کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

distance from tehran to armenia


آخرین مطالب


جستجو


 



برای مسئول بودن از نظر اجتماعی نه تنها لازم است در فعالیت های اجتماعی مثل بازیافت زباله ها شرکت داشته باشیم، بلکه باید آن را به شکل یک سبک زندگی درآوریم. فقط با وارد کردن مسئولیت پذیری اجتماعی به ارزش ها و سیستم اعتقادی شخصی خود می توانیم واقعاً از نظر اجتماعی مسئول باشیم.
پایان نامه - مقاله - پروژه
برای اینکه از نظر اجتماعی مسئول و فعال باشید می توانید کم کم شروع کنید. ماهی یکبار از مهارت، توانایی ها و علایقتان در راه کمک به اجتماع استفاده کنید. دقت کنید که همه مسئولیت های اجتماعی چه فردی و چه شرکتی کاملاً داوطلبانه است و بر این ایده استوار است که به جای منفعل بودن نسبت به مشکلات اجتماعی، اقدامی فعال به آن داشته باشیم. مسئولیت اجتماعی یعنی رفتارهای مضر، مخرب و غیرمسئولانه که ممکن است به جامعه، افرادی که در آن زندگی می کنند و محیط آن ضرر بزند را از بین ببرند.
۲-۱-۱۲ نقش منابع انسانی در مسئولیت اجتماعی شرکت ها چیست؟
نیاز شرکت ها برای هماهنگ سازی فعالیت های مسئولیت های اجتماعی شان و نشان دادن تعهد خود به این مسئولیت ها هر روز افزون تر می شود. مسئولیت های موثر اجتماعی شرکت ها بستگی به این امر دارد که اهمیت این موضوع برای سازمان تا چه اندازه است. اعتماد کارکنان به سهامداران یک سازمان، توسط عمل شکل می گیرد نه با وعده و حرف. منابع انسانی، نقش مهمی در تحقق مسئولیت های اجتماعی شرکت ها دارد. مسئولیت اجتماعی شرکت ها، بدون منابع انسانی این خطر را در پی دارد که در قالب روابط عمومی دیده شود یا به صورت سطحی «نمایشی» در نظر گرفته شود. در عین حال، مسئولیت اجتماعی شرکت، فرصتی است برای منابع انسانی تا با نگاه استراتژیک به آن بپردازند و به عنوان شرکای تجاری همکاری نمایند.لازم است که مسئولیت اجتماعی شرکت ها در فرهنگ سازمان گنجانده شود تا در فعالیت ها و نگرش سازمان تغییر ایجاد کند و البته، حمایت تیم ارشد نیز برای موفقیت بسیار ضروری است. کاری که منابع انسانی انجام می دهد، ایجاد ارتباط و پیاده سازی عقاید، سیاست ها و تغییرات فرهنگی و رفتاری در سازمان است. نقش آن در تاثیر گذاری بر نگرش و پیوندهای آن با اهداف مدیریت، همان نقش مورد انتظار مسئولیت اجتماعی شرکت ها است. منابع انسانی، در عین حال، مسوول سیستم ها و فرآیندهایی است که زیربنای خدمات موثر را تشکیل می دهد. این منابع انسانی است که به مسئولیت اجتماعی سازمان ها اعتبار می بخشد و خط سیر حرکت سازمان را تعیین می کند. مسئولیت اجتماعی سازمان ها می تواند با فرآیندهایی چون برند کارفرما، استخدام، ارزشیابی، حفظ کارمندان، ایجاد انگیزه، پاداش، روابط داخلی، تمایز، مشاوره و آموزش ادغام شود. روشی که یک شرکت با کارمندانش رفتار می کند، مستقیما در ارتباط با این موضوع است که چقدر و تا چه میزان خواهان پذیرفتن مسئولیت های بزرگ تری است. امروزه، وقتی کارمندان انتخاب می کنند که برای چه کسی کار کنند، اعتبار کارفرما و اعتمادی که می توانند به او داشته باشند، به طور قابل ملاحظه ای برای آنها اهمیت یافته است. انسان ها، به خصوص نمی خواهند در جایی کار کنند که با ارزش های شخصی آنها مطابقت ندارد. کارمندان، در حال حاضر و در آینده، ارزش بسیار زیادی برای اعتبار برند یک سازمان قائلند. کارفرمایان نیز از جنبه های مثبت برند خود در استخدام، ایجاد انگیزه و حفظ کارمندان ماهر بهره می برند. اگر اعتمادی که از طریق پایبندی به مسئولیت اجتماعی شرکت ها کسب شده است از بین برود، بازگرداندن آن بسیار مشکل خواهد بود. منابع انسانی باید مطمئن شود که مسئولیت اجتماعی شرکت ها در آن سازمان می تواند با وجود بررسی های موشکافانه سهامداران رعایت شود و آموزش و ارتباط هایی که در فرهنگ این مسئولیت نهفته است جزو بدنه فرهنگ سازمان گردد. .(امیدوار، ۱۳۸۴، ۱۷۵)
۲-۱-۱۳ تاثیرات توجه به مسئولیت اجتماعی در سازمان:

 

    1. جلوگیری از غفلت مدیریت سازمان نسبت به محیط

 

تلاش سازمان ها در جهت اهداف سازمانی و عدم توجه به مسئولیت اجتماعی غالباً باعث می شود تا مدیریت از محیط خود غافل بماند و وظیفه خود را منحصر به دورن سازمان نماید (الوانی و قاسمی، ۱۳۷۷، ۲)
بر خلاف دیدگاه سنتی، وظیفه شرکتها و سازمانها تنها کسب سود و سود رسانی نیست بلکه تمام شرکتها و سازمانها در قبال محیط فضای کسب و کار خود چه در منطقه و چه جهان، مسئولیت هایی دارند. آنها باید سعی کنند تا به توسعه همه جانبه اقتصادی برای خود، کشورشان و توسعه پایدار و توسعه محیطط، رشد می یابد پس باید فضا و محیط کسب و کار خود را خوب بشناسید. محیط زیست خوب، بازار خوب و دولت خوب، شاخص های مهمی هستند. که اگر بهینه باشند، فضا و محیط کسب و کار نیز حاصل می شود. (خلیلی عراقی و مهرانگیز یقین لو، ۱۳۸۳)

 

    1. ایجاد مدیریت اثر بخش

 

مدیریت موثر در عصر ما، مدیریتی است که از محدود اندیشی سازمان، خود را رها ساخته و به جامعه و محیط های وسیعتری بیاندیشند و به عبارتی دیگر علاوه بر مسئولیت سازمانی، مسئولیت اجتماعی نیز احساس نماید. (الوانی و قاسمی، ۱۳۷۷، ۳).

 

    1. افزایش عظمت، اعتبار و شهرت سازمان و بهبود چهره عمومی سازمان

 

سازمان باید احساس اجتماعی و ارزش های انسانی را به حدی گسترش دهد تا با ارزش های اقتصادی اش همراه شود؛ به نحوی که گویی به اندازه ای که از منطق و عقلش استفاده می کند، به همان اندازه از وجدان و قلبش هم استفاده می نماید. در بلند مدت، اعتبار و شهرت یک سازمان به اندازه ای که به عقل و منطقش بستگی دارد، به قلب و عاطفه اش هم وابسته است(دیویس و سی فردریک، ۱۹۸۴، ۴-۱۳).
پاسخگویی اجتماعی، چهره عمومی سازمان را بهبود می بخشد و از سازمان یک سیمای مطلوب به جامعه عرضه می دارد و سازمانهایی که می خواهند چهره عمومی ممطلوبی داشته باشند، باید عملاً نشان دهند که از هدف های اجتماعی حمایت می کنند و چهره مطلوب داشتن نیز در بازار سرمایه مهم است (الوانی و قاسمی، ۱۳۷۷، ۴۳).
بر اساس گزارش مجله فورچون، ۶۳ درصد مدیران عالی شرکت های برتر بر این باورند که رعایت اخلاقیات، موجب افزایش تصویر مثبت و شهرت سازمان شده، منبعی برای مزیت رقابتی به شمار می آید(باکلی، ۲۰۰۱، ۱۵).
مسئولیت اجتماعی، برنامه و ابزاری است برای گفتمان … بخش اقتصاد، سیاست و جامعه با هدف ایجاد ارتقای اعتماد عمومی به سرمایه گذاران و بنگاه های اقتصادی آنان (خلیلی عراقی و مهر انگیز، یقین لو، ۱۳۸۳).

 

    1. ارائه خدمت موثر به مردم

 

عدم احساس مسئولیت در قبال مردم مانع از خدمت موثر مدیران به ایشان می شود(الوانی و قاسمی، ۱۳۷۷، ۱۳).

 

    1. مانع گریبان گیر شدن مشکلات جامعه به سازمان

 

سازمانها اگر به اهداف اجتماعی خود حرمت ننهند، آلودگی محیط، فقر و بیماری، تبعیض و نابسامانی، محیط شان را فرا خواهد گرفت و اگر با اندکی دوراندیشی به قضیه ننگرند، این مشکلات، آخر الامر گریبان خودشان را نیز خواهد گرفت. زمانی که آلودگی محیط جامعه را فرا گرفت سازمان نیز به عنوان جزئی از آن دچار آلودگی خواهد شد (الوانی، ۱۳۸۴، ۳۱۵).

 

    1. ایجاد توازن بین تعهدات و وظایف مختلف سازمان و مدیریت

 

مسئولیت اجتماعی روی نحوه برخورد سازمان با ارباب رجوع، کارکنان، سرمایه گذاران و سهامداران و سایر موسسات و شرکتهای رقیب و بطور کلی جامعه، نظر دارد …. و بطور خلاصه، مسئولیت اجتماعی، تلاشی است در جهت ایجاد تعادل و توازن بین تعهدات و وظایف مختلف سازمان و مدیریت (ابرت و گریفین، ۱۹۹۳، ص ۸۱).

 

    1. مانع وارد شدن خسارات جبران ناپذیر به جامعه و بهبود وضع جامعه

 

مسئولیت اجتماعی با ورود خود به سازمان، یک چارچوب حاکمیت اخلاقی را اضافه می کند که بر اساس آن سازمانها به فعالیت هایی اقدام می کنند که وضع جامعه را بهتر کرده، از انجام کارهایی که باعث بدتر شدن وضعیت جامعه می گردند، پرهیز می کنند (الوانی و قاسمی، ۱۳۷۷، ۱۸).
میزان توجه مدیران به مسئولیت های اجتماعی شان در زمان اتخاذ یک تصمیم می تواند از اهمیت زیادی برخوردار باشد. چرا که یک تصمیم نادرست و غیر منطقی و بدون توجه به تأثیرات اجتماعی می تواند خسارت جبران ناپذیری را به جامعه تحمیل کند (الوانی و قاسمی، ۱۳۷۷، ۲۱).

 

    1. فراهم شدن زمینه ایجاد پاسخگویی در سازمان

 

تا زمانی که چنین مسئولیتی درسازمان وجود نداشته باشد، هیچ پاسخگویی از سوی سازمان در برابر جامعه وجود ندارد (کونتز و همکاران، ترجمه : محمد علی طوسی و همکاران، ۱۳۷۰، ۱۱۷)
مسئولیت اجتماعی پیش فرض پاسخگویی اجتماعی است یعنی مدیران، اول باید مسئولیت اجتماعی خود را بشناسد، سپس در جهت آن اقدام کنند(الوانی و قاسمی، ۱۳۷۷، ۲۰)

 

  1. موفقیت، ادامه بقا سازمان و توسعه پایدار سازمان
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

[یکشنبه 1400-08-16] [ 03:21:00 ق.ظ ]




۱۰۰

 

 

 

