ای که چشم از آن لذت می برد و گوش به خوبی می شنود و آرام می گیرد و در حواس پنجگانه ی آدمی تأثیری شگفت ایجاد می کند. عناصر بی روح و خیالی و دور از ذهن، جلوی دیدگان خواننده عناصری طبیعی نمایان می شود و بالعکس اشیاء و عناصر خارجی، تصاویری خیالی و غیر ممکن می گردند. از این گونه زیباییها در دیوان او فراوان است از جمله:
“نرگس مشکین” ص۹ . “پولاد عرعر"ص ۱۳. “سماری های عنبر” ص ۲۰. “آتشین خلخال” ص ۴۸. “بیشه ی الماس و پیکر مفلوج” ص ۴۹. “مار زرین"(در وصف قلم) ص ۶۲. “ثعبان سیم پیکر پیروزه استخوان” ص ۶۶. “زرین سوسمار” ص ۷۳.
بدیع الزمان فروزانفر در مورد سبک ازرقی می نویسد: «طبعی توانا و مقتدر دارد، تشبیهات بدیع اختراع می کند که بعضی پسندیده و بعضی ناپسندیده است و همین طور ترکیبات و اسالیب مطبوع و نامطبوع که مخصوص به خود اوست در دیوانش دیده می شود. در طریقه ی شعر، گرد سبک عنصری می گردد و به جواب قصایدش نظر دارد و معانی و زمینه های او را با الفاظ آن ها و بدون الفاظ آن ها به کار می برد و با این همه خود را از عنصری برتر می داند. از معانی علمی و مخصوصاً ریاضی، شعرش خالی نیست؛ ولی بر ادعاهای خود دلیل نیاورد و اگر احیاناً استدلال کند خوب از عهده بر نمی آید و به همین جهت و به سبب تصنعات بسیار و تکالیف بی شمار و خطاهای معنوی که دیوانش بدان انباشته و بعدها سبب تضییع شعر گردیده و بر خلاف ادّعا و توقّع خودش عنصری را از او برتر گرفته، ترجیح می دهیم.» (فروزانفر،۱۳۸۰: ۲۰۳-۲۰۲)
شفیعی کدکنی در زمینه ی سبک ازرقی معتقدند: «در میان شاعران اواخر قرن پنجم، ازرقی به علّت بعضی تمایلات خاصّ که در ارائه ی صور خیال خویش داشته، دارای تشخصّ و امتیازی است و این خصوصیت که تصویرهای او را از معاصرانش جدا می کند، چیزی است که به عنوان “تشبیه خیالی” معروف است و با این که در شعر اغلب گویندگان دوره ی قبل نمونه ای از این نوع تصاویر وجود دارد، تکرار آن ها در دیوان وی و نیز افراطی که او در خلق این گونه صور خیال داشته سبب شده است که بعضی از اهل ادب شعرش را به دیده ی انتقاد بنگرند. چنان که رشید وطواط- ادیب برجسته ی قرن ششم- که خود از دوست داران صنایع بدیع است در باب وی گوید:
«……. باید کی چنانک مشبّه موجودی بُود حاصل در اعیان مشبّهٌ به نیز موجودی بُود حاصل در اعیان و البته نیکو و پسندیده نیست، این کی جماعتی از شعرا کرده اند و می کنند: چیزی را تشبیه کردن، به چیزی که در خیال و وهم موجود نباشد و نه در اعیان چنان که انگِشت افروخته را به دریای مشکین کی موج او زرین باشد تشبیه کنند و هرگز در اعیان نه دریای مشکین موجود است و نه موج زرین. و اهل روزگار از قلّت معرفت ایشان به تشبیهات ازرقی مفتون و معجب شده اند و در شعر او همه ی تشبیهات از این جنس است و به کار نیاید. و این سخن رشید که نماینده ی واقعیتی است از جهتی دور از حقیقت است؛ زیرا مجموعه ی تشبیهات ازرقی این گونه نیست و بسیاری از تشبیهات او در اسلوب تصاویر گویندگان دوره ی قبل است.» (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۵: ۶۵۰-۶۴۹)
همچنین مظاهر مصفّا در حاشیه ی مجمع الفصحا در این مورد آورده اند: «قصیده های ازرقی بیشتر به طریق عنصری و فرخی ساخته شده و شکل آن ها به تقلید قصاید آن دو شاعر است. گاهی اسلوب سخن و ترکیب های آن دو را به عین آورده، ولی ابداع و ابتکار او را از حیث طرح مضمون و تشبیه و گاهی قوت طبع او را در وصف، نمی توان انکار کرد…… . در شکل و طرح قصیده، ازرقی از پیروانِ شاعران عصر شاهنامه به خصوص عنصری و فرخی است و طرح تازه ای ایجاد نکرده و راه نوی نیافته است تنها در پاره ای تشبیه ها و در بعضی تعبیرهای تازه، قدرت خود را نشان داده است. اگر چه تشبیه و تعبیر و برخی مضمون های تازه موجب امتیاز سبک ازرقی نشده، ولی از جهت تازگی قابل توجه است و ابتکار و قدرت او را در عبارت و مضمون و تخیل نشان می دهد. به طریق عنصری می ستاید و به راه فرخی به تغزّل می گراید. در تغزل های او وصف طبیعت و تجسم منظره های زیبا بر معاشقه و دیگر موضوع های نسیب در مدیحه هایش غلبه دارد. در میان صنعت های بدیعی، به لفّ و نشر و قلبِ مطلب بیشتر رغبت داده. گاهی به تکلف گراییده و گاهی نشانه هایی از کلمه بازی در شعرش می توان یافت. دقّت و باریک اندیشی او در مضمون، مقدمه ی خارج شدن شعر را از سبک خراسانی نشان می دهد…… . و از حیث فکر و دقّت در مضمون و دور پردازی های تخیلی، زمینه ی سبک به اصطلاح عراقی در سخنش آشکار است (مجمع الفصحا[۴]،۳۵۶ تا۳۶۰)
در کتب قدیمی به روش شاعری ازرقی اشاراتی مشاهده می شود. مثلاً در لباب الالباب، شعر ازرقی این گونه توصیف شده است: «دیوان او خود به تمامت عجیب و غریب است و تشبیهات و نوادر او دل فریب.» (عوفی، ۱۳۳۵: ۳۱۱)
و همچنین در المعجم، شمس قیس در چند مورد به شعر ازرقی تعریض و اشاره دارد و گاهی به عنوان شاهد برای صنعتی و گاهی هم به عنوان انتقاد نمونه ای از او آورده است:«و شعرا از این جنس بسیار گفته اند کی اگر معجزه ی فلان پیغامبر چنین بودی تو چنینی و تو را چنین است و اگر فلان پیغامبر چنان کرد تو چنین کردی؛ چنان که ازرقی گفته است:
مقاله - پروژه

