را متقاعد نمودند که صفشان را درست کنند، و از فریاد احمقانه خودداری ورزند».[۴۱۷]
در گزارش بالا تئوفیلاکت نظم سپاهیان روم را در مقابل بی نظمی سپاهیان ایرانی بهرام چوبین و خسروپرویز وصف می­ کند. به عقیده­ی نگارنده این موضوع ساخته­ تئوفیلاکت یا منبع اوست، که قصد داشته اند برتری نظامی رومیان را بر ایرانیان نشان دهد. لشکر ایران همواره همتای قدرتمندی برای سپاه روم بوده است و این موضوعی است که خود مورخان بیزانس درباره دشمنانشان بارها گزارش کرده ­اند. پس نمی­ توان پذیرفت لشکری که چندین قرن مایه­ی وحشت رومیان بوده است از اصول اولیه­ نبرد بی اطلاع باشد، و نتواند نظم صفوف خود را تأمین کند. منبع مهمی که این قسمت از گزارش تئوفیلاکت را کاملاً نقض می کند کتاب استراتگیکون منسوب به امپراتور ماوریکیوس است. این کتاب تمامی جنبه های نبرد در خشکی شامل تشکیلات، جنگ افزار، آموزش تاکتیک­های جنگی، حیله­های جنگی و تدارکات لشکرکشی را در بردارد. درباره شیوه­ جنگ دشمن های مختلف امپراتوری یعنی ایرانیان، سکاها و مردم ژرمن و اسلاو بحث می­ کند. نسبت دادن آن به ماوریکیوس مورد شک برخی قرار گرفته است اما بی شک از طرف دولت مرکزی حمایت شده بود و یک سند رسمی بود، نه این که بازتاب نظرات شخصی.[۴۱۸] این کتاب با وجود دشمنانه بودن گزارش­هایش درباره ایرانیان، اطلاعاتی را درباره ارتش و تاکتیک­های نظامیشان ارائه می­دهد.[۴۱۹] این کتاب گزارشی کاملاً متضاد با روایت تئوفیلاکت درباره ارتش ایران دارد:
«آن­ها ]ایرانیان[ اغلب ترجیح می­ دهند با برنامه­ ریزی و فرماندهی به اهدافشان برسند. آن­ها به رویارویی منظم تأکید دارند نه گستاخانه و بی فکر».[۴۲۰]
حتی در مورد تعقیب دشمن چنین گزارش می­ کند:
«ایرانیان مانند سکاها نیستند که بی نظمانه دشمن را تعقیب کنند، بلکه محتاطانه و با نظمی مناسب این کار را انجام می دهند».[۴۲۱]
در جایی دیگر چنین گزارش می­ کند:
«ایرانیان بدون ترس از قوانینشان اطاعت می­ کنند، و نتیجه این است که در تحمل کارهای سخت و جنگاوری به خاطر سرزمین پدریشان استوار هستند. بیشتر ترجیح می دهند که با برنامه ریزی و فرماندهی به نتایج مدنظرشان برسند».[۴۲۲]
در جایی دیگر نیز آرایششان را هنگام جنگ شرح می­دهد: «آن­ها با آرامش و عزم فراوان وارد جنگ می شوند؛ قدم به قدم در یک آرایش جنگی یکپارچه پیشروی می کنند».[۴۲۳]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...