- طبقه بندی مسائل و مشکلات سیستم پیاده
با توجه به دیدگاه های ارائه شده در نظرخواهی عابرین و مسئولین و همچنین بر اساس مطالعات کارشناسی میتوان مهمترین مسائل و مشکلات سیستم پیاده را بصورت زیر شناسایی و طبقه بندی نمود:
الف- مسائل فیزیکی معابر پیاده
۱- طرح هندسی (عرض معبر، شیبهای طولی و عرضی، شیبراهه و پلکان، روگذر و زیرگذر، تراز و اختلاف ارتفاع)
۲- روسازی (کیفیت پائین یا فقدان روسازی مناسب، جنس و بافت روسازی و …)
۳- ناپیوستگی در شبکه پیاده روی
۴- کمبود تسهیلات پیاده روی (گذرگاههای طولی و عرضی، ایستگاهها و ترمینالهای وسایل نقلیه عمومی و …)
۵- نامناسب بودن معابر پیاده برای افراد کم توان (کودکان، سالمندان، معلولین)
پایان نامه - مقاله - پروژه
۶- سیستم زهکشی نامناسب
ب- مسائل شهرسازی
۱- نامناسب بودن دسترسی های پیاده و سواره
۲- نامناسب بودن الگوی شبکه پیاده و سواره
۳- نامناسب بودن طرح و توزیع کاربری های زمین
ج- مسائل سازمانی و مدیریتی و برنامه ریزی
۱- فقدان برنامه ریزی سیستم پیاده
۲- عدم وجود سازمان متولی مدیریت سیستم پیاده
۳- کمبود اعتبارات و تخصیص منابع مالی
۴- عدم کفایت مدیریت ترافیک پیاده
۵- عدم کفایت مدیریت بهره برداری و نگهداری معابر پیاده
د- مسائل آموزشی و ایمنی
۱- کمبود یا فقدان آگاهی عابرین از مقررات، قوانین، علائم و … مربوط به پیاده روی
۲- کمبود یا فقدان آگاهی رانندگان از مقررات، قوانین و علائم مربوط به پیاده روی
۳- فقدان برنامه آموزشی مدون و با اهداف مشخص برای گروه های مختلف اجتماعی
۴- کمبود ایمنی عابرین در معابر پیاده روی بویژه در هنگام عبور از عرض خیابان و تقاطها
۵- کمبود علائم پیاده روی (تابلو، خط کشی و ..)
۶- کمبود روشنایی
هـ - قوانین و مقررات
۱- عدم کفایت و وضوح قوانین و مقررات موجود پیاده روی (عابر پیاده، راننده، مالکین املاک مجاور و …)
۲- عدم اجرای قوانین و مقررات
و- مسائل محیطی
۱- آلودگی های محیط زیست (هوا، صدا، بهداشتی)
۲- نازیبایی
۳- شرایط اقلیمی و جوی نامناسب (بارش برف و باران، تابش خورشید و …)
فصل چهارم
” تحلیل آمار و معرفی برنامه ریزی عبور عابرین پیاده شهر تهران از عرض معابر و ارائه مطمئن ترین الگوتسهیلات پیاده‌روی “
۴-۱- مقدمه
در ابتدا آنچه به نظر نویسنده ضروری است در فصل معرفی دست آوردها بیان گردد و در حقیقت چکیده نتایج پرسش و بازخورد سوالات از متخصصان امر میباشد ، آن است که برنامه‌ریزی تسهیلات پیاده‌روی باید با همکاری متخصصان ذیربط (حمل و نقل و ترافیک و شهرسازی) به گونه‌ای انجام شود که شبکه جابجایی پیاده و برنامه‌ریزی شهری دارای طرحی یکپارچه و هماهنگ باشند.و سیستم پیاده از ارکان سیستم حمل و نقل درون‌شهری است و می‌باید در مطالعات و برنامه‌ریزی‌های کوتاه مدت، میان مدت و یا بلند مدت حمل و نقل شهری در کنار سایر سیستمهای جابجایی مورد مطالعه قرار گیرد و عنصری جدا نبوده و نباید به صورت جزیره‌گونه آن را مورد مطالعه قرار داد و به همین دلیل این فصل که در حقیقت پیشنهادات دانشجو پس از برداشت اطلاعات میباشد به صورت متداخل با دیگر شقوق حمل و نقل و مرتبط با اصول طراحی و نگهداری بیان میگردد.
۴-۲- معرفی فرایند برنامه‌ریزی تسهیلات پیاده‌روی و عوامل تاثیرگذار بر انتخاب الگو
فرایند برنامه‌ریزی تسهیلات پیاده‌روی با پیروی از روش برنامه‌ریزی سیستماتیک شامل شناسایی مسائل، تعیین محدودیت‌ها، اهداف و مقاصد، تعیین روش و دامنه مطالعه، بر اساس مطالعات معرفی شده طی فصول گذشته در شکل ۱۷ ارائه شده است:
طراحی
مطالعه مقدماتی
ایمنی
راحتی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 03:21:00 ق.ظ ]




 

    1. برکناری تدریجی کمونیست‌ها در فاصله سال‌های ۱۹۷۴ - ۷۵

 

در این دوره داود از نظر سیاست خارجی بر تنوع روابط تأکید داشت و در عمل نیز آن‌ را دنبال کرد. از نظر داخلی به تقویت مبانی قدرت خود دست یازید. چالش جدی داوود در سطح داخلی این بود که در دوجبهه می‌ جنگید. از سویی‌اقدام به زندانی کردن یا تبعید طرفداران اسلام پرداخت ‌و از سویی به برکناری کمونیست‌ها خصوصاً پرچمی‌ها از دستگاه بروکراسی و سیستیم سیاسی دست زد. در مارس ۱۹۶۳ کارمل زندانی و تره‌کی نیز از پست دولتی خود اخراج شد. پاچاگل وزیر مرزبانی و سرحدات به عنوان سفیر افغانستان به بلغارستان اعزام شد عبدالحبیب محتاط از وزارت ارتباطات منفصل شد و نعمت‌الله پژواک از وزارت داخله به وزارت معارف تغییر سمت یافت. جانشین او فیض‌محمد پس از اندک زمانی جای خود را به یکی از افراد طرف اعتماد ریاست جمهوری سپرد. باختر از وزارت کشاورزی برکنار شد. در ارتش بسیاری از فرماندهان از جمله عبدالقادر یکی از عاملان کودتای ۱۷ ژوئیه ۱۹۷۳ مقارن ۱۳۵۳ ه-ش. از فرماندهی برکنار شدند. فرایند کنار گذاشتن کمونیست‌ها خصوصاً حزب پرچم تا سال ۱۹۷۸ ادامه یافت فیض محمد وزیر سرحدات در سال ۱۹۷۶ به عنوان سفیر افغانستان به اندونزی اعزام می‌شود معاون نخست‌وزیر حسن شرق در سال ۱۹۷۷ سفیر افغانستان در ژاپن می‌شود. نزدیکی روابط سیاسی افغانستان با ایران، پاکستان و سایر کشورهای اسلامی در سطح خارجی سیاست کنارگذاری وزرا و عناصر چپ در سطح داخلی باعث خشم و غضب کمونیست‌های بین‌المللی و منطقه‌ای شد و می‌توان گفت این امور از عواملی به شمارمی‌رود که هم نقش کاتالیزور را در کودتا ایفا کرد و هم آن را به پیمانه وسیع خشونت بار و دهشت افرین نمود. عملکرد داوود، تأکید بر ایجاد فاصله در ارتباط با شوروی ادامه فرایند کنار گذاشتن عناصر چپ و جلوگیری از شرکت آنان در طراحی قانون اساسی، در برابر کمونیست‌ها منجر به فعالیت یکی شدن دوباره حزب و تقویت اراده آنان برای سوسیالیزه کردن افغانستان گردید. این اتحاد به میزان بالایی به توفیق کودتا و شدت خشونت در آن کمک کرد. در واقع کودتای ثور مخلوطی از انتقام جویی‌های سیاسی و انگیزه‌های ایدئولوژیک بود. شدت و گستره خشونت در این حادثه را باید در همین مسئله اساسی جست‌وجو کرد. آنگاه که انتقام‌جویی‌های سیاسی با انگیزه ایدئولوژیکی درهم می‌آمیزد برونداد آن تکثیرخشونت سیاسی به مقیاس وسیع می‌باشد.
پایان نامه - مقاله - پروژه

 

    1. ترورخیبر ایدئولوژیست و بنیان‌گذار کمونیسم در افغانستان: ترور خیبر یکی از نظریه‌پردازان و رهبران حزب دموکراتیک جرقه‌ای بود برای ایجاد انفجار انقلابی و خشونت‌بار آوریل ۱۹۷۸. علت دقیق این ترور هرچند هنوز هم‌ مرموز و ناشناخته باقی مانده است و این‌که این قتل از سویی چه کسانی طراحی و انجام شد در پرده ابهام قرار دارد. لیکن این حزب دموکراتیک بود که بیشترین بهره‌برداری سیاسی و عقیدتی را از آن‌به عمل آورد. در واقع ترور خیبر توجیه ایدئولوژیک و قیام مسلحانه را علیه رژیم داوود فراهم کرد. زیرا خیبر ایدئولوک و بنیان‌گذار کمونیسم در افغانستان و کسی بود که به خاطر اتحاد مجدد دو جناح حزب از احترام خاصی برخوردار بود. از این رو هنگامی که خبر ترور خیبر منتشر شد واکنش تند کمونیست‌ها را علیه حاکمیت برانگیخت. در مراسم جنازه، بیش از۱۵۰۰۰ هزار که اکثرا دانشجو، کارمندان دولت و اعضای جنبش کمونیست بودند شرکت جستند و خشمگینانه شعار دادند. هنگامی که جنازه رهبر فقید بردوش کمونیست‌ها به سویی قبرستان شهدای صالحین تشییع می‌شد خشم فروخفته کمونیست‌ها علیه امپریالیسم به سرکردگی آمریکا ترکید و خروش آنان سفارت آمریکا را به لرزه درآورد. در این مراسم رهبران عمده کمونیست به جز امین سخنرانی کردند و اعلام نمودند که به خاطر هر قطره خون خیبر انتقام خواهند گرفت. به گفته آقای طنین این سخنان از سویی اعلام جنگی بود علیه پرزیدنت داوود و از سویی دیگر آغاز فاجعه‌ای که پایانش ناپیدا بود.[۲۴۹]مراسم تشییع جنازه خیبر که به نمایش قدرت از سویی کمونیست‌ها تبدیل گردید داوود را به شدت هراسان نمود زیرا به گفته آقای داوود بیشتر به قدرت کمونیست‌ها پی برد و تصمیم گرفت سران رده بالای حزب را دستگیر کند کاری که مشاو را ن نزدیکش بارها آن را توجیه کرده بودند.[۲۵۰]در ۲۶ آوریل داوود به شدت از خود عکس العمل نشان داده، تره‌کی، کارمل و پنج عضو دیگر دفتر سیاسی حزب را که در اجتماع آن روز سخنرانی کرده بود به اتهام طرفداری از خشونت دستگیر و روانه زندان کرد. ارتش که اکثر افسران از اعضای حزب دموکراتیک بود به مداخله پرداخت و در روز ۲۷ آوریل کاخ ریاست جمهوری را مورد حمله قرارداد. این عملیات هنگامی انجام گرفت که جمعیت برای اعتراض به دستگیری اعضای حزب در پارک مرکزی شهر جمع شده بودند. درگیرودار جنگ، داوود به اتفاق تمام اعضای خانواده‌اش کشته شدند. تلفات مردم اندک بودند ولی بسیاری از نظامیان جان خود را از دست دادند.

 