 

    • اگر تخت سلیمان را همی صرصر خداوندا

 

کشید اندر هوا بر آن به نام قادر داور
تو آتش طبع گردونی همی در زیر ران داری
کی اندر دست او ابر است و اندر پای او صرصر
(شمس قیس رازی، ۱۳۷۳: ۳۲۰)
خواننده با خواندن شعر ازرقی، گاهی اوقات به مصراع هایی بر می خورد که شاید باور نکند که این مصراع ها از آنِ شاعری از قرن پنجم باشد. آن هم شاعری که شاید تاکنون بسیاری از مردم اسمش را نشنیده باشند و یا اگر شنیده اند پس از شنیدنِ نامش، شاعری مدّاح و درباری با شعری متکلف و متصنع در ذهنشان تداعی شده است. و یا شاید گمان کنند که این مصراع ها را یکی از پیش گامان شعر نو یا شاعران سبک هندی یا عراقی سروده است. امّا شعر، شعر است و زیبایی زیباست و فراتر از مرزهای زمان و مکان پرواز می کند و دل های حقیقت جو و زیبا شناس را به تسلیم وا می دارد. این مصراع ها و مصراع هایی از این دست، اگر چه در کار شاعر کم است ولی آن قدر هست که او را شاعری نو آور و تازه گو معرفی می کند:

 

    • هوا چو بیشه ی الماس گردد از شمشیر……………

 

    • رکاب مرکب او بر کرانه ی خورشید………………..

 

    • ز آب تیغ تو آتش گرفته جان عدو…………………

 

    • خورشید به همّت بلندت ماند…………………………

 

در شعر ازرقی، اندیشه شاید یکی از عناصر ضعیف و کم رنگ باشد. البتّه منظور از اندیشه این نیست که شاعر به طور مستقیم به تعلیم علمی خاص در شعر بپردازد، بلکه منظور، اندیشه ای است که از صافی عاطفه و تخیل شاعر گذشته و با عناصر دیگر شعر به خوبی در آمیخته باشد.
شاید بتوانیم نشانه هایی از اندیشه ی شاعر را در ابیاتی که به منزله ی امثال و حکم می توان آنان را ذکر کرد بیابیم:

 

    • بیم و آمال شها در عقب یکدگرند

 

گه ز آمال رود بیم و گه از بیم آمال
(ازرقی، ۱۳۳۶: ۵۲)

 

    • پیوسته زِ دستِ نیکوان باده خوری

 

باد است غمِ جهان چرا باد خوری؟
(همان: ۱۰۵)
شاعر در ابیات زیربا خیال پردازی های خود، از دانش و علوم زمانه مانند: فلسفه و ریاضی و نجوم بهره برده است. در ابیات زیر، از مباحثی همچون عرض و جوهر و مسأله ی جبر و اختیار در فلسفه، خط و محور در علم ریاضیات و از باد مهرگان که از نشانه و مباحث علم ستاره شناسی است، سخن به میان آورده است.

 

    • طبایع گر خبر یابد ز سهم جان ستان تو

 

مر آثار طبایع را عرض بگریزد از جوهر
(همان: ۱۰)

 

    • به شمشیر او باز بسته است گیتی

 

عرض باز بسته است لابد به جوهر
(همان: ۱۲)

 

    • اختیار توست جود و خواسته بخشی به جبر

 

زین نکوتر کس نبیند حکم جبر و اختیار
(دیوان، ۲۵)

 

    • خــــــداوندی کجا کوته نماید

 

به پیش خطی او خط محــــــور
(همان: ۱۹)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...