شرحی از کودتای خونین و خشونت‌بار ثور
در سطور گذشته ریشه‌های ایدئولوژیکی کودتای ثور به کاوش گرفته شد. در این قسمت شرحی مختصراز این کودتا که در واقع نقطه پایان خونین جمهوریت و آغاز دهشت‌انگیز دولت ایدئولوژیک خلقی محسوب می‌گردد، ارائه می‌شود. همان‌گونه که در پیش گفته شد این کودتا توسط صاحب‌منصبانی صورت گرفت که اکثر آنان از نظرسیاسی-عقیدتی به یکی از احزاب خلق و پرچم وابسته بوده و در شوروی آموزش مسلکی دیده بودند. از میان همه نقش عبدالقادر و محمداسلم وطنجار در این کودتا برجسته است. اشخاص مذکور قهرمان کودتای ۲۶ سرطان (۱۳۵۲ برابر با ۱۷ جولای ۱۹۷۳م) نیز بودند که در آن ظاهرشاه از اریکه قدرت به زیرکشیده شده و داوود به جای او تکیه زد. تجربه و مهارت این دو نفر به گونه‌ای بود که کودتای داوود را بدون خون‌ریزی به ثمر رساندند چنان‌که داوود خود به تاریخ ۲۴ جولای ۱۹۷۳ در کنفرانس مطبوعاتی در پاسخ به سؤال یک تن از خبرنگاران چنین اظهار داشت: با کمال صراحت گفته می‌توانم که این کودتای کاملاً سفید بود زیرا اصلا مقاومتی دیده نشد. کشتمند سلطانعلی، یادداشت‌های سیاسی و رویدادهای تاریخی، ص ۲۴۶، ج ۱و۲، بنگاه انتشارات و مطبعه میوند، چ۲، ۲۰۰۳. اما این کودتا بنا به دلایلی (مقاومت گارد، انتقام‌جویی سیاسی و از همه مهم‌تر انگیزه‌های ایدئولوژیکی) توام با خشونت و خون‌ریزی بود. در این کودتا بر اساس پلانی که در دفترسیاسی حزب طرح شده بود عبدالقادر رهبری نیروی هوایی و محمداسلم وطنجار هدایت نیروهای زرهی را برعهده داشت و محمدرفیع نیز دستیار وطنجار بود که در نظم و نسق گار نیز یونهای نظامی او را کمک می‌نمود. کودتا از قوای چهار زره‌دار که در پلچرخی (۱۵ کیلومتری کابل) واقع بود به دستور مستقیم حفیظ‌الله امین توسط وطنجار و محمدرفیع آغاز شد. از قضا قوماندان این قوا (سرور نورستانی) به دعوت مقامات شوروی به آن کشور سفر کرده بود و به ‌جای او محمدرفیع ایفای وظیفه می‌نمود که این خود در سهولت و موفقیت کودتا نقش اساسی داشت. در روز۲۷ آوریل وطنجار با تعداد۵۰ عراده تانگ از نوع تی – ۶۲ وارد شهرشده و به سرعت وزارت دفاع را به ‌تصرف خود درآوردند. عده زیادی از نیروی انسانی دولت که به حمله متقابل دست زده بودند جان خود را از دست دادند. حمله واحد‌های زرهی ارتش به قرارگاه‌های نظامی و نقاط استراتژیک از جمله کاخ ریاست جمهوری هرچند از صبح همان روزآغاز شد. لیکن به دلیل مقاومت نیروهای طرفداردولت تمام مدت بعد از ظهر را دربر گرفت. در این مدت جنگ‌های نسبتاً شدیدی در اطراف کاخ ریاست جمهوری، وزارت خانه ها و در ریشخور در جنوب کابل ادامه داشت. شدت جنگ و خشونت در نوسان قرارداشت. این امر بدان دلیل بود که مجریان کودتا خوب سازماندهی نشده بودند. از این‌رو موقعی که قوای هوایی وارد عمل نشده بودند آن‌ها نتوانستند رهبران کمونیست را از زندان آزاد کنند یا مراکز کلیدی مانند رادیو کابل را تسخیر کنند. هنگامی که حمله واحدهای زرهی ارتش به نقاط مورد نظر شروع شد قوایی هوایی با پنج ساعت تاخیر به کمک نیروهای زمینی شتافتند. از آن‌سو موقعی که عملیات کوداچیان آغاز شد نیروهای دولت غافلگیر شدند و فاقد نظم و دسیپلین بودند. داوود به رغم آن‌که صدای مرگ خود، خانواده و نیروهایش را می‌شنید در کاخ خود مشغول گفت‌وگو با وزرا درباره تعیین سرنوشت کمونیست‌های زندانی بود. غفلت و بی‌خبری تنها مخصوص داوود خان نبود بلکه کابینه او و مسئولان امنیت (صاحب‌منصبان)را نیز شامل می‌شد. جگرن (سرگرد) ضیامجید فرمانده پشین گارد داوود می‌گوید: حیدر رسولی شبی که رهبران جناح پرچم و خلق دستگیر و زندانی شدند صبح آن در تمام قطعات‌ (واحدهای) نظامی امر داد که شما سلاح کوت (انبار کردن اسلحه) کنید، محافل موزیک و ساز را به راه بیندازید به خاطر این‌که خلقی‌ها و پرچمی‌ها زندانی شدند در حالی که باید احضارات (اماده باش) نظامی می‌داشت… در حالی که سی و چهار عراده تانک به سوی شهر کابل حرکت کرده بود و حیدر رسولی خبر نداشت.[۲۵۱] غفلت و بی‌خبری نیروهای مسلح یا تمرّد برخی از صاحب‌منصبان از فرمان وزیر حربیه ‌(دفاع) باعث شد نیروهای وفادار داوود نتوانند او را یاری کنند. هنگامی که ژنرال رسولی شخصاً به پایگاه مجاور “قرغه” آمد تا دلیل این‌که واحد‌های توپخانه و فرقه هشتم به درخواست کمک وی پاسخ نمی‌دهد را دریابد، دید در آن وضعیت بحرانی نظامیان در حال رقص و پایکوبی و آوازخوانی بودند. او در حالی‌که از درد به خود می‌پچید، وقتی اولین مرمی (گلوله) توپ به دفتر او شلیک شد سوار بر موتر (جیب) شد و از آن‌جا به ‌طرف فرقه (لشکر) هشت فرار کرد که با یک تاکسی تصادف کرد بازو و سر او به شدت آسیب دید، از صاحب‌منصبان درخواست کمک کرد و فهمید که هیچکدام مایل به یاری کردن نیست. دوپری معتقد است که ‌بیش از سه هزار در گیر جنگ نشدند و"در سراسر کشور اغلب افسران عالی رتبه دست به هیچ کاری نزدند تا جنگ خاتمه یافت و نیروهای پیروز روی صحنه آمدند”[۲۵۲] به نقل از… غیر از زد و خورد خونینی که میان گارد لشکر هفتم و نیروهای شورشی صورت گرفت سه جنگ نسبتاً شدید در پایتخت به وقوع پیوست. مورد اول زمانی بود که واحدهای زرهی فرقه (لشکر) پانزدهم طرفدار داوود تانک‌های فرقه چهارم وطنجار را مورد حمله قرار داد. این در حالی بود که‌پیش از آن بسیاری از نیروهای وطنجار به دلیل آن‌که سیستم ارتباطی تانک‌ها توسط وزارت دفاع مختل شده بود به اشتباه روی یکدیگر آتش می‌گشودند و بسیاری از آن‌ها از بین رفته بودند. مورد دیگرجایی است که رسولی با زحمت زیاد توانست حمایت بعضی از واحد‌های فرقه۷-۸ توپخانه را به دست آورده و آن‌ها را به میدان جنگ سوق دهد. در این جنگ افرادی زیادی از طرفداران داوود از بین رفتند. رسولی و بسیاری از ژنرال‌های وفادار به داوود و نظامیان درگیر جنگ به اسارت نیروهای شورشی درآمدند که به‌طور دسته جمعی تیرباران شدند. یکی از جاهایی که عملیات نظامی شدت یافت موقعی بود که برخی از قطعات فرقه هفت ریشخور به سوی ارگ حرکت کردند تا به کمک گارد بشتابند. این نیروها در منطقه کارته سه با کودتاگران که در برابر آنان موضع گرفته بودند به نبرد پرداختند. این برخورد هرچند کوتاه بود و واحد‌های هفت ریشخور به سرعت متلاشی شد لیکن جنگ بسیارشدید و خونین بود. در مجموع جنگ میان کودتاگران و واحد‌های نظامی طرف‌دار داوود با شدت و ضعف ادامه داشت تا این‌که حملات نیروهای هوایی مقاومت ۳۶ ساعته نیروهای دولت را درهم شکست. بدون تردید این موفقیت به میزان زیادی مرهون فرمانده نیروی هوایی عبدالقادر پیلوت (خلبان) بود که در شوروی توسط جی.ار.یو آموزش دیده بود. او توانست با کنترل مؤثر حیاتی‌ترین واحد‌های نظامی و بمباران دقیق مرکز نیروهای وفادار به داوود که دو ساعت طول کشید ضربه سخت و هولناکی بر نیروهای وفادار به داوود وارد نماید. تصرف قوماندانی (فرماندهی) هوایی نیز فجیع و خونین بود زیرا عده زیادی از صاحب‌منصبان (افسران) کشته شدند. آقای صدیق می‌نویسد: “صاحب‌منصبان وابسته به دستگاه خلق و پرچم صاحب‌منصبان غیروابسته راهدف قرارداده عده‌ای را جابجابه قتل رساندند وعده دیگر را به آخر خط رنوی برده و بدون‌سؤال و جواب تیرباران کردند. به این صورت کودتاچیان با یک دستبرد خونین بر مرکز قوماندانی مرکز مخابرات معروف به چنار و میدان هوایی خواجه رواش مسلط شدند و صاحب‌منصبان وفادار را به شمول جنرال محمدموسی خان قوماندان و جنرال عبدالستارخان معاون قوای هوایی از بین بردند".[۲۵۳] دگروال عبدالقادر پس از این کامیابی توسط هلیکوپتر به میدان هوایی بگرام که در فاصله تقریبا صد کیلومتری در شمال کابل واقع است پرواز کرد. در این‌جا هم وابستگان خلق و پرچم که دستور کودتا را در ساعت اول روز به دست آورده بودند آمادگی قبلی داشتند. اینان به رهبری سید داوود ترون در حدود سی تن از صاحب‌منصبان وفادار را غافلگیرآمده تسلیم شده بودند به غرض ایجاد خوف و دهشت تیرباران کردند.[۲۵۴] حملات و عملیات نظامی زمانی شدت یافت که شش فروند جت جنگنده وارد عمل شده و قصر را مورد هدف قرارمی‌دهد. این جت‌ها با ارتفاع پایین روی شهر به پرواز درآمده و قصر را بمباران کردند. به گفته آقای هاریسون قصر توان دفاعی خوبی در مقابل حملات هوایی داشت اما در روزکودتا وسایل الکترونیک موشک‌های ضد هوایی آن از کارافتاده بود.[۲۵۵] در همین موقع که میک‌ها و سوخوهای نیرویی هوایی به بمباران قصر مشغول بودند حمله تانک‌ها نیز به منظور تسخیران شدت می‌گرفت. عبدالقادر در این زمینه می‌گوید: “در بگرام رفقای حزبی نقاط حساس را قبضه کرده بودند. برق‌آسا سوار یک هواپیمای بمب‌افگن شدم و خودم فرماندهی عملیات را بر عهده گرفته بر فراز کاخ محمدداوود خان به پرواز درآمدم… عملیات به ساعت ۷ شروع شد و طی چند ساعت کلیه مراکز قدرت داوود خان را فلج کردیم… هفده بار بر فراز قصر ظاهر شدیم از ارتفاع بسیار کم…”[۲۵۶] از آن سو نیروی برجسته ارتش که همان لشکر هفتم و گارد جمهوری بود با تمام توان و قاطعیت برای حفظ داوود از قصر دفاع می‌کردند. لیکن زیر ضربات شکننده جت‌ها این مقاومت بسیار کوتاه و منحصر در چند واحد کوچک گردید. در بعد از ظهر بیست و هفت آوریل نیروی هوایی که یاغی شده بود توانست صف آن‌ها را بشکند. وقتی که سرباز آن می‌خواستند به مرکز شهر بروند مورد حمله هوایی قرار گرفتند. در کاخ ریاست جمهوری ‌(ارگ) داوود شخصاً فرماندهی را به عهده داشت و در این‌جا مقاومت سرسختانه تا صبح روز بعد ادامه یافت و گارد ریاست جمهوری در برابر حملات دایمی تانک‌ها و بمباران‌های هوایی با سرسختی مقاومت کردند. پرزیدنت داوود و برادرش محمدنعیم همراه تمام خانواده آن‌ها که هفده نفر بودند در یکی از اتاق‌های ارگ تیرباران شدند. زیرا داوود حاضر به تسلیم شدن‌ نبود.[۲۵۷] در این حادثه غیر از داوود افرادی زیادی تلف شدند عبدالاله معاون صدارت و عبدالقدیر نورستانی و… از جمله تلف شدگان بود. اعلامیه رسمی تلفات دو طرف را ۱۰۱نفر دانسته است. همان. در حالی که تنها تعداد افراد گارد جمهوری که اکثر آن در دفاع از ارگ به قتل رسید در حدود دوهزار نفر بود و بقیه السیف آن هم به دستور دولت جدید از بین برده شد. عده دیگر در میدان‌های هوایی خواجه رواش و بگرام اعدام شدند و یک تعداد پولیس در دفاع از وزارت داخله و عده نامعلوم از افراد فرقه ۷ ریشخور در اقدام برای رسیدن به کابل کشته شدند. ناظرین مستقل شمار مجموع تلفات را به ۳ هزار نفر تخمین زده‌اند.[۲۵۸]
خشونت و دهشت‌افگنی دولت‌های کودتا
دولت ایدئولوژیک حزب دموکراتیک خلق افغانستان همان‌گونه که با کودتای خونین و دهشت‌بار قدرت را فراچنگ آورد با دهشت‌افگنی، ترور، اعدام و شکنجه که روش معمول کشورهای کمونیستی می‌باشد، بقای خود را تا سقوط رژیم مارکسیستی و تسخیر کابل توسط مردان مسلح منسوب به مجاهدین حفظ کرد. جوی خونی که در ۷ ثور۱۳۵۷در کشور خشونت‌زده ما جاری شد بعدها تبدیل به سیلابی از خون و آتش گردید که با اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی و بعد از آن توسط مجاهدین و بنیادگرایان با شدت وحدت بیشتر ادامه پیدا کرد. از کودتای ثور تا سقوط طالبان، افغانستان یگانه کشوری در جهان است که بیشترین کودتا را تحمل نموده است. در طول این مدت مردم شاهد وقوع چندین کودتای خشن بود که علاوه بر تخریب خانه‌ها و شهرها میلیون‌ها نفر آواره و میلیون‌ها نفر جان خود را از دست دادند و می‌توان گفت که این کودتاها بعد از قتل عام‌های استالین بشترین تلفات را از آن خود ساخته است. این تلفات سنگین تنها در روز و صحنه کودتا منحصر نمی‌گردد بلکه زندان‌های کابل به‌ حیث کشتارگاه انسان‌ها و کانون زجر و شکنجه در آمده بود. به دنبال کودتای ثور که در سطور گذشته به‌شرح آن دست یازیدیم از همان آغاز وقوع بر دیکتاتوری و خشونت تمام‌عیار پایه‌ریزی گردید. عمل به خشونت تنها از طریق رادیو، اعلامیه‌ها، شعار و آهنگ‌های انقلابی انتشار نمی‌یافت بلکه در قطعات و گارنیزیون‌های نظامی تحت تأثیرایدئولوژی خشونت‌گرای حزب به پیمانه وسیع دامن زده می‌شد. اولین اعلامیه‌ای شورای نظامی که از طریق رادیو به دو زبان فارسی و پشتو به وسیله عبدالقادر و محمداسلم وطنجار پخش گردیده بود بر نابودی همه هواخواهان رژیم گذشته تأکید شده بود: “سردار محمد داوود آخرین فرد خاندان مستبد سلطننتی نادرخان این عوام‌فریب بی‌نظیر تاریخ… برای همیشه از میان رفت و حاکمیت ملی بعد از این به ‌شما خلق نجیب افغانستان تعلق دارد. دفاع از دستاوردهای انقلاب از بین بردن هواخواهان این سردار مستبد و ستمگر وظیفه فردفرد مردمان شرافتمند افغانستان است. “توجیه ایدئولوژیک خشونت که در اعلامیه‌ها و پیام‌های دولت حزبی بازتاب می‌یافت شمشیر برهنه را در اختیار افرادی قرار می‌داد که به بهانه‌های واهی یا از سر انتقام و کینه‌های حزبی و شخصی عده‌ای زیادی به عنوان عناصر ضد انقلاب سرکوب یا به پلیگون “کشتارگاه” بسپارد. توجیه کشتار، زندان، شکنجه و زنده به گور کردن زندانیان را در بیانیه‌ای که خطاب به قطعات نظامی مستقر در پایتخت و ولایات کشور از طریق رادیو و جریده‌ها پخش و منتشر می‌شد به خوبی قابل مشاهده بود. در این پیام چنین آمده بود: افسران و سربازان وطن‌پرست! در هرقطعه‌ای‌که قرار دارید نظم و دسپلین انقلابی را حفظ کنید و هر شخصی را که در برابرانقلاب دموکراتیک و ملی و ضد منافع خلق افغانستان قرار گیرد خلع سلاح و فلج نمایید. این پیام هرچند به گفته آقای کشتمند برای آن صادرگردید که در برخی نقاط کابل نیروهای طرفدار رژیم محمدداوود هنوز به مقاومت ادامه می‌دادند، مانند قرقه‌های ۷ و ۸ پیاده و قرارگاه قول اردوی مرکز واقع دارالامان و…”[۲۵۹] لیکن همان‌گونه که اشارت رفت ارعاب، ترور و شکنجه هم در پایتخت و هم در مراکز ولایات علیه عناصر ضد خلقی را توجیه ایدئولوژیک می‌نمود. حفیظ‌الله امین در توجیه ایدئولوژیک خشونت می‌گفت: “حزب که پیشاهنگ طبقه کارگر بود، اردو را با سلاح ایدئولوژیک مسلح ساخت که‌ نقش پرولتاریا را ایفا نماید و انقلاب را به پیروزی برساند".خشونت در دولت جدید تحت تأثیر توجیهات ایدئولوژی به انحای مختلف ادامه پیدا کرد. وزرای نو از سویی مقامات حزب دستور یافت بسیاری از ماموران و کارمندان با تجربه را از دستگاه بوروکراسی به دلیل آن‌که آنان از دیدگاه سیاسی و ایدئولوژیکی مخالف رژیم جدید تلقّی می‌شد برکنار و به جای آنان افراد حزبی و سازمانی را بگمارند. بدین ترتیب، ورود جوانان بی‌تجربه امّا دارای گرایشات سیاسی-ایدئولوژیکی در دستگاه اجرایی به طور طبیعی دولت را به سمت خشونت و رادیکالیزم سوق داد و این خود بزرگ‌ترین خطای سیاسی دولت جدید بود. زیرا دولت را علاوه بر آن‌که از کارشناسان و کارمندان با تجربه محروم می‌کرد به ناکارآمدی دولت و نیز اعمال خشونت علیه شهروندان و گروه‌های سیاسی منجر گردید. آقای فرهنگ در این زمینه می‌نویسد: “معذالک عزل ماموران، کوچک‌ترین گناه‌ نظامی جدید بود، زیرا دستوری که پیش از کودتا درباره اعدام مخالفان صادر شده بود بعد از کودتا به اعتبارخود باقی ماند و بر مبنای آن عده‌ای‌ از مردم بی‌گناه ملکی و نظامی فقط به دلیل و یا به تصور این‌که با رژیم مخالف‌اند، به قتل رسیدند. در مرحله نخست، منسوبین خانواده شاهی از مرد و زن و کودک به زندان پلچرخی سپرده شده، از آن جمله صلاح‌الدّین غازی پسر شاه محمودخان صدرا عظم اعدام شد. از دولتمردان سابق محمدموسی شفیق آخرین صدر اعظم دوره مشروطیت بدون اعلان و سر و صدا در قتلگاهی واقع در پلچرخی معروف به پولیگون تیرباران شد. از قول خلیل‌الله از افسران پرچمی کودتا که در دوره حکمرانی خلق مدتی در پلچرخی زندانی بود، روایت شده که گفت: من شفیق را به پلچرخی بردم و در راه به او گفتم که به جرم عقد قرار داد آب ‌هلمند با ایران اعدام می‌شود - قراردادی که به اختلاف صد ساله با کشورهمسایه به نفع افغانستان پایان بخشید. همچنان او اعتراف کرد که وفی‌الله سمیعی وزیر عدلیه دوره ‌محمدداوودخان را با وحیدعبدالله معاون وزارت خارجه و عبدالقدیر خلیق از صاحب‌منصبان بلند رتبه به دلایل واهی در همان‌جا اعدام نموده است. صدها تن از قوای گارد که پس از مقابله با مهاجمین تسلیم شده بودند با تعداد نامعلوم از صاحب‌منصبان سایر قطعات که از همکاری با کودتاچیان خودداری کرده بودند بلافاصله پس از تشکیل دولت جدیداز بین برده شدند و هزاران تن به زندان دهمزنگ و زندان پلچرخی که هنوز ناتمام بود، سپرده شدند و هزاران تن به زندان دهمزنگ و زندان پلچرخی که هنوز ناتمام بود، سپرده شدند. در ولایات هم کودتاچیان کسانی را که مانع کار خود شناختند بی‌دریغ به قتل رساندند، مانند عبدالخالق رفیقی والی ننگرهار و جنرال محمدیونس قوماندان نظامی آن ولایت، که در روز اول کودتا توسط صاحب‌منصبان سازمانی به قتل رسیدند. بعدها چنان‌‌چه دیده خواهد شد دایره کشتار بیشتر گسترش یافته، تمام کشور و کلیت طبقات و اقشارمردم را فراگرفت. “[۲۶۰] دولت جدید از همان روز نخست پیروزی برای تحکیم پایه‌های قدرت‌ خود سیاست سرکوب و ترور را در دستور کار خود قرارداد. این‌سیاست به‌ صاحب‌منصبان و ماموران وابسته به‌رژیم داوود محدود نگردید بلکه خصلت کاملا جمعی به خود گرفت. از همان اوایل سال ۱۹۷۸ عناصر فعال سیاسی که به احزابی چون جنبش اسلامی، مائویست‌ها، پرچمی، گروه افغان ملت و… بازداشت، زندان و به جوخه اعدام سپرده شدند. بدین ترتیب، بسیاری از گروه‌های اجتماعی از ماموران دولت گرفته تا محصلان، اساتید پوهنتون"دانشگاه” و در خارج از کابل نیز برخی از سران گروه‌های قومی-مذهبی هدف سیاست سرکوب و ترور و در کل حملات خشونت‌آمیز دولت قرار گرفتند.
دستگیر شدگان که حجمی زیادی را دربرمی‌گرفت نخست به اگسا {اداره امنیت} که ریاست آن ‌را اسدالله سروری که‌ در شکنجه، کشت و کشتار دست بالایی داشت به عهده داشت، انتقال می‌دادند و بعد به کشتارگاه معروف به پولیگون پلچرخی معرفی می‌شدند. در این کشتارگاه فشار و شکنجه به گونه‌ای بود که هرکس در آن‌جا منتقل می‌شد در واقع با مرگ دست و پنجه نرم می‌کرد. محمدعزیز اکبری که دران زمان رئیس بخش داخلی اگسا بود بعد از آن‌که از سیاست سرکوب و ترور دولت جدید سخن به میان می‌آورد مسئولیت آن را به دوش رهبران و ایدئولوک‌های حزب می‌گذارد: برداشت من این است که در مجموع رهبری حزب مسئول است. به علاوه رهبری‌ حزب، چرا که‌ خود تره‌کی هم در یکی از بیانات خود می‌گوید: “سوک چه په تیاره توطئه کوی په تیاره محویی کی.” {کسی که در تاریکی علیه ما توطئه می‌کند در تاریکی محوش کنید.} یا مثلا در یکی از بیانات دیگر خود می‌گوید که “زه داخونیانوپه ضد جهاد اعلانوم” {یعنی} من در مقابل اخوانی‌ها جهاد اعلان می‌کنم و این تقریبا صلاحیت را به آخرین قدمئه {رده} حزب انتقال می‌دهد. یعنی در آن‌جا صرف اگساو سازمان و سروری مطرح نبود، از منشی سازمان اولیه ولسؤالی {شهرستان} و علاقه‌داری {بخشداری} گرفته تا سطح وزرا، صلاحیت گرفتن و زدن و توقیف کردن داشتند.[۲۶۱] بنابراین نظام جدید که روش و منش آن خشونت افروزی بود برروی خون بی‌گناهان و کسانی پی‌ریزی گردید که از ایدئولوژی کمونیستی فرمان نمی‌بردند. در بیانیه دولت جدید آمده بود: ماال یحیی[۲۶۲] را با شمول داوود و همکاران او نیست و نابود کرده‌ایم و آنانی که به انقلاب معتقد و به انقلابیون عقیده نداشته باشند به سرنوشت ال یحی دچار می‌گردند. به عبارت ساده آنچه می‌گوییم بپذیرید، آنچه انجام می‌دهیم از آن اسقبال کنید و باقی والسلام.
خشونت سازمان یافته در دولت جدید که در اثر توجیهات آموزه‌ای حزبی و سازمانی صورت می‌گرفت، فرضیه خشونت ناشی از ایدئولوژی کمونیستی-مارکسیستی را در افغانستان قوت بخشیده است. خشونت ناشی از ایدئولوژی دولت جدید هم ‌شدید و هم گسترده بود. افزون برهمه چنان‌چه پیش از این نیز اشارت رفت قشرهای وسیع اجتماع را دربرمی‌گرفت. این خشونت در حبس و شکنجه {لت و کوب کردن، گرسنگی-تشنگی دادن، بی‌خوابی دادن، کندن ناخن‌ها، وارد کردن شوک الکترونیکی} محدود نمی‌گردید بلکه کشتارهای دسته جمعی، زنده به گور کردن‌ها را به پیمانه وسیع شامل می‌شد. سید حسن شرق در این زمینه می‌نویسد: “دردناک‌ترین حادثه تاریخ ما به ‌نام انقلاب ۷ ثور که در آن نورمحمد تره‌کی و رهبران ح.د.خ. به قدرت رسیده بودند از همان دقایق اول، با کشتار دسته‌جمعی، وحشت و ترور، اهانت به آیین مذهبی و رسومات ملی ضبط جایدادها، گم کردن و فرار دادن اشخاص مشهور عملا شروع می‌شود. تأمین عدالت، مساوات، برابری و برادری، توزیع لباس، خانه و نان برای همه، تعلیم رایگان و تداوی مجانی در سرتاسرافغانستان به تلویزیون و رادیو و روی صفحات روزنامه‌ها و جراید نشر و پخش می‌گردید. امّا برعکس آنچه مدعی بودند متدینین به خدا را به شکنجه و آزار و اهانت بدون موجب قرار می‌دادند و به ‌جرم‌مسلمان ‌بودن {دیگر ایدئولوژی} بسیاری از آن‌ها را می‌کشتند و چه بسا از مسلمانان درمانده که کتاب‌های مقدس را از ترس و وحشت در جاهای دور و به زیر زمین پنهان می‌کردند و آنانی که ناترسیده برای ادای نماز به مساجد می‌رفتند به نام مجرم بالفعل یعنی نمازگذار دستگیر، زندانی و سر به نیست می‌شدند. دارندگان املاک و سرمایه‌دارها کمتر از روحانیون با خدا مورد آزار و شکنجه قرار نمی‌گرفتند. دارایی اکثر آنان ضبط و خودشان در محضر عام به نام استثمار کننده به دست دهاقین خوش‌باور فریب خورده تشهیر، تحقیر و بالاخره زنده به گور می‌شدند و املاک آن‌ها بدون هیچ نوع سنجش با یک برخورد غیرانسانی غصب و مصادره شده، خانه، مفروشات، اسهام بانگ، پول نقدشان در میان اعضای حزب و زمین‌های زراعتی شان برای دهاقین توزیع می‌گردید".[۲۶۳]
بدین ترتیب، دولت حزبی خلق از همان دقایق نخست پایه‌های قدرت خود را بر ایجاد خوف و دهشت استوار ساخته و تلاش به عمل می‌آمد از این طریق مردم را بدون چون و چرا از دستورات و احکام خود فرا بخواند. به منظور نیل به این مقصود بسیاری از مردم را بدون جرم به دوایر پلیس برای بازجویی و شکنجه معرفی کردند و عده‌ای بی‌شماری را مستقیما به “پلیگون” پلچرخی که حیثیت کشتارگاه را به خودگرفته بود، بردند و در آن‌جا برخی را تیرباران و برخی را نیز به‌ طور زنده در زیر خروارهای خاک دفن کردند. در واقع خشونت و دهشت‌افگنی دولت حزبی خلق که در قالب حبس، شکنجه، اعدام‌های دسته جمعی به منصه ظهور می‌رسید، تحت تأثیر دستگاه عقیدتی و قالب‌های فکری حزب صورت می‌گرفت. برای رهیدن از کلی‌گویی‌های بی‌مورد و استنادبخشی به موضوع در زیر نمونه‌های از شکنجه، حبس، کشتار دسته جمعی ناشی از طرز تفکر سازمانی را از زبان شاهدان عینی بازگو می‌شود تا در پرتوان، خشونت توجیه آموزه‌‌ای و ایدئولوژیکی گردد:

 

    1. حبس و شکنجه از زبان استاد دانشگاه

 

دکتور عبدالله استاد سابق فاکولته طب کابل در مورد آزار و شکنجه زندانیان چنین حکایت می‌کند: “من به تاریخ ۶ قوس ۱۳۵۷ {۲۷ نوامبر ۱۹۷۸} در شفاخانه پوهنتون گرفتار و به زندان “پلچرخی"در شرایط تجرید {تک سلولی} زندانی شدم. اتاق کثیف و هوا سرد بود و هیچگونه وسیله برای گرم کردن وجود نداشت. در هر بیست‌وچهار ساعت تنها یک بار اجازه داشتیم برای قضای حاجت به دارالخلای کثیف و متعفن برویم و مجبور بودیم در مدت سه الی پنج دقیقه رفع حاجت کنیم. اگر دیرتر می‌ماندیم ما رابه زور از آن‌جا خارج نموده، لت {می‌زدند} می‌کردند. گاه اتفاق می‌افتاد که در چهل و هشت ساعت یک بار اجازه قضای حاجت داده می‌شد. در بین افراد محافظ یک نفر با نام گل آقا از همه شریرتر بود. وی می‌گفت که خلقی است و در رژیم خلقی هیچ کس حق چون و چراندارد. مخصوصا زندانیان سیاسی که باید تسلیم محض باشند. اما این تنها نظر او نبود، بلکه صاحب‌منصبانی سازمانی چنین فکر و ادعا کردند و از همه بیشتر قوماندان عمومی محبس، سید عبدالله. من به گوش خود شنیدم که او گفت: “صرف یک میلیون نفر کافی است در افغانستان زنده باشد. ما از یک میلیون خلقی کار داریم و دیگر از هیچ کس کار نداریم. هرکس که باشد از بین می‌بریم. “
دکتور عثمان می‌افزاید: “برای مدت دوماه من اجازه شست‌وشوی بدن خود را نداشتم، آنگاه یک سطل آب سرد مانند یخ به من داده شد که با آن در سرمای زمستان خود را در هوای آزاد بشویم من این‌ کار را کردم و سالم‌ماندم، اما عده دیگر به اثر آن به مرض سینه بغل {پهلو} گرفتار شدند و بعضی فوت کردند".[۲۶۴]

 

    1. زنده به گورکردن زندانیان از زبان سرباز فراری

 

یک سرباز فراری از جنایات هولناک رژیم مارکسیستی چنین پرده برداشت: “من موظف بودم روزانه یک تعداد جر، در اطراف پل چرخی توسط بلدوزر حفر کنم. پس از ساعت ۸ شب زندانیان که دستانشان از عقب بسته بود به آن‌جا آورده می‌شدند. سه ‌نفر صاحب‌منصب پاهای‌شان را هم با ریسمان کوتاه می‌بستند و آن‌ها را در جرها می‌انداختند. سپس من خاکی را که از جرها کشیده شده بود توسط بلدوزر بالای محکومان گسترش می‌دادم و آن‌ها را زنده به گور می‌کردم".[۲۶۵]

 

    1. قتل عام پیروان دیگر ایدئولوژی از زبان استاد دانشگاه

 

دکتور عثمان استاد فاکولته ‌طب که شاهد عینی برخی از قتل عام‌ها بوده است، از کشتار دسته‌جمعی بنیادگرایان در زندان دهمزنگ چنین حکایت می‌کند: “یک تعداد از اشخاص از دوره محمدداوود خان در محبس دهمزنگ زندانی بودند. پس از آن‌که تره‌کی زمام قدرت را به کمک روسان به دست آورد، این اشخاص که تعدادشان از یکصدوبیست نفر تجاوزمی‌کرد به پل چرخی انتقال داده شدند. ماموران زندان راجع به آن‌ها می‌گفتند که از جمله اخوان المسلمین هستند. یک شب خواستند آن‌ها را با موتر {ماشین} به جایی‌ بفرستند، اما آن‌ها دریافتند که به قتلگاه فرستاده می‌شوند و مقاومت نمودند. در نتیجه زد و خوردی شدید در داخل زندان رخ داد که از ساعت ده شب تا ساعت چهار صبح دوام کرد و در جریان آن مسلمانان مذکور در حالی که بانعره الله اکبر یکدیگر را تشجیع می‌کردند با دست خالی یا سنگ و چوب در برابر تفنگ و ماشیندار می‌جنگیدند و تا نفر آخر به شهادت رسیدند. سایر زندانیان آرزو داشتند به ایشان بپیوندند، اما دروازه‌ها را به روی خود بسته یافتند. آواز نبرد را می‌شنیدند، لیکن نمی‌توانستند در آن سهم بگیرند".[۲۶۶]
فصل چهارم:
بنیادگرایی و خشونت سیاسی در افغانستان
یکی از علل و ریشه‌های ایدئولوژیک خشونت سیاسی در افغانستان پدیده بنیادگرایی است. بنیادگرایی به مثابه دستگاه فکری –عقیدتی حجمی گسترده از خشونت را در افغانستان به خود اختصاص داده و در تولید و تکثیر آن سهمی وافری ایفا نموده است. این ایدئولوژی با خلق بحران‌های بزرگ سیاسی -اجتماعی و تحمیل چندین دهه جنگ و خون‌ریزی همان‌گونه که در تشدید و تداوم عقب ماندگی افغانستان از کاروان توسعه نقش اساسی داشته است با ایدئولوژیک کردن فضای حیات اجتماعی، این کشور را در دور باطل بحران و خشونت فرو برده است.
بنیادگرایی‌به عنوان یکی از علل‌ و ریشه‌های ایدئولوژیک خشونت در افغانستان ‌یک مسئله بی‌بنیاد نیست بلکه دارای مبانی فکری و عقیدتی روشن است و از آبشخورهای مختلفی سیراب شده است. این ایدئولوژی هرچند در افغانستان صورت یک پدیده اجتماعی را به خود گرفت و خشونت‌های فرقه‌ای و سیاسی زیادی را در این کشوردامن زد، لیکن هرگز جزو هویت مردم ما نبوده بلکه یک ایدئولوژی وارداتی است و با اندیشه‌های گذشته و بیرون از افغانستان ارتباط وثیق دارد و از آن سو حمایت فکری، سیاسی و ایدئولوژیک می‌شود. ریشه‌های ایدئولوژی بنیادگرایی در افغانستان را می‌توان در افکار و اندیشه‌های واپس گرایانه و خشونت‌آمیز خوارج، وهابیت، اخوان المسلمین و جماعت اسلامی جست‌وجو نمود. در این فصل نخست به بررسی سرچشمه‌های ایدئولوژیک بنیادگرایی در افغانستان اقدام می‌شود و آنگاه تأثیر و بازتاب آن‌ها در تکوین و تکثیر خشونت‌های فرقه ای- سیاسی در افغانستان شرح و تبیین می‌گردد.
ریشه‌های ایدئولوژیک بنیادگرایی در افغانستان
بنیادگرایی در افغانستان دارای هویت و تبار چندگانه بوده و از این رو عناصر زیادی را در خود جذب و تعبیه کرده است. امر مذکور باعث پتانسیل بالای خشونت‌ورزی در افغانستان شده است و چون این عناصر تعبیه شده با برخی از عناصر اختصاصی درهم آمیخته است از توان و ظرفیت فوق العاده برای خشونت‌ورزی در افغانستان برخوردار شده است. در این قسمت تلاش به عمل می‌آید به تبارها و ریشه‌های چندگانه بنیادگرایی در افغانستان پرداخته شود تا از این طریق بهتر بشود نقش جنبش‌های ما در را بربنیادگرایی در افغانستان و خشونت روز افزون که از این طریق کشور ما را در برگرفته است، مطالعه و بررسی کرد.

 

    1. خوارج

 

خوارج یک مسلک سیاسی-مذهبی بودکه پس از صفین و جریان تحکیم با شعار “لاحکم الا لله” که دارای بنمایه‌های قرآنی بود به وجود آمد. این گروه همان‌گونه که یکی از نویسندگان به درستی اشاره می‌کند در آغاز به عنوان یک حزب سیاسی ظهور کردند و از همین روی نیز برخی بر آن‌ها نام حزب می‌نهند.[۲۶۷] اما همین حزب به تدریج مجموعه‌ای از اندیشه‌ها را مبنای خود قرار داده و در قالب مکتب کلامی ظهور کرده است.[۲۶۸] خوارج هم یک حزب سیاسی-انقلابی است و هم یک فرقه مذهبی تندرو و دو آتشه. شعار آنان صرفاً یک شعار سیاسی نبود بلکه حکایت از یک دستگاه فکری-عقیدتی افراطی نیز می‌کرد. از این رو این شعار از مهم‌ترین پایه و اصول مکتب خوارج به حساب می‌آید. مبنای فکری-سیاسی خوارج در این شعار محدود نمی‌گردد بلکه بر ستون‌های فکری دیگری نیز تکیه دارد که در زیر به ذکر آن‌ها پرداخته می‌شود.
اصول فکری-سیاسی خوارج
خوارج چه به مثابه ایدئولوژی سیاسی و چه به عنوان یکی از فرق کلامی به گفته یولیوس و لهوزن شرق‌شناس آلمانی دانه‌ای بی‌اصل و بی‌هویت ‌نیست. بلکه بر مبنای فکری روشنی استوار است. اصول اندیشه‌های خوارج که از خاستگاه عقیدتی-سیاسی نخستین خود حکایت دارد زیاد است که در زیر به برخی از مهم‌ترین آن‌ها پرداخته شده و در ضمن‌آن خشونت تعبیه شده در آن‌ها را عیان و برملا می‌سازیم.
۱-۱. تکفیر و استعراض
یکی از اصول اعتقادی- سیاسی خوارج تکفیر و استعراض است. آنان نخستین فرقه اسلامی به شمار می‌رود که معتقد بودند علی(ع)، معاویه، عثمان، اصحاب جمل، حکمین و همه کسانی که به حکمیت تن دادند کافرند. تا این‌که به تدریج معنای کفر را توسعه بخشیدند و تمام مرتکبین کبیره را کافر پنداشتند و از این هم فراتر رفتند که “هرکس با ما نیست کافراست". بغدادی از کعبی نقل می‌کند که آنچه خوارج بر آن اجماع دارند حکم به تکفیر علی، حکمین، اصحاب جمل و همه کسانی که حکمیت را پذیرفته‌اند و سرانجام تکفیر همه گناهکاران است. ابن ابی‌الحدید نیز عقیده به تکفیر همه مرتکبان کبیره را عقیده اجماعی خوارج می‌دانند. همو روایت می‌کند که خوارج بر این عقیده خود به آیاتی از قرآن کریم استناد جسته‌اند، هرچند که این آیات دلالتی بر مدعای آنان ندارد. خوارج منزلتی میان کفر و ایمان باقی نگذاردند و به ‌گونه‌ای سربسته خودها را مؤمن و فرقه‌های دیگر اسلامی را کافر خواندند. بنابراین مفهوم کفر نقش اساسی را در اندیشه خوارج به خوداختصاص داده است. عقیده آنان در زمینه کفر و توسعه بخشی آن به تمامی مسلمانان چنان تأثیر عمیقی در مباحث کلامی گذاشت که به گفته آقای جعفریان تمامی فرقه‌های اسلامی را تا قرن‌ها، در تعریف دقیق ایمان و کفر به واکنش واداشت.[۲۶۹]
بازتاب اصل تکفیر بر خشونت‌ورزی‌های خوارج
تکفیر عاملان تحکیم و مسلمانان دیگر در اندیشه خوارج تنها به حکم منحصر نماند بلکه چون این‌ها یک فرقه عملگرا (پراکماتیست) بودند به ترور و قیام‌های خونین ‌مبادرت ورزیدند. بدین ترتیب، می‌توان‌با اصل “تکفیر” بسیاری از خشونت‌های آنان را توجیه ایدئولوژیک نمود. توجه به اصل تکفیر در اندیشه خوارج در گام نخست و توجه‌ به ‌بازتاب آن در خشونت‌ورزی‌های این فرقه در مرحله بعدی نشان می‌دهد که این گروه چقدر پرچمدار تکفیر و مروج خشونت است. خوارج تمامی مسلمانان را به کفر محکوم می‌کنند وقتی فرقه‌های دیگر محکوم به کفر شدند سرزمین شان هم سرزمین کفر محسوب می‌شود و به همین خاطر هجرت از آن واجب و جنگ باساکنان آن مشروع و مقدس قلمداد می‌شود. این در حالی است که پیامبر به علی فرمود: با اهل خیبر بجنگ تا به وحدانیت خداوند و رسالت تو شهادت بدهند وقتی شهادت دادند خون و مالشان را از توحفظ کرده‌اند.[۲۷۰] توسعه بخشی به خشونت در پرتو اصل اعتقادی تکفیر در معیارهای که خوارج برای تشخیص دار الاسلام و دارالکفر در نظر می‌گیرد نیز به مقیاس وسیع قابل مشاهده است. نظریه خوارج در مورد دارالاسلام و دارالکفر متفاوت از نظریات مطرح نزد فرقه‌های اسلامی است و این نشان می‌دهد که نظریه خوارج بسیار تند و به طور گسترده خشونت را توجیه و تئوریزه می‌کند. به نظر خوارج معیار تشخیص دارالکفر و دارالاسلام دو چیز است: ۱. هرجا به غیرحکم خدا حکم می‌شود آن‌جا دارالکفر است. ۲. هرگاه امام کافر شود رعیت اعم از حاضر و غایب کافر می‌شود. امعان و دقت نظر در این دو معیار نزد فرقه خوارج نشان می‌دهد که مبانی فکری-اعتقادی این گروه چقدر به تکثیر خشونت در رفتار اجتماعی منجر می‌گردد. در معیار دوم عنصر خشونت فربه‌تر از معیار اول است، زیرا به زعم آنان کفر پیشوا در پیروان او نیز قابل تسری است. از نظر آنان پیروان پیشوای ‌کافر اعم از حاضر و غایب، کافر و مهدورالدم و خون و مال آنان مباح است. این در حالی است که از نظر منطق قرآنی و علوی هیچکس بار گناه دیگری را برنمی‌دارد. علی(ع) خطاب به خوارج فرمود: شما که اصرار دارید که من به عقیده‌تان خطا کرده‌ام و گمراه شده‌ام پس چرا تمامی امت محمد(ص) را به گمراهی من گمراه می‌دانید و به گناه من تکفیرشان می‌کنید.[۲۷۱] نظریه خوارج درباره زنان و کودکان ساکن در دارالکفر نیز بسیار خشونت‌زا و تند است زیرا آنان کشتن کودکان و زنان را در دار‌الکفر جایز می‌دانند. در حالی که در اسلام اصل در مورد دماء حرمت است. کشتن هیچکس جایز نیست مگر آن‌که در قرآن و سنت نبوی به جواز قتل وی تصریح شده باشد. اسلام خون مسلمان ذمی و غیرذمی و وابستگان آن‌ها را حرام کرده زیرا فرزندان هرچند محکوم به هیچ تکلیفی نیستند، اما در احکام تابع والدین خود هستند. اما کافر حربی خونش هدر است ولی کودکان و فرزندان او جز در مواردی خاصی خونشان هدر نیست. ابن قدامه حنبلی می‌گوید: زنان و کودکان کشتن آن‌ها جایز نیست و به مجرد اسارت مملوک مسلمانان می‌شوند زیرا پیامبر از کشتن زنان و کودکان نهی فرموده است. و او خودش وقتی آن‌ها را اسیر می‌گرفت مملوک قرار می‌داد.[۲۷۲] شیخ طوسی می‌گوید: آدمیان برسه نوعند: زنان، کودکان، مبهم و بالغ غیرمبهم. اما زنان و کودکان به مجرد اسارت، مملوک می‌شوند.[۲۷۳] محقق حلی می‌گوید: زنان با اسارت مملوک می‌شوند هرچند جنگ بر پا باشد و کودکان نیز حکم زنان را دارند.[۲۷۴] خلاصه آن‌که خوارج تحت تأثیر اصل سیاسی-اعتقادی تکفیر، خون مسلمانان و تاراج اموال آنان را مباح می‌دانستند. لیکن کشتن مشرکان و غصب اموال آنان را حرام فرض می‌کردند. طبری چنین نقل می‌کند: گروهی از خوارج از بصره آمدند، وقتی نزدیک دوستان خود در نهر رسیدندگروهی از آنان بیرون آمدند و با مردی که زنی را سوار بر الاغ همراه می‌برد، برخوردند. به طرف او رفتند. دعوتش کردند از او پرسیدند تو کیستی؟ گفت: عبدالله فرزند خباب از صحابه رسول خدا بوده و هستم. از او پرسیدند درباره علی چه نظری داری؟ گفت: او خدا را از شما بهتر می‌شناسد و بهتر دینش را حفظ و پاسداری می‌کند. گفتند به خدا سوگند تو را طوری بکشیم که تا به حال کسی را بدان حال نکشته‌ایم. او را گرفتند و همراه با زن باردارش آوردند زیر درخت خرما رطبی از آن افتاد و یکی از آن‌ها آن را برداشت و بر دهن گذاشت. یکی از آن‌ها اعتراض کرد و گفت: آیا بدون اجازه و بدون این‌که بخری آن راخوردی؟ او بلافاصله آن را از دهانش بیرون آورد و دور انداخت. آنگاه شمشیرش را برداشت و به طرف راست حرکت کرد. در این میان خوکی از اهل ذمه سر رسید او را با شمشیر کشت. همگی اعتراض کردند که این کار فساد در زمین است. صاحب خوک آمد، رضایت او را جلب کردند. لیکن ابن خباب را سر بریدند. بعد به طرف زنش رفتند. زن گفت: من یک زن هستم، آیا از خدا نمی‌ترسید؟ به حرفش گوش ندادند، شکمش را پاره کردند. زنی دیگری را از قبیله طی کشتند و مادر سنان صیداوی را نیز به قتل رساندند.[۲۷۵]

 

    1. خلافت

 

یکی از اصول اعتقادی و سیاسی خوارج نظریه خلافت است. احمد امین می‌گوید: خوارج معتقدند خلافت اختیاری و انتخابی است و همین نظریه باعث شد که آنان علیه خلفاء بنی امیه و سپس عباسی خروج کنند زیرا آنان در اعتقاد خوارج‌ جائر و غیرعادل بودند.[۲۷۶] از نظر خوارج خلیفه زمانی صلاحیت حکم کردن را داراست که از طریق انتخابات آزاد توسط مسلمین روی کار بیاید. این نظریه باعث شد که آنان خلافت علی و معاویه هردو را رد کنند و در “حرورا” عبدالله بن وهب راسبی را به امیری خود برگزید و با دست با او بیعت کردند. خلافت نزد خوارج چونان فرقه‌های دیگر اسلامی از مهم‌ترین موضوعات مورد بحث است. اساسا خروج خوارج از سپاه علی(ع) در اصل بر سر موضوع امامت بود. چنان‌که دکتر عبدالحلیم محمود می‌نویسد: اختلاف اساسی خوارج پیرامون نظریه امامت سبب پیدایی فرقه خوارج گردید.[۲۷۷] بدین ترتیب، اصل اساسی در این تفکر انتخاب آزاد امام توسط مسلمانان “حر” است و اگر نه خروج مسلحانه علیه حاکمی که از طریق نص، استخلاف و وراثت حکومت می‌کند نه تنها جایز که واجب است. از دیدگاه خوارج هرکس از هر طایفه‌ای می‌تواند از رهگذر انتخاب آزاد به امامت برسند و از آن پس او رهبر مسلمانان است. کسی که ‌از طریق انتخابات‌آزاد به خلافت رسیده، اگر از اطاعت خدا سرپیچی کند یا به تحکیم رجال تن در دهد کافر است و عزل او واجب می‌گردد
آن‌گونه که شهرستانی می‌نویسد خوارج خلافت ابوبکر، عمر و نیز خلافت عثمان در سال‌های آغازین را درست و شرعی می‌دانستند. زمانی که خلافت عثمان به بدعت آلوده شد عزل او را واجب دانستند. همچنین خلافت علی را نیز می‌پذیرفتند اما معتقد بودند چون وی در تحکیم خطا کرده و توبه نکرده است او را کافر و مهدورالدم می‌پنداشتند و عملا از او همانند عثمان تبری جستند.[۲۷۸]
بازتاب نظریه انتخاب آزاد در خشونت‌های فرقه‌ای و سیاسی
نظریه انتخاب آزاد که از سوی خوارج مطرح شد هرچند در ظاهر با نظریه دموکراسی در تناسب و سازوارگی قرار می‌گیرد. لیکن اگر دقت صورت گیرد روشن می‌گردد که این نظریه با هرگونه مدارا، تساهل و تسامح که روح و جوهره دموکراسی را شکل می‌دهد در تعارض قرار می‌گیرد. علاوه بر این در دموکراسی رای ‌اکثریت از اعتبار برخوردار است در حالی که در انتخاب عبدالله بن وهب به عنوان خلیفه شرعی مسلمانان فقط چند نفری که علیه امام خروج کرده بودند، شرکت داشتند. ثانیاً اگر بنا باشد در جامعه اسلامی هرگروهی به انتخاب آزاد رهبر دست بزند و دیگران را تخطئه کند این امر از آنارشیسم سردر می‌آورد که خود زمینه‌ساز بسیاری از خشونت‌هاست. از سوی دیگر اگر انتخاب رهبر آزاد است چرا ‌آن‌هایی که آزادانه در انتخاب عبدالله بن وهب شرکت نداشتند مستحق ترور و ارعاب باشد؟ تخطئه تحکیم، تجویز قیام علیه حاکم وقت که در پرتو نظریه انتخاب آزاد مطرح شد به دهشت افگنی‌های زیادی از سویی این گروه تروریستی دامن زد که از جمله آن‌ها جنگ نهروان و قیام‌های خونین از این قبیل بود. تاریخ‌نگاران از حوادث و قضایای یاد می‌کند که آن‌ها علناً بر فسق و فساد در زمین پرداختند و به جمع‌ آوری اموال از روی نامشروع دست زدند. نمونه بارز دهشت‌افگنی و خشونت‌ورزی خوارج ترور علی(ع) است. ابن ملجم مرادی با شعار “الحکم لله یاعلی لالک” شمشیرش را مقابل امام بلند کرد، یعنی این رفتار برخاسته از فکر خارجی او بود.[۲۷۹]
اعقادبه بی‌حکومتی
یکی دیگر از اصول فکری خوارج نفی حکومت و سر برتافتن از حکومت مرکزی بود. این تفکر نشان می‌دهد که خوارج به نوعی انارشیسم در صحنه سیاسی معتقد بودند. نفی حکومت به رغم آن‌که در خوارج ریشه ایدئولوژیکی دارد حاکی از روحیه خشن و ناشی از گرایشات افراطی از نوع خاصی از فردگرایی بودند. و چنین زمینه‌ای در میان عرب‌های پیش از این نیز خود را در جریان رده نشان داده بود. یولیوس و لهوزن در این زمینه می‌نویسد: خوارج دشمنان سرسخت کلیه احاد “امامت” بودند و با دولت وقت همراهی و موافقت نداشتند. آنان تجزیه‌طلب بودند. زیرا در باو را آنان فرد قائم به ذات خود است و باید نسبت به عقیده دینی-سیاسی خود ایمان محکم و استواری داشته باشد، و باید تمام توانش را به کار گیرد تا حق را بگوید.[۲۸۰] امام علی(ع) تفکر هرج و مرج‌طلبانه و روحیه تمرد و سرپیچی از حکومت مرکزی خوارج را مردود دانسته و ضرورت و فواید آن را برای آن‌ها نشان می‌دهد. نخست این تفکر را نفی می‌کند و می‌فرماید: سخن حقی است، که از آن اراده باطل شد! آری درست است، فرمانی جز فرمان خدا نیست، ولی این‌ها می‌گویند زمامداری جز برای خدا نیست، در حالی که مردم به زمامداری نیک یابد، نیازمندند، تا مؤمنان در سایه حکومت، به کارخود مشغول و کافران هم از آن بهره‌مند شوند، و مردم در استقرار حکومت زندگی کنند، به وسیله حکومت، بیت‌المال جمع‌ آوری می‌گردد و به کمک آن با دشمنان می‌توان مبارزه کرد. جاده‌ها امن و امان و حق ضعیفان از نیرومندان گرفته می‌شود. نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران در امان می‌باشند.[۲۸۱]
بازتاب نفی حکومت در خشونت‌ورزی خوارج

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 03:20:00 ق.ظ ]




 

 

شهرستان لنجان

 

۸

 

۵

 

۵۳

 

 

 

بخش باغبهادران

 

۲

 

۳

 

۳۷

 

 

 

بخش مرکزی

 

۶

 

۲

 

۱۶

 

 

 

مرکز آمار ایران سال ۱۳۸۵
۳-۳) شهر باغبهادران (مرکز بخش )
باغبهادران در ۵۱ درجه و ۱۳ دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ و ۳۲ درجه و ۲۲ دقیقه عرض شمالی از خط استوا قرار دارد . بلندی باغبهادران از سطح دریا به طور متوسط ، ۱۹۰۰ متر است . بلندی این شهر در سواحل رودخانه زاینده رود ، ۱۸۵۰ متر و در قسمتهای مرتفع به ۲۰۰۰ متر می رسد .
تا پیش از سال ۱۳۵۴ باغبهادران از نقاط شهری اصفهان محسوب می شد ، ولی از سال ۱۳۵۴، با ضمیمه شدن به شهرستان لنجان ، یکی از بخشهای این شهرستان به شمار می رود .
باغبهادران بر روی تپه یا ناحیه ای قرار گرفته است که جلگه نامیده می شود . این جلگه ادامه جلگه های رسوبی است که ازجهت شمال شرقی به دشت و جلگه های شهر اصفهان و از سوی جنوب و جنوب غربی به کوههای شهرکرد منتهی می شود .
باغبهادران از شمال غربی به روستای مورکان، چم پیر و همام و ارتفاعات ملک آباد ، از جنوب به جاده آسفالته اصفهان ـ‌ شهرکرد و از غرب به روستای قلعه لای بید و از شرق به جاده اصفهان و روستای چم آسمان محدود است .
بلندترین نقطه شهر در قسمت جنوب غربی و پست ترین نقطه ، رودخانه زاینده رود است که جهتی غربی ـ شرقی دارد و از شمال باغبهادران می گذرد .
مساحت شهر باغبهادران ، ۸/۱۱۴ هکتار است . از این وسعت ، ۲/۶۹ هکتار به محلات مسکونی اختصاص دارد . علاوه بر باغهای میوه و بیشه زارها که ۱۵۶ هکتار زمین را در بر می گیرد ، زمینهای مورد استفاده کشاورزی در اطراف این شهر ۱۹۴ هکتار است و قسمتی از آبخور
زاینده رود به شمار می رود که حدود ۱۰ هکتار آن در محدوده شهر می باشد .( طرح هادی شهر باغبهادران ، ۱۳۷۲ ، ص۴۷ ) (نقشه شماره ۳-۳)
۳-۴)شهر چرمهین
شهر چرمهین با مساحتی حدود ۷ کیلومتر مربع و با جمعیتی حدود ۱۴۰۰۰ نفر در ۶۰ کیلومتری جنوب غربی اصفهان در طول جغرافیایی ۵۱ درجه و ۲۱ دقیقه و عرض جغرافیایی ۳۲ درجه و ۲۱ دقیقه قرار داشته که ارتفاع آن از سطح دریا ۱۸۰۰ متر و از شهرهای بخش باغبهادران در شهرستان لنجان بوده و از شمال به شهر باغبهادران ، روستای چم آسمان و شورجه و از شرق به صنایع دفاع ، صحرای برزه ، کچوئیه ، هاردنگ و جاده اصفهان ـ خوزستان و از غرب به روستای قلعه لای بید و جاده اصفهان ـ شهرکرد و از جنوب به کوه شاه لولاک که ارتفاع آن ۲۷۰۰ متر و از ارتفاعات گردنه رخ از رشته کوههای زاگرس است ، محدود می باشد. در دل کوه شاه لولاک آبشار طبیعی ، زیبا و مفرحی با ارتفاع ۷۰ متر وجود دارد ، آنچه مسلم است تاریخ بوجود آمدن این شهر در زمان ساسانیان بوده اما بدرستی تاریخ آن را نمی توان بیان نمود لیکن در حال حاضر آثار خرابه هایی از زمان های قدیم مانند آتشکده زرتشتیان در صحرای ده و قبرستان زرتشتیان در دامنه کوه شاه لولاک باقی مانده است . ( کتابچه عملکرد شورای اسلامی شهر و شهرداری چرمهین ، ۱۳۸۲ ، ص ۸ )
۳-۵) دهستان زیرکوه
دهستان زیرکوه با مساحت حدود ۷۵/۲۲۳ کیلومتر مربع در قسمت جنوب و غرب بخش باغبهادران مابین ۵۱ درجه و ۰۲ دقیقه تا ۵۱ درجه و ۱۸دقیقه طول شرقی و ۱۴ و ۳۲ تا ۲۳ و ۳۲ درجه عرض شمالی قرار گرفته است .
مرکز این دهستان ، روستای کچوئیه با طول ۵۱ درجه و ۱۳ دقیقه و عرض ۳۲ درجه و ۱۸ دقیقه جغرافیایی و با ارتفاع ۱۸۷۵ متر از سطح دریا قرار گرفته و کوه قاقلیچه در ۶ کیلومتری جنوبی روستای کچوئیه می باشد . بر طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ ، جمعیت این دهستان حدود ۱۰۰۷۳نفر می باشد . ( سرشماری عمومی نفوس و مسکن ، ۱۳۸۵ ، ص ۳۹ )
این دهستان دارای ۱۸ روستا و ۹۳ مزرعه می باشد .
۳-۶)دهستان چم کوه :
دهستان چم کوه با جمعیتی حدود ۶۳۶۲ نفر و تعداد ۱۲ آبادی مسکونی ۹/۲۵ در صد از جمعیت بخش را در خود جای داده است . از نظر موقعیت جغرافیایی دهستان چم کوه مابین ۵۶ دقیقه و ۵۰ درجه تا ۵ دقیقه و ۵۱ درجه طول شرقی و ۲۷ دقیقه و ۳۲ درجه عرض شمالی و با ارتفاع ۱۸۲۰ متر از سطح دریا و با وسعتی در حدود ۵/۱۲۲ کیلومتر مربع و تراکم ۹/۵۵ در کیلومتر مربع در جنوب رودخانه زاینده رود واقع شده است و به علت قرار گیری در پای ارتفاعات شمال غربی منطقه نام دهستان چم کوه به خود گرفته است . این دهستان دارای ۱۰۰ روستا ومزرعه می باشد .
۳-۷ )دهستان چم رود
از نظر موقعیت جغرافیایی ، دهستان چم رود مابین ۵ دقیقه و ۵۱ درجه تا ۱۳ دقیقه و ۵۱ درجه طول شرقی و ۲۳ دقیقه و ۳۲ درجه تا ۳۱ دقیقه و ۳۲ درجه عرض شمالی قرار گرفته
است .
مرکز این دهستان ، روستای کرچگان می باشد که رودخانه زاینده رود در قسمت شمال شرقی آن در جریان است و یکی از نقاط زیبای اکوتوریستی بخش باغبهادران به شمار می رود .
این دهستان با جمعیتی حدود ۸۴۲۲ نفر و وسعت ۱۸۹ کیلومتر مربع و تراکمی در حدود ۵/۴۹ نفر در کیلومتر مربع ، بر روی مآندرهای زاینده رود که به صورت پیچ در پیچ درآمده ، قرار گرفته است و اصطلاح چم رود را بر خود گرفته است . ( فتحی باغبهادرانی ، مسعود ، ۱۳۷۲، ص۱۲و۱۶ )
این دهستان دارای ۱۲۰ روستا و مزرعه می باشد .
۳-۸ وضعیت توپوگرافیکی بخش باغبهادران :
منطقه باغبهادران در بین ارتفاعات غربی و جنوب غربی اصفهان ؛ که جزء پایکوههای داخلی زاگرس محسوب می شود ، قرار دارد که می توان آن را به دو قسمت اصلی تقسیم نمود :
اول : زاگرس اصلی یعنی کوههای شمال غربی ایران ؛
دوم : کوههای بختیاری یعنی کوههای جنوب غربی ایران ؛ که بلندترین نقطه آنها زردکوه بختیاری با ارتفاع ۴۵۴۷ متر است و همیشه پوشیده از برف بوده که تحت حرکت آلپی دوران دوم و سوم زمین شناسی بوجود آمده اند .
به طور کلی در منطقه مورد مطالعه هر چه از شرق به سمت شمال ، جنوب و غرب حرکت کنیم بر شیب و ارتفاع منطقه افزوده می شود . بنابراین بخش در دامنه ارتفاعات قرار گرفته و از یک طرف بین ارتفاعات خش سفید ( ۲۴۵۰ متر) ،کوه پنجه ( ۲۴۸۱ متر) ، کوه جوزان ( ۲۸۹۶ متر ) از سمت شمال و کوه ملک آباد با ارتفاع ۲۲۷۰ متر در حاشیه شمال شرقی آن قرار دارد . همچنین در جنوب غربی ، منطقه کوه رخ در ۲۰ کیلومتری مرکز منطقه واقع شده است که این کوهها دنباله کوههای بختیاری و شاهکوه لنجان می باشند که سطح این کوهها خالی از آب و اشجار است که تمام کوههای مزبور تحت تأثیر حرکات دوره کرتاسه قرار گرفته اند .
پایان نامه - مقاله - پروژه
همچنین ارتفاعات شاهلورا ( شاه لولاک ) ، با ارتفاع ۲۶۰۰ متر در ۹ کیلومتری جنوب غربی ، قلعه کوه اوسین با ۲۹۱۰ متر ارتفاع در فاصله ۵/۸ کیلومتر مرکز بخش و ارتفاع بیدکان با ۲۷۸۰ در ۱۲ کیلومتری جنوب و جنوب غربی ، قورقورک با ارتفاع ۲۵۰۰ متر و کوه کاریز و ارتفاعات پیرشمع الدین ۲۳۲۵ متر در ۵ کیلومتری غرب مرکز بخش ، خانه قوش ۲۸۰۰ متر در ۱۴ کیلومتری غرب و جنوب غربی باغبهادران قرار دارند .
شاهکوه لنجان را باید یکی از مرتفع ترین ارتفاعات منطقه لنجان نامید ؛ که قله آن ۲۳۶۹ متر ارتفاع دارد . کوهستان مزبور به علت وجود یکی از ذخایر بزرگ روی و سرب کشور ، بسیار حائز اهمیت است که این رشته کوه حدود ۱۸ کیلومتر در جهت شمال غرب و جنوب شرق کشیده شده و عرض آن متفاوت و حدود ۳ کیلومتر است . (شفقی ، سیروس ، ۱۳۵۳ ، ص۴۳ )
در یک تقسیم بندی دیگر می توان کوههای منطقه باغبهادران را به دو قسمت دور و نزدیک به شرح زیر تقسیم نمود :
اول : کوههای دور؛ که همان کوههای بختیاری می باشند و به فاصله ۱۷۶ الی ۱۸۰ کیلومتری از منطقه قرار دارند .
دوم : کوههای نزدیک شاهکوه رخ به ارتفاع ۲۳۷۰ متر که در ۲۰ کیلومتری جنوب غربی شهر باغبهادران و کوه ملک آباد به ارتفاع ۲۲۷۰ متر ، در ۲ کیلومتری شرق آن و کوههای گاوپیسه و اشترجان و قلعه بزی به فاصله تقریباً ۳۲ کیلومتری شمال شرقی باغبهادران به ترتیب با حداکثر ارتفاعات ۲۲۳۰ متر و ۲۲۰۰ متر و ۱۹۵۰ متر در محدوده ذوب آهن قرار دارند که این ارتفاع بدون چین و شکست خوردگی در جهت افقی با طبقات کرتاسه پایین ، نمودار گشته است . ( فتحی باغبهادرانی ، مسعود ، ۱۳۷۲ ، ص ۱۷۳ )
در ارتباط با عامل توپوگرافی سکونتگاه های بخش باغبهادران می توان گفت که بیشتر سکونتگاه ها ، در ارتفاع ۱۷۰۰ تا ۲۰۰۰ متری قرار دارند که به شرح زیر طبقه بندی می شوند : (طرح ساماندهی فضا و سکونتگاه های روستایی بخش باغبهادران ، ۱۳۸۱ ، ص۶۸ ) نقشه شماره ۳-۴) و (جدول شماره ۳ ) .
جدول شماره ۳ : وضعیت ارتفاعی سکونتگاه های بخش باغبهادران

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 03:20:00 ق.ظ ]




می آورد . تخصیص معقول، منطقی و بهینه منابع به سیستمهای اطلاعاتی در بین واحدهای رقیب در سازمان همواره مشکل بوده است. این موضوع وقتی اهمیت بیشتری می یابد که مجموعه داشته های نرم افزارهای کاربردی سازمان با پورتفولیو سازمان هماهنگ نبوده، یا نیازمندیها و خواسته های عملکردی و سازمانی واحد مذکور یکپارچگی کارامد و کاملی با چارچوب اولویت بندی شده برنامه سازمان برقرار ساخته باشد. یکی از پیامدهای این ویژگیها تخصیص منابع به واحد سیستم اطلاعاتی با توجه روابط و قدرت چانه زنی درون سازمانی متولیان سیستم اطلاعاتی بوده است. هزینه و زمان دستیابی به یک سیستم اطلاعاتی جامع در سازمان، آن قدر قابل ملاحظه است که برنامه ریزی استراتژیک فناوری اطلاعات را لازم میکند. مجموعه ویژگیها و امتیازات یاد شده ، ضرورت و اهمیت انجام برنام هریزی استراتژیک فناوری اطلاعات را، به عنوان پایه همه پروژه های آینده در زمینه فناوری اطلاعات کاملاً آشکار می سازد(جعفر خانی،۱۳۸۸: ۳۹).
۲-۱۶فرایند برنامه ریزی استراتژیک فناوری اطلاعات
برنامه استراتژیک سازمانها از نظر فرایند طراحی و اجرا تقریباً مشابه لیکن از نظر محتوا، کاملاً
منحصر به فرد می باشد. در برنامه استراتژیک، سازمان پس از بررسی دقیق چشم انداز صنعتی که در ان فعالیت
می نماید و بر اساس تحلیل های منطقی بیرونی و درونی، نقاط قوت و ضعف داخلی و فرصتها و تهدیدهای خارجی را شناسائی می نماید. مدیران عالی سازمان که تصمیم گیرندگان نهایی هستند با بهره گرفتن از نتایج حاصله اهداف غایی سازمان را تنظیم می نمایند. تدوین برنامه استراتژیک فناوری اطلاعات برای یک سازمان شامل مراحل زیر است:
پایان نامه - مقاله - پروژه

 

    1. شناسایی سازمان از نقطهنظر مأموریت ها، اهداف و ساختار تشکیلاتی، در این مرحله ممکن است لازم شود که بخش یا حتی تمام فعالیتهایی که در بخش برنامه ریزی استراتژیک برشمرده شد، اجرا شود. بدین ترتیب الزامات راهبردی سازمان، شامل چش ماندار، سیاستها و اولویت های آینده، تا حدی که به توسعه سیستم های اطلاعاتی مربوط می شود، از طریق جمع آوری و بررسی مدارک و همچنین مصاحبه با مدیریت سازمان شناسایی می شود. در این خصوص ممکن است نبود برنامه و یا نا نوشته بودن اهداف و برنامه های سازمانی مشکلاتی پدید آورند. لبته تدوین استراتژیها و اهداف سازمانی می تواند قبل و یا همزمان با تهیه استراتژیها و اهداف فناوری اطلاعات مشخص گردد. شکل ( ۲-۲) پیوند میان اسنرانژی های سازمان با استراتژی های سیستم های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات را نمایش می دهد.

 

    1. تعیین راهبردها و سیاست های کلان فناوری اطلاعات در پیوند با رسالت، اهداف و چشم انداز سازمان،

 

    1. تدوین معماری اطلاعاتی شامل فهرست ، مشخصات و ارتباط سیستم های اطلاعاتی،

 

    1. تعیین اولویت و برنامه اجرایی توسعه سیستمهای اطلاعاتی، با توجه به اولویت های سازمان (با توجه به ملاکهایی نظیر: اولویت از دیدگاه مدیران، مصوبات نهادهای قانونگذار، تاثیرگذاری قابل توجه به بهبود وضعیت مالی شرکت، وضعیت بد خدمات به مشتریان در شرایط جاری، تحلیل هزینه – فایده و …)

 

    1. تعیین نیازهای اجرایی عمده برای توسعه و اجرای سیستم ها،

 

    1. تعیین مشخصات زیر ساخت های فنی ، ارتباطی و انسانی فناوری اطلاعات،

 

    1. تعیین مشخصات نیروی انسانی مرتبط با فناوری اطلاعات،

 

شناخت محیط داخلی و خارجی یکی از عوامل حیاتی در زمینه تعیین استراتژی است، ولی این عوامل باید در راستای تعیین نیاز سازمان برای سیستمهای اطلاعاتی مورد توجه قرار گیرند. این عوامل می تواند شامل موارد زیر باشد:
- وضعیت حال حاضر محیط کسب و کار و فناوری اطلاعات
- پیش بینی آینده محیط کسب و کار و فناوری اطلاعات
- استراتژیهای کسب و کار
- وضعیت حال حاضر سیستمهای اطلاعاتی در سازمان
- دور نمای کسب و کار در آینده
- میزان سرمایه گذاری برای سیستمهای اطلاعاتی
- پتانسیل های موجود در سازمان برای توسعه سیستمهای اطلاعاتی
شکل ( ۲-۲) پیوند میان استرانژی های سازمان با استراتژی های سیستم های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات

منبع(وارد و دیگران،۲۰۰۲: ۱۱).
۲-۱۷گونه شناسی استراتژی سیستم های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات
یکی از چارچوب هایی که برای کمک به مدیران در خلال تصمیم گیری در خصوص همسو نمودن
فعالیت های فناوری اطلاعات با استراتژی کسب و کار استفاده می شود، توسط مک فارلن و مک کنی (۱۹۹۹) با عنوان «شبکه استراتژیک»[۱۱۱] مدون شده است.
۲-۱۷-۱شبکه استراتژیک
مک فارلن و مک کنی با بررسی تأثیر فناوری اطلاعات بر روی شرکت ها، دریافتند که
فناوری اطلاعات تأثیرات متفاوتی بر روی شرکت ها و صنایع می گذارد. از زمانی که شبکه استراتژیک توسط مک فارلن و مک کنی در سال ۱۹۹۹ معرفی شد، به طور مرتب توسعه یافت و مورد استقبال بسیاری از پژوهشگران، استراتژیستها، مشاوران و مدیران قرار گرفت. یکی از علل اقبال عمومی به این چارچوب را
می توان در سادگی و قدرتمندی آن دانست. علت دیگر تحلیل های بیشماری است که بر روی این شبکه به طور مرتب انجام می شود و همچنان در حال توسعه و گسترش است. مک فارلن و مک کنی در ابتدا تنها قصدشان بیان تفاوت شرکتها و صنایع در برخورد و سرمایه گذاری بر فناوری اطلاعات و یا به قول خودشان ارائه «رویکردی اقتضایی در مدیریت فناوری اطلاعات»[۱۱۲] بود، اما کاربردهای متنوع دیگری برای این چارچوب پیدا شده و همچنان می شود. هم اکنون این چارچوب به عنوان ابزاری استاندارد در تحلیل استراتژیک
سیستم های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات در سازمان ها محسوب می شود، و دامنه کاربرد آن بسیار گسترش یافته است.نکته لازم به ذکر این است که متأسفانه در ایران توجه چندانی به این چارچوب نشده است و دانشجویان و مدیران آشنایی چندانی با آن ندارند. شاید یک دلیل آن سلطه رویکرد فناورانه و غیراستراتژیک بر ادبیات و عملیات فناوری اطلاعات در کشورمان باشد.شبکه استراتژیک مک فارلن نشان می دهد که سازمان ها از فناوری اطلاعات به روش ها متفاوتی بهره می برند. برخی از آنها کمترین سرمایه گذاری را بر روی آن انجام می دهند و تنها به استفاده از سیستم های پردازش مبادلات[۱۱۳] پایه ای بسنده می کنند، و برخی دیگر از سازمان ها از آن به عنوان سیستم های اطلاعاتی مهمی که فرایندهای کسب و کارشان را موثرتر و کارآمدتر می سازد،
مینگرند. برخی دیگر هم از سیستم های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات به عنوان ابزار و سلاحی استراتژیک، به منظور خلق و حفظ مزیت رقابتی پایدار، استفاده می برند.در این چارچوب دو عامل بسیار مهم برای مدیریت فناوری اطلاعات در یک سازمان تلقی می شود. عامل نخست تأثیر فناوری اطلاعات بر عملیات روزمره کسب و کار سازمان است. برخی از سازمان ها که فرایندهای کسب و کار آنها با زیر ساخت های فناوری و
سیستم های اطلاعاتی گره خورده است این مورد قابل درک است. به طور نمونه برخی از شرکت ها اگر تنها برای چند ثانیه سیستم های اطلاعاتی و یا زیر ساخت های فناوری آنها دچار وقفه شود، در ارائه خدمات و تولید محصول تأثیر جبران ناپذیری بر سازمان خواهد گذاشت. در چنین سازمان هایی قابلیت اطمینان زیر ساخت های فناوری و سیستم های اطلاعاتی باید نزدیک به ۱۰۰% باشد و تحمل خطا در چنین سازمان هایی بسیار پائین است. به اصطلاح کیفیت عملیات فناوری اطلاعات در چنین سازمان هایی خطا-صفر[۱۱۴] باید باشد. امروزه بانک ها، نمونه ای از چنین سازمان هایی هستند. از طرفی دیگر سازمان هایی هم یافت می شوند که در صورت بروز اشکال و وقفه در عملیات فناوری اطلاعات آنها، حتی برای مدتی طولانی تأثیر جبران ناپذیری بر فرایند و عملیات کسب و کار آنان نخواهد گذاشت و کسب و کار به عملیات خود به طرق دیگری ادامه
می دهد. عامل مهم دوم در مدیریت فناوری اطلاعات، اقدامات و تحقیقاتی است که اهمیت و تأثیر استراتژیک بر سازمان ها خواهد گذاشت، اما در برخی از سازمان ها، پروژه های توسعه برنامه ها و سیستم های اطلاعاتی کاربردی هستند اما استراتژیک نیستند (مک فارلن و مک کنی[۱۱۵]، ۱۹۹۹).
مک فارلان و مک کنی (۱۹۹۹) چهار دسته از سازمان ها را شناسایی کرده اند که فناوری اطلاعات تأثیرات متفاوتی بر روی آنها می گذارد:
۱-استراتژیکسازمان هایی هستند که هم اکنون و در آینده به فناوری اطلاعات برای عملکرد خود نیاز مبرم دارند، مانند بانک ها، در این نوع از سازمان ها همبستگی بالایی بین موفقیت سازمان و به کارگیری فناوری اطلاعات و سیستم های اطلاعاتی وجود دارد.
۲- کارخانه[۱۱۶]سازمان هایی هستند که برای انجام عملیات روزمره خود به فناوری اطلاعات وابسته هستند، اما به کارگیری فناوری اطلاعات برای آنها مزیت رقابتی ایجاد نمی کند. این سازمان ها خواهان سیستم های اطلاعاتی قابل اطمینان و به سرعت در دسترس هستند. نظیر برخی از سازمان های تولیدی یا
فروشگاه های زنجیره ای.
۳- چرخشی[۱۱۷]این سازمان ها در حال حاضر به فناوری اطلاعات خیلی وابسته نیستند، ولی ممکن است که در آینده برای تقویت موقعیت رقابتی خود در بازار از آن بهره گیرند مانند برخی از شرکت های بیمه و
شرکت های مشاوره ای.
پشتیبانی: در اینگونه از سازمان ها، فناوری اطلاعات و سیستم های اطلاعاتی نه در وضع کنونی و نه در آینده نقش تحول آفرین و یا تسهیل کننده ای را ایفا نمی کند. در این سازمان ها به فناوری اطلاعات تنها از منظر نوعی هزینه و بدون توجیه اقتصادی مستقیم نگریسته می شود.
۲-۱۷-۲ استراتژی های عمومی فناوری اطلاعات (پارسونز)
پارسونز (۱۹۸۳) شش استراتژی عمومی را پیشنهاد کرد که چارچوب مدیریتی مناسبی را برای هدایت فعالیت های فناوری اطلاعات در سازمان ها ارائه می کند. هر یک از شش استراتژی، رویکردی را پیشنهاد
می کند که به کمک آن سازمان می تواند برنامه ریزی اهداف و خط مشیها را انجام داده، پروژه ها را ارزیابی کرده و منابع لازم را تخصیص دهد و نیز استانداردهای عملکرد را تعیین نماید.
برنامه ریزی متمرکز[۱۱۸] : در این نوع از استراتژی فناوری اطلاعات، شرکت ها سعی دارند تا استراتژی شرکت[۱۱۹] خود را با استراتژی سیستم های اطلاعاتی یکپارچه سازند و شرکت بر سیستم های یکپارچه تمرکز می کند تا به بیشینه سودمندی ناشی از قدرت پردازش کامپیوتری دست یابد.
وجود یک واحد فناوری اطلاعات متمرکز که از رویکرد برنامه ریزی بالا به پایین استفاده می کند از ملزومات این نوع استراتژی است.
پیشروی عصر[۱۲۰] : در این استراتژی شرکت به طور پیوسته سخت افزار و نرمافزارهای خود را ارتقا داده و با آخرین پیشرفت های موجود در بازار همگام میشود. در چنین استراتژیای، به طور مستمر از فناوری های
به روز و مدرن استفاده می شود و تلاش می شود تا فناوری ها و سیستم های به کار گرفته شده مد روز و پیشرفته باشد، و آزمون فناوری های نوین، به امید دستیابی به مزیت رقابتی پایدار و عملکرد برتر، تشویق
می شود، اصطلاحاً شرکت بر روی لبه فناوری حرکت می کند.
بازار آزاد[۱۲۱]این استراتژی فرض می کند که کاربر بهترین و شایسته ترین فرد در تشخیص نیازهای فناوری اطلاعات خود است. در چنین شرایطی، به کاربر اجازه داده می شود تا سخت افزارها، نرم افزارها و خدمات مورد نیاز خود را یا از واحد فناوری اطلاعات و یا از طریق پیمانکاران بیرونی فراههم نماید. تنها محدودیتی که در چنین استراتژی ای اعمال می شود، این است که کاربران، خدمات سیستم های اطلاعاتی خود را باید با هزینه معقولی برآورده نمایند.
انحصار[۱۲۲]این استراتژی بر این فرض استوار است که باید تنها یک مرکز یا منبع ارائه خدمات کامپیوتری در سازمان موجود باشد. معیار اساسی برای موفقیت استراتژی انحصاری رضایتمندی کاربر است. به منظور تأمین این مورد، باید به اندازه کافی ظرفیت در واحد فناوری اطلاعات به منظور مدیریت زمان هایی که حداکثر تقاضا وجود دارد، موجود باشد. یکی از مشکلات عمده این استراتژی به هنگام پیاده سازی، اندازه گیری رضایت کاربر است.
منبع کمیاب[۱۲۳]در این استراتژی تمرکز بر کنترل هزینه ها و سرمایه گذاری های واحد فناوری اطلاعات است. بودجهی بسیار محدودی برای واحد فناوری اطلاعات تنظیم می شود و در بسیاری مواقع به هیچ وجه به واحد اجازه داده نمی شود که از بودجهی تعیین شده فراتر رود. استراتژی منبع کمیاب بر این مفهوم استوار است که «اداره کردن» یک هزینه غیر بهره ور است، بنابراین مدیریت باید هزینه ها را تا حد امکان حداقل نماید.
از روی ناچاری[۱۲۴] : در این استراتژی باور بر این است که استفاده و به کارگیری رایانهها را باید تا حد امکان محدود کرد و تنها به استفاده از برنامه های کاربردیای که نتوان بدون آنها کارها را انجام داد و به نحو بسیار خوبی از نظر هزینه توجیه شده و پذیرفته شده باشند، بسنده شود. به همین دلیل برای سخت افزار، نرم افزار و کارکنان بسیار اندک هزینه می شود، و به عنوان نتیجه این استراتژی، شرکت ها با آمار خروج بسیاری بالای برنامه نویسان، تحلیلگران و اپراتورها مواجه خواهند شد. اگر چه تلاش های دیگری نیز به منظور تدوین استراتژی های عمومی فناوری اطلاعات صورت گرفته است، ولی رویکرد پارسونز چارچوب کلی مفیدتری را ارائه می دهد و نیاز به هم محور (هم تراز) نمودن استراتژی های فناوری اطلاعات/ سیستم های اطلاعاتی با استراتژیهای سازمانی، به طور مرتب در ادبیات این حوزه وجود دارد(اعرابی و دیگران، ۱۳۸۹: ۴۹).
بسیاری از صاحبنظران به استفاده از نگرش بخردانه و الگوهای منطقی در طراحی استراتژی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 03:20:00 ق.ظ ]